تبیان، دستیار زندگی
نگاهی به استراحت مطلق ساخته عبدالرضا کاهانی
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بی خود و بی جهت


نگاهی به "استراحت مطلق" ساخته عبدالرضا کاهانی.

استراحت مطلق

عبدالرضا کاهانی که از مرحله تجربه ساخت فیلم "هیچ " جهشی جدی در مسیر فیلمسازی اش را تجربه و در ادامه با آثار قابل قبولی همچون "اسب حیوان نجیبی است" و "بی خود و بی جهت" جایی در سینمای ایران برای خودش دست و پا کرده بود، در نوبت ساخت "استراحت مطلق" کاملا نوشتن فیلمنامه ای فکر شده و پر و پیمان را کنار گذاشته و صرفا با تکیه بر بیان منقطع جنس خاص شوخی های همیشگی اش یا به هجو کشیدن برخی مفاهیم و البته تلاش در جهت نمایش لایه های نه چندان خوشایند و بعضا زننده از واقعیت هایی که کمتر فیلمسازی ریسک تصویری کردن آنها را می پذیرد و نه پرداخت و سر و سامان دادن به آنها دست به ساخت اثر تازه اش زده است.
گویی اعتماد به نفسی که موفقیت نسبی سه اثر پیشین او برایش به ارمغان آورده است باعث شده تا احساس نیاز برای رسیدن به فیلمنامه ای قوام یافته تر و به کار بستن چفت و بست های اولیه داستانی برای ربط دادن ایده های پاره پاره ای که تحت عنوان فیلمنامه ارائه شده در کار نباشد یا حداقل اینطور به نظر برسد.در همین مسیر است که مثلا ایده غافلگیری در سکانس ابتدایی یا شکسته شدن شیشه اتومبیل داوود توسط حامد و یا حتی سکانس مصرف مواد مخدر و مسابقه فوتبال بازی کردن با بدن عریان تنها به سکانسهای جذاب و مستقل از هم که هر یک ساز خودشان را می زنند، تبدیل شده اند.
یکی از اصلی ترین ایرادات ساخته تازه رضا کاهانی عدم توازن میان سکانس های مختلف فیلم است.این عدم توازن و حفظ نشدن ریتم و  تمپو کلی در داستان گویی و در شیوه کنار هم چیدن روابط علی و معلولی باعث شده تا برخی سکانس های فیلم جذاب و دوست  داشتنی و برخی دیگر بی ربط و نه چندان همراهی برانگیز از کار در آید. یکی از سکانسهای مهم و جذاب "استراحت مطلق" سکانس نئشگی صابر و حامد در اثر مصرف مواد مخدر است. این سکانس جدای از جسورانه بودن سوژه اش از حیث اجرای دو بازیگر،شیوه کارگردانی و حتی جنس دیالوگ نویسی بسیار خوب و استخوان دار از کار درآمده اما مشخص نیست جایگاهش در کلیت فیلم کجاست. مشخص نیست که مخاطب این سکانس را که به طور مستقل سکاس خوبی است در کدام چارچوب منطقی باید بگنجاند. مشخص نیست این سکانس چه کمکی به فهم بهتر داستان و درک بیشتر فضای ذهنی سازنده اثرمی کند. بدیهی است که جذاب بودن یک سکانس لزوما به معنی اجبار استفاده از آن در دل فیلم نیست و مهمتر از کیفیت خود سکانس ارتباطش با کلیت فیلم است که می تواند به بودن یا نبودن آن را در دل فیلم معنا کند. تنها رگه ای که شاید بتوان از بیرون به فیلم الصاق کرد لاابالی گری و بی مسئولیتی محض حامد است و نمایش این تناقض با تعصبش روی سمیرا و سبک زندگی او و ... که البته تاکید می کنم خود فیلم این را نمی گوید و این برداشتی الصاقی به فیلم است.

فیلمنامه "استراحت مطلق" به شدت دچار کشیدگی است و از فرط رقیق شدن به کم مایگی تنه می زند. خط اصلی داستان فیلم توان و کشش تبدیل شدن به یک اثر سینمایی بلند را ندارد. همین نقیصه کاهانی را برآن داشته تا با ایجاد شوک های مقطعی و یا خلق سکانس های بی ارتباط با هم خلا موجود میان سکانس های فیلم را پرکند تا فیلم به سلامت از ایستگاه آغاز به ایستگاه میانه و در ادامه ایستگاه پایانی برسد. در دل همین فضا است که تاکید و اصرار بر نمایش برخی جزییات بی ربط که تنها کارکردشان پرکردن زمان فیلم و نه فهم بهتر مخاطب از فضای فیلم است، خودنمایی کند.

استراحت مطلق

کافی است برای درک این معنا تاکید چندین و چند باره کاهانی بر شیوه خرید گیرنده های ماهواره ای (رسیورها) و در ادامه شیوه بسته بندی آنها و جاسازی آنها و ... را مدنظر قرار دهید.داستانک ساده خرید و فروش گیرنده ها که می توانست تنها یکی از داستانک های ساده فیلم باشد تا بهانه ای برای انتقال برخی اطلاعات شود در برخی دقایق فیلم تبدیل به خط اصلی داستان می شود و تنها حاصلش قدم زدن روی حوصله مخاطب باقی میماند.
برتری داستانك ها بر خط اصلی داستان یکی دیگر از ایرادات وارد به فیلم است.اگر بپذیریم که تعصب شدید و دیوانه وار حامد نسبت به زندگی و رفتارهای سمیرا و نگاه ضد مردسالاری در فیلم خط اصلی داستان فیلم را شکل می دهد، باید گفت که همین خط نیم بند داستانی در فیلمنامه "استراحت مطلق" زیر سایه بازیهای بسیار خوب بابک حمیدیان و مجید صالحی ، نقش آفرینی قابل قبول فریده فرامرزی(همسر واقعی رضا عطاران) در نقش همسر داوود و شمایل متفاوت ترانه علیدوستی از یک سو برخی سکانس های به شدت درست و حساب شده مثل سکانس نئشگی حامد و صابر یا سکانس آغازین فیلم قرار گرفته است. در واقع به جای آنکه بازی بازیگران و سکانس های ماندنی فیلم در دل خط اصلی داستان مجال ظهور و بروز پیدا کنند، این بازیگران و تک سکانس های خوب فیلم است که باعث سرپا ماندن فیلم شده و بی رمقی و شلختگی موجود در مسیر داستان اصلی فیلم را پوشش می دهد و زهرش را می گیرد.

گویی اعتماد به نفسی که موفقیت نسبی سه اثر پیشین کاهانی برایش به ارمغان آورده است باعث شده تا احساس نیاز برای رسیدن به فیلمنامه ای قوام یافته تر و به کار بستن چفت و بست های اولیه داستانی برای ربط دادن ایده های پاره پاره ای که تحت عنوان فیلمنامه ارائه شده در کار نباشد یا حداقل اینطور به نظر برسد


از هم گسیختگی روابط علی و معلولی در فیلمنامه و كم مایه بودن كلیت داستان فیلم یکی دیگر از نقیصه های "استراحت مطلق" است.در واقع در این فیلم پیدا کردن روابط میان رخدادها از یک سو و خط و ربط میان شخصیت ها از سوی دیگر و حتی یافتن ارتباط میان داستانک ها با هم و با خط اصلی داستان کار ساده ای نیست.این امر اما به عنوان یک ویژگی مثبت مطرح نیست. در واقع سخت بودن کشف این روابط به معنای پیچیدگی و درهم تنیدگی های جذاب و کنجکاوی برانگیز که تماشای دوباره و چند باره یک اثر را باعث می شود مطرح نیست. روابط علی و معلولی در "استراحت مطلق" از فرط از هم گسیحتگی و دور ماندن از اصل ارتباط، به راحتی قابل کنار هم چیده شدن و معنا یافتن نیستند.هر بخش از فیلم و هر سکانس آن ساز مستقلی را می زند و هریک به سمتی می روند که وجه اشتراک آنها گذشت زمان است و نه پیشبرد داستان فیلم.

در همین مسیر كاركرد بی ربط اصل غافلگیری مثل سكانس تصادف و شكستن شیشه با منطق كلی اثر یکی دیگر از مشکلاتی است که گریبان "استراحت مطلق" را گرفته است.غافلگیر کردن مخاطب در اولین سکانس فیلم با شکل شمایلی که در "استراحت مطلق" شاهد آنیم به تنهایی تمام آنچه یک فیلمساز نیاز دارد تا مخاطب را به درون دنیای اثر بکشاند، داراست. شوک شدید تصادف سمیرا در ابتدای فیلم و در ادامه تعلیق ناشی از بی خبر مخاطب از سرنوشت او شروعی بسیار استاندارد را برای فیلم رقم زده است. این شکل از ایجاد شوک در داستان در سکانس حمله حامد به اتومبیل داوود و شکستن شیشه اتومبیل او هم رقم می خورد. نکته اما اینجاست که باز هم اصل بی تناسبی و بی قوارگی موقعیت ها خودنمایی می کنند. در مورد آغاز همراهی برانگیز فیلم باید گفت که تنها در حد یک آغاز خوب باقی می ماند و کار به داستان گویی درست در میانه و پایان بندی ای در قد قواره های فصل آغازین فیلم نمی کشد. در واقع میزان توقعی که سکانس آغازین برای مخاطب ایجاد می کند در ادامه محقق نمی شود. حتی وارد کردن شوک در سکانس شکستن شیشه ماشین هم نمی تواند به بازگشت مخاطب و همراه شدن دوباره اش کمک کند و تنها در حد یک شوک خوب در دل از هم گسیختگی محض ظاهر می شود.

استراحت مطلق

یکی از ابتدایی ترین قواعد فیلمنامه نویسی در جهت همراه کردن مخاطب با اثر، معرفی شخصیت ها و ارائه اطلاعات به مخاطب در قالب موقعیت های متنوع داستانی برای فهم کردن بهتر زوایای پیدا و پنهان شخصیت ها است. در کنار این همه مشخص شدن جایگاه شخصیت در کلیتی به نام فیلمنامه نکته مهم دیگری است که می بایست در مورد شخصیت ها مورد توجه قرار گیرد. در "استراحت مطلق" چیزی تحت عنوان شخصیت پردازی چند لایه و تو در تو در جریان نیست.شخصیت ها به فراخور موقعیت به شدت چرک و در عین حال کمیک در کنار هم قرار گرفته اند تا داستان را پیش ببرند. به بیان بهتر شخصیت ها در فیلمنامه استراحت مطلق به طرزی نخراشیده و گل درشت در خدمت مفاهیمی هستند که بناست در فیلمنامه مطرح شود. در این میان نویسنده فیلمنامه هیچ لزومی ندیده تا برای انتقال دیو سیرتی یا باری به هر جهت رفتار کردن یا بی هدفی محض و یا بی وفایی یا هوس بازی شخصیت هایش سراغی از لایه های درونی تر شخصیت بگیرد بلکه به طرزی سرراست و نه چندان دراماتیزه شده شمایل کلیشه ای و زمخت هر یک از این ویژگی ها را به عنوان شخصیت در فیلمنامه گنجانده است.در ادامه همین شیوه داستان گویی رخدادهای اطراف زندگی  سرنوشت این شخصیت ها نیز چندان رنگ بوی تازگی ندارد و به شدت طعنه به بی حوصلگی و خام دستی میزند. برخی شخصیت های "استراحت مطلق" اما کاملا پا در هوا رها شده اند.
 در پایان باید گفت سهل انگاری کاهانی یا گیر و گرفتهای مربوط به رعایت قواعد فیلمنامه نویسی و تایید و تصویب ساخت آن و یا هر دلیل ریز و درشت دیگری که بتوان بر شمرد باعث شده تا "استراحت مطلق" به اثری به شدت متوسط در کارنامه کاهانی و اثری نسبتا خوب در دل سینمای بسیار متوسط این روزها لقب بگیرد.
-عنوان مطلب برگرفته از نام ساخته پیشین عبدالرضا کاهانی است


محمدرضا مقدسیان
بخش سینما و تلویزیون تبیان