تبیان، دستیار زندگی
مهمترین چالشی که کریم لک زاده در ساخت «قیچی» پیش رو داشته ، انتقال کشمکش درونی شخصیت اش به تماشاگر بدون فروغلتدین در شکل دهی به سکانس های غلو شده و گل درشت بوده است. در واقع اصل ماجرا در فیلم «قیچی» در درون بروز پیدا می کند و هرآنچه در بیرون دیده می شود ن
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چشمهایش

نگاهی به «قیچی» ساخته کریم لک زاده

مهمترین چالشی که کریم لک زاده در ساخت «قیچی» پیش رو داشته ، انتقال کشمکش درونی شخصیت اش به تماشاگر بدون فروغلتیدن در شکل دهی به سکانس های غلو شده و گل درشت بوده است. در واقع اصل ماجرا در فیلم «قیچی» در درون بروز پیدا می کند و هرآنچه در بیرون دیده می شود نتیجه دل مشغولی ها، تعارضات و کشمکش درونی شخصیت اصلی داستان است. نکته اینجاست که بدون فهم کردن این درونیات نتیجه ای در خور برای فهم کردن اثر حاصل نمی شود .

محمدرضا مقدسیان- بخش سینما وتلویزیون تبیان
فیلم قیچی

در مسیر دشواری که کریم لک زاده در آن قدم گذاشته است دو حالت قابل تصور است. یا این توانایی در کارگردان و تیم هنری وجود دارد که بدون دیالوگ و با کمترین توضیح مستقیمی کشمکش درونی شخصیتش را تصویری  و مخاطب را با این دغدغه های آشنا کند و یا اینکه در این مسیر دچار مشکل می شود و دست به انتحار زده و با خلق سکانس های غلو شده با تکیه بر بروز اکت های بیش از حد بیرونی توسط بازیگران تلاش می کند تا معنا را به مخاطب منتقل کند. کریم لک زاده در «قیچی» جایی میان این دو نقطه ایستاده است. از یک سو تا حدی موفق شده تا دغدغه های درونی شخصیت را برای مخاطب تبیین کند، اما این قابلیت را نداشته تا در تک تک سکانس ها زاویه ای تازه از این دغدغه مندی را نمایش دهد و نتیجه آن شده که اثر از نقطه ای به بعد دچار تکرار و درجا زدن می شود.
از سوی دیگر شیوه اجرا و بازی عباس غزالی که ذاتا بازیگری برون گرا است، در این فضا مسئله ساز شده است.گویی از میانه فیلم به بعد بناست عباس غزالی و جنون تدریجی و بیرونی او خلا دراماتیک فیلم را پر کند. به بیان بهتر در این فضا درونیات شخصیت که بناست توسط مخاطب کشف و نه دیده شود، در قامت شیوه اجرا و رفتارهای بیرونی بازیگر اصلی فیلم بروز پیدا می کند. این چرخش در داستان به نوعی در تضاد با منطق کلی این جنس روایت گری در سینما است.

در مجموع باید گفت «قیچی» ایده، آغاز و پایان خوب و پرکشش دارد، اما در مسیر رساندن تماشاگر از ایستگاه ابتدایی تا انتهایی با کمبود آذوقه روبرو است و این باعث می شود مخاطب برای رسیدن به ایستگاه پایانی فیلم زحمتی بیش از اندازه لازم را متحمل شود

به بیان دیگر «قیچی» هرآنچه دارد در نگفته هایی است که نباید به زبان آید و باید دیده شود . رفتار و شیوه اجرای برون گرایانه  بازیگر در این فیلم در درجه دوم اهمیت قرار دارد. اما چیزی که دیده می شود بازی بازیگر است و چیزی که باید دیده شود و نمی شود دغدغه های درونی و تغییر حالات و روحیات بر اساس یک تمپو مشخص و همراهی برانگیز است. در واقع در حالت ایده ال آنچه در بیرون دیده می شود و آنچه در درون رخ می دهد می بایست همراه با هم در جهت انتقال بهتر معنای اصلی فیلم باشند، ولی باید پذیرفت کمیت یکی از این دو بال می لنگد و بیش از آنکه معنای اثر منتقل شود، بازی بازیگر دیده می شود که سازی مستقل از فیلم می زند.
به ظن این قلم اما این نقیصه از کم مایه بودن فیلمنامه و نداشتن ظرفیت تبدیل شدن به یک اثر بلند سینمایی نشات می گیرد. در واقع ایده کلی اثر ایده ای جذاب و پر کشش است اما گویی لک زاده مواد لازم برای بسط دادن و پرداخت داستانش را در اختیار نداشته و با بضاعت یک فیلم کوتاه دست به ساخت اثری بلند زده است. در این مسیر بیشتر بار کم مایگی و تنک بودن به بخش سرگشتگی شخصیت در جزیره جنوبی کشور اختصاص دارد. بخش مربوط به تهران و معرفی موقعیت شخصیت اصلی قصه به اندازه است و گویا، فصل سفر با قطار جدای از جنس دیالوگ نویسی و شیوه چیدمان و همکناری بازیگران با یکدیگر (که خودش محل بحث و ایراد است) از نظرزمان بندی منطقی و قابل توجیه است اما برهه ورود به مناطق جنوبی کشور بعد از فرار از قطار تا رسیدن به ایستگاه نهایی به شدت کشدار و پر لکنت است.
از منظری دیگر می توان اینطور توضیح داد که دغدغه اصلی شخصیت فیلم یعنی فرار از چنگ قانون و مجازات از همان دقایق ابتدایی فیلم برای تماشاگر عیان می شود، حال از این نقطه به بعد است که ما باید تغییر و تحول درونی شخصیت در اثر مواجه شدن با موانعی داستانی را شاهد باشیم، طبیعتا در این مسیر می بایست داستانک هایی پر کشش یا شخصیت های تاثیر گذار بر شخصیت اصلی و همزمان مخاطب  در نظر گرفته و تعریف می شد تا صیقل خوردن شخصیت و نمایان شدن برخی از درونیات او در این بزنگاه ها رخ دهد. اما این فاصله از دقیقه بیست فیلم تا رسیدن به نقطه پایانی تنک و کم مایه شکل گرفته و فاقد ویژگی های لازم برای رسیدن به هدف قید شده در بند قبل(نمایش تدریجی درونیات شخصیت در بزنگاه های داستانی) است. کاراکتر دختر جوان درون قطار یا زن بومی ای که باردار است و یا حتی پیرمردی که به درستی نمی تواند سخن بگوید و ... به هیچ وجه نتوانسته اند سهمی جدی و تاثیر گذار در روایت داستان به خود بگیرند. این مسئله باعث شده تا تمام بار فیلم نه بر دوش قصه و روایت گری و نه حتی بر دوش کارگردانی، بلکه برگرده بازیگر اصلی فیلم (عباس غزالی) گذاشته شود. این همان نقیصه ای است که در ابتدا از آن سخن به میان آمد یعنی تناقض میان انتخاب ایده ای درون گرایانه و اجرایی برون گرایانه توسط بازیگر فیلم. در واقع اندازه حضور بازیگر فیلم بیشتر از میزان لازم نیست، مشکل فقدان کشش در روایت درونی داستان و سیر تحول و دگردیسی در ذهنیات شخصیت اصلی است که باعث می شود بازی بیش از اندازه به چشم بیاید.

فیلم قیچی

در مجموع باید گفت «قیچی» ایده، آغاز و پایان خوب و پرکشش دارد، اما در مسیر رساندن تماشاگر از ایستگاه ابتدایی تا انتهایی با کمبود آذوقه روبرو است و این باعث می شود مخاطب برای رسیدن به ایستگاه پایانی فیلم زحمتی بیش از اندازه لازم را متحمل شود. شاید اولین تجربه بلند سینمایی کریم لک زاده ، تجربه ای عالی و به یادماندنی نباشد، اما قدم قابل دفاعی است برای ورود او به عرصه فیلمسازی بلند سینمایی اگر که با خودش صادق باشد و تجربه «قیچی» را به عنوان قدم اولیه و نه بیش از آن درنظر بگیرد.

شناسنامه «قیچی»

نویسنده و کارگردان: کریم لک ‏زاده 
بازیگران: عباس غزالی، سروش صحت، بهزاد دورانی، محمدرضا داوودنژاد، رابعه مدنی و سونیا سنجری، رضا رزم، مونا محمود‌زاده و... 
خلاصه داستان: راما جرمی مرتکب شده که اکنون ناخواسته در مسیر گریز قرار گرفته است. این فیلم قصه گریز یک مجرم از مکافات جنایتش است. 

* عنوان مطلب برگرفته از رمان بزرگ علوی به همین نام است.