تبیان، دستیار زندگی
آیا می توان داستانی از دلبستگی های خوب انسانی را بدون اینکه به طور شدیدی احساساتی باشد و تا این حد نزول کند، بیان کرد؟ این مساله غامضی است که خبرنگار قهرمان «فیلومنا» فیلم جدید استیفن فریرز با آن مواجه می شود. این فیلم همچنین به این نکته اشاره می کند که ه
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پایان پنج دهه رنج

نگاهی به «فیلومنا»، فیلم جدید استیفن فریرز


آیا می توان داستانی از دلبستگی های خوب انسانی را بدون اینکه به طور شدیدی احساساتی باشد و تا این حد نزول کند، بیان کرد؟ این مساله غامضی است که خبرنگار قهرمان «فیلومنا» فیلم جدید استیفن فریرز با آن مواجه می شود. این فیلم همچنین به این نکته اشاره می کند که هر داستانی که از دلبستگی های انسان سخن می گوید، مهمل و بیهوده نیست. سخن آنکه هر داستانی که پایان خوش دارد، لزوماً دروغ نمی گوید.

فیلومنا

یکی از موفق ترین فیلم های فریرز، تا این زمان فیلم «ملکه» بوده است که سال 2006 در جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد. این حضور در واقع شروع نوار موفقیت های مختلف و خارق العاده این فیلم بود که در نهایت با موفقیتی بی نظیر در گیشه پایان گرفت. در آن زمان فروش فیلم به 80 میلیون پوند رسید. شش ماه پس از این موفقیت ها «ملکه» در جشنواره بافتا هم برنده بهترین فیلم شد و به خاطر بازی هلن میرن در نقش «ملکه الیزابت» جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد.

به هر حال انتظار می رود «فیلومنا» نیز به موفقیتی مشابه دست یابد و چه در گیشه و چه در جشنواره ها خودنمایی کند. این پیش بینی را می توان از روی واکنش «هاروی وین اشتاین» متوجه شد.

وین اشتاین مردی است که شامه ای تیز در پیدا کردن فیلم های موفق دارد. او ماه می (اردیبهشت) امسال وقتی در جشنواره کن فقط 7 دقیقه از این فیلم را دید، آنقدر اطمینان خاطر نسبت به آن پیدا کرد که بلافاصله دست در جیب اش کند و هفت میلیون پوند حق توزیع فیلم را از آن خود کند. به طور یقین می توان گفت فیلم در «بافتا» به افتخاراتی دست یابد و احتمالاً «جودی دنچ» جایزه بهترین بازیگری را دریافت می کند.

در جست و جوی فرزند «دنچ» در این فیلم نقش «فیلومنالی» را بازی می کند. «فیلومنا» زنی ایرلندی است که در هفتمین دهه زندگی اش به سر می برد و می خواهد به هر ترتیب که شده پسرش را که نیم قرن قبل او را به خانواده ای داده تا بزرگش کنند، پیدا کند. البته اینکه او خود حاضر شده بوده فرزندش را به عنوان فرزند خوانده به خانواده ای دهد، نشانه اینست که او این کار را با میل و رغبت انجام داده است. اما در واقعیت او آن زمان در شرایطی دشوار قرار داشته و به همین دلیل مجبور شده ورقه های مربوط به فرزندخواندگی پسرش به خانواده ای اسرارآمیز را امضا کند. او در این ورقه ها تضمین داده بوده که به هیچ وجه تلاش نکند ارتباطی با فرزندش پیدا کند و یا بخواهد او را ببیند.

فیلومنا» یک کاتولیک معتقد است در حالی که «مارتین» اعتقادات محکمی ندارد و کلاً با شک و تردید به همه چیز می نگرد. اما مباحثه آنها درباره ایمان و بخشایش، حسی قابل اعتماد به مخاطب داده و به فیلم تعادلی قابل توجه می بخشد.

حالا پنجاه سال از آن زمان می گذرد و او می خواهد دوباره فرزندش را ببیند. این میل به دیدن دوباره فرزند در او زمانی پیدا می شود که «مارتین» را می بیند. «مارتین» یک خبرنگار است و قبلاً هم پزشک ارتوپد بوده است. فیلم تقریباً در تمام لحظات خود به ماجرای این جست و جو می پردازد و آدم های این داستان را از لندن به ایرلند و از ایرلند به آمریکا می برد. «مارتین» تازه کتابی چاپ کرده و نتیجه تحقیقات اش را در آن آورده است، جزئیات کتاب او به بایگانی عمومی اختصاص دارد. اما فریرز و نویسندگانش شامل «استیو کوگان» که در فیلم نقش «مارتین» را هم بازی می کند و «جف پاپ»، این جزئیات را با ظرافت و مرتب سازی بیش از حد نشان می دهند. طوری که به نظر می رسد در میان اسباب و وسایل پشت صحنه تئاتر با احتیاط در حال حرکت هستند و هیچ چیز ارزش آن را ندارد که دنبال آن بروند. به همین دلیل هم وقتی این لحظات مکاشفه روی می دهند، فیلم درخشان تربه نظر می رسد و گویی همه ابهامات کنار می رود. در یک سکانس وقتی «مارتین» در هتلی در واشنگتن ناچیزترین و بی اهمیت ترین اطلاعات را به «فیلومنا» در مورد فرزندش می دهد، چشمان «دنچ» با شادی بسیار زیادی می درخشد، می لرزد و چین و چروک هایش بیشتر به چشم می آید.

متن «کوگان» و «پاپ» به مخاطب این اشتیاق را می دهد که قبل از هر چیز از جمله لحظات کمیک فیلم، قضاوت های آن را مورد توجه قرار دهد حین لذت از لحظات جدی لذت ببرد و هم از لحظات شوخی هم لذت ببرد و همین ضربه های این چنینی باعث موفقیت فیلم می شود.

«فیلومنا» یک کاتولیک معتقد است در حالی که «مارتین» اعتقادات محکمی ندارد و کلاً با شک و تردید به همه چیز می نگرد. اما مباحثه آنها درباره ایمان و بخشایش، حسی قابل اعتماد به مخاطب داده و به فیلم تعادلی قابل توجه می بخشد. «فیلومنا» داستانی درباره دلشکستگی است. مگر می تواند نباشد؟ البته این را هم باید گفت که فریرز قلب شما را می شکند اما دوباره التیام می بخشد.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : روزنامه بانی فیلم /مهرناز منتظری