تبیان، دستیار زندگی
«متولد 65» اولین فیلم بلند سینمایی مجید توکلی است که بر اساس فیلمنامه جمیله دار الشفایی ساخته شده. این فیلم تا الان فروش معقولی داشته که عامل اصلی آن به قصه سرراست و جذابش برمی گردد. همین نکته و چند مساله دیگر سر فصل گفت و گو با خانم دار الشفایی است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

«متولد 65» به روایت نویسنده

گفت و گو با جمیله دارالشفایی فیلمنامه نویس فیلم «متولد 65»

«متولد 65» اولین فیلم بلند سینمایی مجید توکلی است که بر اساس فیلمنامه جمیله دار الشفایی ساخته شده. این فیلم تا الان فروش معقولی داشته که عامل اصلی آن به قصه سرراست و جذابش برمی گردد. همین نکته و چند مساله دیگر سر فصل گفت و گو با خانم دار الشفایی است.

مصاحبه: احمد رنجبر - بخش سینما و تلویزیون تبیان
متولد 65

خوب است گفت و گو را از این جا شروع کنیم که چه می شود فیلمی مثل «متولد 65» که ستاره ندارد و فیلم اول کارگردان است می تواند گلیم خودش را بیرون بکشد؟

«متولد 65»جزو تولیداتی است که به شکل تیم ورک ساخته شد و خود من در همه مراحل ساخت آن نظر می دادم و حتی در انتخاب بازیگران نظراتم شنیده می شد. همان موقع که این تیم بازیگری را انتخاب می کردیم مساله ای برای مان مطرح بود که آیا این ترکیب به فروش لطمه می زند یه نه؟ پیش بینی مان این بود که اگر در چند هفته اول فیلم بتواند مخاطب کافی به سالن بکشاند، ظرفیتش را دارد که از طریق تبلیغات دهان به دهان بر تعداد مخاطبان آن افزوده شود.بویژه آن که سوژه فیلم درباره جوان ها است و این طیف سنی علاقه بیشتری به سینما رفتن دارند و سینما در برنامه روزانه شان هست. این نکته را هم فراموش نکنیم که مدت ها است ستاره ها متضمن گیشه نیستند کما این که همزمان با «متولد 65» فیلم های دیگری روی اکران هستند که ستاره دارند اما آن قدر که انتظار هست نمی فروشند. معادلات گیشه به هم خورده ولی استقبال تا این اندازه از «متولد 65»را انتظار نداشتم. خوشبختانه فروش متوسط فیلم نسبت به روزهای اول چند برابر شده. این اتفاق خوبی است برای ما.

اشاره کردید بازه مخاطبان فیلم را جوان ها گرفته اید. برای پیدا کردن زبان این قشر از مخاطب چه مسیری طی کردید؟

به طور کلی با قشر مرفه مشکل ندارم اما با آن بخشی از این قشر که پول شان را از راهی به غیر از تولید بدست می آوردند و در مشکلات اقتصادی، فساد و اختلاف طبقاتی سهم دارند، مشکل دارم. در «متولد 65» پول داری را ترسیم کردم که با آن ها میانه ام بد است

من خودم متولد 54 هستم؛ یعنی خیلی با این جوان ها فاصله دارم. منتهی از 19 سالگی تا 28 سالگی معلم ریاضی دبیرستان بودم و با نسل بعد از خودم تعامل داشتم. فقط هم معلم ریاضی نبودم و خیلی با بچه ها رفیق بودم. الان کلاس های خلاقیت دارم که تعداد زیادی از آن ها بچه های دهه شصت هستند و ارتباط خوبی با هم داریم. جدا از این ، مطالعه و پژوهش بخشی از کار من است و وقتی رمان هم می نوشتم شخصیت زن داستان خیلی با خودم فاصله داشت و اصلا در طیفی بود که من نمی پسندیدم. در پروسه نوشتن یاد گرفته ام که چگونه از طریق پژوهش این نسل را بهتر بشناسم. به علاوه این که از خانواده ام خیلی کمک گرفته ام؛ مادرم مددکار است و خواهرم متولد 63. این ها امکانی است که در اختیار فیلمنامه نویس برای پیدا کردن زبان یک نسل قرار داده می شود.و البته با مجید توکلی(کارگردان) و پدرام شریفی(بازیگر) خیلی صحبت کردیم. به هر حال جوانی در «متولد 65»خلق نشده که متعلق به نسل خودم باشد و به جوان امروز نزدیک است. البته نگران بودم نکند مسیر را اشتباه رفته ایم اما در اولین اکران ها که اتفاقا در دانشگاه ها بود،بازخوردهای خوبی گرفتیم.

دیالوگ ها را هم خودتان نوشتید؟

بله.

پیدا کردن دیالوگ هایی که هم پاستوریزه باشند و هم خیلی از ادبیات جوان های بیست ساله دور نباشد کار سختی است

بله، دیالوگ ها نسبت به آن چه در ادبیات جوان های امروز هست پاکیزه تر شد. محمد مهدی عسگرپور (تهیه کننده فیلم) خیلی تاکید داشت فضای فیلم پاکیزه باشد ، خود من هم فیلمی که هتاکی و ولنگاری کلامی در آن خیلی زیاد است را دوست ندارم؛مگر آن که داستان در فضایی چرک روایت شود.پس وقتی آقای عسگرپور چنین پیشنهادی داد استقبال کردم.ولی کار سختی است که با ادبیات پاک فضایی باورپذیر خلق کنی.در موقعیت چرک این اتفاق راحت تر می افتد؛ حتی بازی اش برای بازیگران راحت تر است. این را هم اضافه کنم که دیالوگ نویسی برای من امری جوششی است و خودش اتفاق می افتاد و تکنیک خاصی ندارم. تبحرم خوشبختانه در این بخش بهتر از بخش های دیگر فیلمنامه نویسی است.

متولد 65

سوالی که می خواهم بپرسم کلیشه ای است و احتمالا تکراری. منتهی شاید بعضی ها روایت شما را از تولد ایده «متولد 65» توسط مجید توکلی و بسط آن در قالب فیلمنامه توسط شما نشنیده اند.

مجید توکلی یک ایده دو خطی داشت که ساختمان فیلم است ؛ یعنی یک دختر و پسری از طبقه بین فرودست و متوسط شروع می کنند به بازی این چنینی و گیر می افتند. و تاکید داشت که این گیر افتادن مدل جنایت و قتل و دزدی نباشد. یک گیر افتادن ساده باشد. ایده جذاب بود و مدتی روی آن کار کردم تا این که یک ساختمان 10 صفحه ای آماده کردم که دو تا جوان بدون دعوا و خونریزی را در خانه ای نگه داریم و روی حرف مان هم باشیم و از آن بیرون نیاییم. من و مجید توکلی و محمد مهدی عسگرپور (تهیه کننده)و رضا میرکریمی (مشاور کارگردان) به تفاهمی رسدیم و بعد از آن وارد فیلمنامه شدیم.

«متولد 65» را می توان با دو نگاه دید و دو نتیجه متفاوت گرفت. اگر کسی ابتدای فیلم که دختر آرزوی خود را به زبان می آورد و پسر قول می دهد آن را برآورده کند ، مایه های فانتزی داستان را بپذیرد، از آن لذت می برد اما کسی که همه وقایع را منطبق با واقعیت محض محک بزند نمی تواند فیلم را دوست داشته باشد. رنگ و لعاب فانتزی کاراکترها تعمدی است دیگر؟

تمام قصه بر نوعی بازی استوار است و همین شکل ساختمان فیلم را ساخته. مثل بازی کامپیوتری که گیمر یک مرحله را رد می کند و به مرحله بعد می رسد. این لوپ را در فیلمنامه داریم منتهی فیلم هایی مثل «بازرس» بازی را خیلی بزرگتر دیده و فضا را سایکو(روانشناختی) کرده تاکید ما این بود که فضا سایکو نباشد ،ترسناک نشود و خیلی رئال باشد. رئالیست بودن روابط علت و معلولی در فیلمنامه یکی از اصول آن بود.

بنظر خودتان این روابط رئال در فیلم شکل گرفته؟

بله چون اگر تماشاچی این دروغ را باور نمی کرد به فیلم وصل نمی شد. البته ممکن است در بخش هایی از فیلم سخت گیری هایی باشد که در جلسات مختلف نقد و بررسی سوال هایی از ما شده ولی برای همه شان جواب داشته ایم. جواب ها هم داخل خود فیلم بوده که با دو بار دیدن می توان به خیلی از پرسش ها رسید. حالا موضوع این است که آیا تماشاچی با دو شخصیت اصلی فیلم که توسط طبقه بالا سرکوب می شوند ، ارتباط برقرار می کند؟ برای خود من مهم ترین نکته فیلم همین است و دوست داشتم به تماشاچی منتقل شود.

و البته درکنار سرکوب شدن و تحقیر شدن، که قاعدتا باید حزن انگیز باشد، لحظات کمیکی وجود دارد! رنگ و لعاب طنزی که به موقعیت ها داده اید تعمدی است؟

واقعا فکرنمی کردم این قدر طنز باشد و مردم بخندند.

متولد 65

برگردیم به دو سوال پیش. اگر کسی فیلم را صرفا رئال ببیند این سوال برایش پیش می آید که یک جوان بی پول چطور می تواند تا این حد ادای آدم های مرفه را در بیاورد و گفته ها و سکناتش با آن چه از پول دارها دیده ایم منطبق باشد. و نکته بعد چرا طبقه مرفه را این قدر ابله فرض کرده اید که راحت یک جوان را به خانه راه می دهند و گرفتار بازی اش می شوند. نکند شما هم مثل مصطفی کیایی با این طبقه مشکل دارید؟!

تمام قصه بر نوعی بازی استوار است و همین شکل ساختمان فیلم را ساخته. مثل بازی کامپیوتری که گیمر یک مرحله را رد می کند و به مرحله بعد می رسد. این لوپ را در فیلمنامه داریم منتهی فیلم هایی مثل «بازرس» بازی را خیلی بزرگتر دیده و فضا را سایکو(روانشناختی) کرده تاکید ما این بود که فضا سایکو نباشد

من به طور کلی با قشر مرفه مشکل ندارم اما با آن بخشی از این قشر که پول شان را از راهی به غیر از تولید بدست می آوردند و در مشکلات اقتصادی، فساد و اختلاف طبقاتی سهم دارند، مشکل دارم. در «متولد 65» پول داری را ترسیم کردم که با آن ها میانه ام بد است. کما این که در فیلم می بینیم دختر و پسر قصه یک بازی احمقانه راه انداخته اند اما آن ها لحظه ای فکر نمی کنند که گیر یک بازی هستند و فقط به این فکر می کنند که آیا پول شان را خورده اند یا نه. مهمان ها هم همین طور هستند و حتی بعد از این که متوجه بازی جوان ها می شوند یک عذرخواهی ساده نمی کنند. اصلا عذرخواهی به کنار، نمی پرسند چرا همچین بازی راه انداخته اید؟ البته تلاش من این بوده ضمن این که این طبقه را خودخواه نشان می دهم کاراکترها در بخش فردی و نه اجتماعی شان جذابیت های خرد داشته باشند؛ بار جذابیت شخصیت آقای بهرامی بیشتر شده و خانم بهرامی کمتر. منتهی اگر این شخصیت یک آدم کارخانه دار بود اصلا فیلمنامه را به این شکل نمی نوشتم که حتی بتواند جوان ها را محکوم کند.

ولی آدمی که به چنین مال و دارایی می رسد علی الظاهر نباید این قدر کودن باشد.

کودن نیست ؛ پارانویا است. این قدر به کلاه برداری فکر کرده که پارانویا شده. در فیلم هم اشاره می شود که این ها از خانه شان بیرون نمی آیند یعنی منزوی شده اند. مرد قصه که کلا گیر دارد ؛ دخترش آن ور دنیا است ولی می خواهد بداند در آموزش رانندگی قبول شد یا نه.من اگر بخواهم فیلمنامه خودم را نقد کنم ، مهم ترینش این است که در خلق فضای عاشقانه بین دو شخصیت اصلی به اندازه بخش های دیگر فیلم موفق نیست.

دلیلش را می گویید؟

بخشی از آن بخاطر ممیزی است. کار سختی است که فضای عاشقانه میان دو جوان به شکل باورپذیر خلق شود. این قدر دست ما در نشان دادن مظاهر عشق و عاشقی بسته است که باید همه چیز باید دست به دست هم دهد که فضای عاشقانه ویژه شود: متن خیلی درست و حساب شده، بازی های فکر شده، کارگردانی دقیق.