تبیان، دستیار زندگی
تقریبا تبدیل به آفت شده این اصل که مواجه شدن با هر اثر را بر مبنای شکل گرفتگی های ذهنی و باید ها و نبایدهای پیشتر تعریف شده و بعضا بی ربط به هویت مستقل یک اثر دنبال کنیم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زنده به گور

به بهانه نمایش «مرگ ماهی» در جشنواره فیلم فجر


تقریبا تبدیل به آفت شده این اصل که مواجه شدن با هر اثر را بر مبنای شکل گرفتگی های ذهنی و باید ها و نبایدهای پیشتر تعریف شده و بعضا بی ربط به هویت مستقل یک اثر دنبال کنیم.


مرگ ماهی

شاید بتوان ادعا کرد که این ویژگی تنها ویژه سینمای ایران نیست و اصلی است که اولین و ساده ترین شکل روبرو شدن با یک اثر را در میان مخاطبان سینما تعریف می کند.کار فیلمسازان تازه کار و فیلم اولی ها در این میان بسیار دشوار است چرا اصل مقایسه و مشابه سازی و ربط دادن هر نما یا سکانس از اثر پیش رو به اثری دیگر و فیلمسازی دیگر اولین شکل تحلیل و واکاوی یک اثر برای دسته بزرگی از مخاطبان معتاد به مشابه سازی و تحلیل های آبکی است.


این آفت در برنگاه روبرو شدن با اثری تازه از کارگردانی که آثار پیشینش قاب بندی ذهنی مخاطب را تعریف کرده و حالا با تجربه ای متفاوت (در عین حال همسو) با آنچه پیشتر دنبال می کرده، بیشتر به چشم می خورد. در مورد این جنس از فیلمسازان اولین واکنش بعد روبرو شدن با اثر مخالف خوانی و در ادامه سراغ گرفتن از اصل مشابه سازی و مقایسه و الخ است. در واقع در فقدان اصل اصیلی که هر اثر را صاحب هویت مستقل می داند و همراه شدن یا نشدن با آن را مستلزم پذیرش یا عدم پذیرش منطق خود اثر و نه هیچ المان من درآوردی دیگری می داند ، اولین و دم دستی ترین راه برای تحلیل سراغ گرفتن از مقایسه اثر با آثار پیشین فیلمساز یا با اثر سایر فیلمسازان و ... است.
گویی ذهن برای مقابله با بحران! عدم تطابق ذهنیت ها با واقعیتی تحت عنوان اثر(برای نمونه "مرگ ماهی") خود آگاه یا ناخودآگاه از هر حربه ای بهره می برد تا شکل گرفتگی های ذهنی پیشینش را تایید کند و حق را به این شکل گرفتگی ها بدهد تا مبادا ذهنیاتش زیر سوال برود. گویی مخاطب توان به روز شدن و تطبیق دادن ذهن با اثری تازه برای دریافت منطق مستقل آن اثر و روبرو شدن و همراه شدن با یک فیلم سینمایی به عنوان یک هویت مستقل را ندارد. به کار بستن این شکل آفت گونه برای تحلیل وتماشای یک اثر در مورد آثاری از جنس سینمای "بهرام توکلی"، "پرویز شهبازی"(درمقام فیلمنامه نویس)،"هومن سیدی" ، "روح الله حجازی" و بسیاری دیگر از فیلمسازان حاضر در جشنواره امسال که اصولا سراغ بیان چند لایه مفاهیم در فیلمنامه با تکیه بر جزییات متعدد و نشانه های متکثر و در عین حال مرتبط باهم بیشتر به چشم می خورد. در واقع اینطور به نظر می رسد که هر چه میزان غنا و در هم تنیدگی خصلتهای سینمایی در یک اثر بیشتر باشد، احتمال عدم درک درست منطق اثر و در ادامه سراغ گرفتن از مخالف خوانی و مشابه سازی و از بی ربط بودن اثر به خود فیلمساز بیشتر به میان می آید. گویی نسبت مستقیمی وجود دارد میان میزان تمرکز و حوصله مخاطب با درک یا عدم درک منطق خود اثر.

تجربه ثابت کرده است که آثار جدی هر دوره از جشنواره بعد ازاتمام جشن و خوابیدن تمام گرد و غبار های اطراف آن دیده می شوند و نکات مثبت و منفی آنها به طور قابل دفاع و مستدلی تحلیل و مطرح خواهند شد.

"مرگ ماهی" هم از این قاعده مستثنا نیست.  ساخته تازه روح الله حجازی اثری است با چگالی بالا و غلیظ که همراه شدن با آن مستلزم حجم بالایی از تمرکز و توان درک بصری برای پردازش اطلاعات متنی و تصویری است. حجازی در "مرگ ماهی" در همان مسیری قدم بر می دارد که پیشتر با سه اثر سینمایی و چندین و چند اثر تلویزیونی اش از او سراغ داشتیم.سراغ گرفتن از ویژگی های زیبایی شناختی قاب تصویر و بهره گیری از قابلیت های رنگ، نور ، توجه به ارزش اندازه نما و زاویه دوربین برای رسیدن به جلوه بصری غنی تر و البته در خدمت معنای درونی اثر از یک سو و سراغ گرفتن از درونیات شخصیت ها و ورود به دنیای ذهنی آنها و پرداختن به دغدغه ها ، تناقضات روحی و فکری و دلمشغولی های رنگ به رنگ آنها، رگه هایی است که در همه آثار حجازی قابل ردگیری است.

"مرگ ماهی" اما یک قدم جدی در کارنامه کاری سینمایی حجازی در مقام کارگردان به حساب می آید. "مرگ ماهی" در جمیع جهات بصری اثری متهورانه از حجازی محسوب می شود.حجازی چه در شکل و شمایل قاب بندی و دکوپاژ و چه از منظر چیدمان میزانسن سکانس و پلان ها و چه در طراحی صحنه و لباس و نورپردازی و هرآنچه که ریخت بصری اثر را شکل می دهد، در مسیر سینمایی اش یک گام به جلو برداشته و میل سیری ناپذیرش برای خوش آب و رنگ از آب در آمدن آثارش را به کار بسته است. کم نیستند سکانس هایی که به تنهایی و حتی مستقل از اثر قابلیت ماندگاری دارند. برای نمونه می توان به سکانس نهایی فیلم و یا سکانس بلند درگیری لفظی شخصیت های متعدد فیلم در یک اتاق کوچک و یا سکانس ورود "بهرام" به خانه در یک صبح مه آلود و نمایی که او را در حالی که در اتومبیلش خوابیده نمایش می دهد و ... اشاره کرد (برخی سکانس ها را به دلیل احتمال لو رفتن داستان نمیتوان در اینجا ذکر کرد).

مرگ ماهی

ازویژگی های این فیلم می بایست به فیلمنامه آن که  بر مبنای یک موقعیت و گرد آمدن شخصیت ها در اثر بروز یک فقدان و در ادامه برون ریز درونیات و شمایل فکری هر یک از آنها شکل گرفته است یا از سوی دیگر حضور پرتعداد چهره های شاخص سینمای ایران در یک کادر و توان کارگردانی کردن تمام آنها در سکانس هایی با حضور همه آنها اشاره کرد که حتما می توان در وعد اکران و به صورت جدی تری به آن پرداخت. این قلم بر این باور است قضاوتهای سریع و از سر بی حوصلگی و کمتر عمق یافته ایام پرفشار جشنواره فیم فجر نمی تواند چندان نسبت درستی با اصول اولیه نقد نویسی و تحلیل جدی آثار سینمایی داشته باشد.طبق همین باور صدور حکم قطعی در مورد چند و چون اثار جدی به نمایش در آمده در ماراتن جشنواره امری ناشدنی و به دور از  دانش و تعهد و مسئولیت پذیری در عرصه نقد نویسی است. هر وع قضاوتی ناشی از بی حوصلگی در این ایا میتواند منجر به زنده به گور شدن آثار جدی سینمایی شود.
 تجربه ثابت کرده است که آثار جدی هر دوره از جشنواره بعد ازاتمام جشن و خوابیدن تمام گرد و غبار های اطاف آن دیده می شوند و نکات مثبت و منفی آنها به طور قابل دفاع و مستدلی تحلیل و مطرح خواهند شد.حتما آثاری از جنس «مرگ ماهی» ،«خانه دختر»، «اعترافات ذهن خطرناک من»، «در دنیای تو ساعت چند است»، «احتمال باران های اسیدی» و حتی من عاشق دیه گو مارادونا» هستم و ... آثاری خواهند بود که در موعد اکران بازشناسی خواهند شد و لایه های تو و در تو و نکات و جزییات سرنوشت ساز و تعیین کننده مسیر روایی آنها بهتر و دقیق تر دیده می شوند.


محمدرضا مقدسیان

بخش سینما و تلویزیون تبیان