تبیان، دستیار زندگی
پوسته ظاهری فیلم، رویایی است اشتباهی که وودی، شخصیت اصلی فیلم از بابت کسب جایزه ی یک میلیون دلاری داشته است و این خواسته، سفری سخت و شیرین را به زادگاهاش پی میریزد، اما لایههای عمیقِ این اثر جاده ای ترسیمگر وداعی خاموش بوده که انسان امروز را به نگاهی محزو
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رویاها می آیند

نقد فیلم نبراسکا


پوسته ظاهری فیلم، رویایی است اشتباهی که وودی، شخصیت اصلی فیلم از بابت کسب جایزه ی یک میلیون دلاری داشته است و این خواسته، سفری سخت و شیرین را به زادگاهش پی میریزد، اما لایه های عمیقِ این اثر جاده ای ترسیم گر وداعی خاموش بوده که انسان امروز را به نگاهی محزون رسانده و خیالی غریب را به جاده رویاها میکشاند .

رویاها می آیند

فیلم نبراسکا، اثری کمدی ملودرام بوده که بی تفاوتی کاراکترها از آن دنیای پوچ و ابزورد میسازد. نگاهی مینی مالیستی که در پرداخت جزئیات و ایجاد لحنی کمدی به فیلمهای برادران کوئن نزدیک شده و کودکانه ای غمگسار از نابودی ذهنی رقم میزند که به دنبال بهانه ای برای زیستن بوده و جایزه دستآویزی است برای ساخت نفسی تازه در مویرگهای حضورش.

بحران واقعیت، انگاره ای تلخ در روزگار سرمایه ای بوده که وودی را به نگاهی عریان از هستی کشانده تا با دیدگانی بی تفاوت به سرانجام گنگ آدمیان بنگرد. آلزایمر وودی، بیش از آن که براساس پیرسالی اش باشد، معلولی است از خاموشی آرزوهایی گمشده در دنیای غرق در مادیات. فیلمساز با پرداخت مناسبی از سکوت صحنه و ترسیم اتمسفری بیروح، به هویداسازی رخوت درونی شخصیت ها پرداخته و استفاده از سازهای بادی در کنار موقعیتهایی طنازانه، اثری سرخوشانه را حاصل می سازد. همچنین فیلمنامه منسجم باب نلسون با انتخاب دیالوگهایی موثر و طراحی روایتی ساختارمند، شناسنامه ای دقیق از کاراکترها را رقم میزند.

رویایی شاید احمقانه، اما خالص از مردی بدون گذشته ای انتخابگر که حال جایزه بهانه ای است برای خودنمایی آنچه سالها بر آن دریغ خورده است. در این میان بروس

درن  با ارایه نقشی هنرمندانه به باورپذیری صادقانه ای از کاراکتر وودی کمک میكند، چنانکه طریقه راه رفتن و آکورد دست و صورت و نحوه نگاهش را می توان به عنوان کلاسی برای بازیگری برشمرد.

دوگانگی رفتار وودی در یادآوری خاطرات و یا مست شدن در محو گذشته ها، همچون کلاف سردرگمی است میان تار و پود عشق و نفرت و فیلمساز با هوشیاری خود را به ورطه ای بیرون از این قضاوت بیرحمانه می کشاند.  الکساندر پین که در آثار گذشته خود نیز به دنبال ترسیم هویت آدمی در بستر جامعه ای بن بست بوده است، در نبراسکا نیز به پرسشی بهت انگیز از سیطره سرمایه بر معنویتِ موجود میرسد و در عین ساخت اثری با شاکله منسجم و تصاویری هدفمند، سادگی را به چهارچوب قابها میرساند.

رویاها می آیند

مردمان مسن شهر هاترون که زمانی گهواره خاطرات وودی بوده اند، حال اسیر شده در زمانی توقف یافته، گویی همه حسرت های گذشته را میخواهند از پیرمرد به ظاهر پولدار طلب كنند، آنها برخلاف وودی که به دنبال ربودن گذشته مومیایی شده خود است، به دنبال بهانه ای برای سَرک کشیدن به آینده زخم خورده خود هستند و این گذار به گذشته و آینده، دنیایی شگفت از نوستالژی آدمهایی منجمد میسازد، گویی که شهرِ رخوت زده کودکی های وودی-هاترون-نمادی از مرگ حزن آلود دنیای پوچ امروزی است که فاصلهای دور و با لکنت با جهان آرمانی انسانی عاشق را برملا میسازد. افرادی که امروزه علاقه ای برای فهم دغدغه ها و دردهای هم ندارند و از وجود هم وسیله ای جهت  بهره برداری می سازند. انتخاب مناسب کارگردان از تصاویر سیاه و سفید ضمن تداعی حس ناب گذشته های ساده و بی آلایش، به بی سیطره بودن رنگها دامن میزندکه گویای نگاه ساده ی کاراکتر اصلی آن است.

از طرفی استفاده از عناصر حرکتی سفر مثل خطوط راه آهن و جاده ها به فضاسازی پیمایش شخصیت کمک میكند و رویایی جاودانه را در طی طریق محدودهای از اولین سکانسِ اشاره به مسیر تا انتهای تجسمِ خیال در برمیگیرد .

رویایی شاید احمقانه، اما خالص از مردی بدون گذشته ای انتخابگر که حال جایزه بهانه ای است برای خودنمایی آنچه سالها بر آن دریغ خورده است. در این میان بروس درن با ارایه نقشی هنرمندانه به باورپذیری صادقانهای از کاراکتر وودی کمک میكند، چنانکه طریقه راه رفتن و آکورد دست و صورت و نحوه نگاهش را می توان به عنوان کلاسی برای بازیگری برشمرد.

فیلم نبراسکا اثری مستقل با بودجه ای محدود بوده که با اجرای مناسبی از الکساندر پین در فاصله میان ایستگاههایی از احساس و تفکر به یادگار خواهد ماند .

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : روزنامه بانی فیلم / مرتضی اسماعیل دوست

مطالب مرتبط:

تعلیق و معما با این فیلم ها  

فراموشی و بهشت 

نگاهی تازه به ریشه‌های حیات آلمانی ها