تبیان، دستیار زندگی
فاخته پیش از آنکه یک سریال مناسبتی باشد ملودرامی خانوادگی است .ملودرامی که که تنها جنبه پیش برنده ی قصه اش سرانجام آدمی هاست ونه یافتن راهی به رستگاری یا معنویت.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آواز را به خاطر بسپار


فاخته پیش از آنکه یک سریال مناسبتی باشد ملودرامی خانوادگی است .ملودرامی که تنها جنبه پیش برنده ی قصه اش سرانجام آدمی هاست ونه یافتن راهی به رستگاری یا معنویت.

فاخته

عناصر داستانی شکل دهنده ی یک درام نمی تواند برای داستانی معنوی کفایت کند . دعوای میان خیر و شر همیشه دست مایه ی ابتدایی درام محسوب می شود و شاید بر این اساس هر درام کاملی را بتوان در زمره ی یک روایت اخلاقی در نظر گرفت . اما در بسیاری موارد این کنش و واکنش میان خیر و شر آموزه ای اخلاقی و فراتر از آن نمایانگر جنبه های اعتقادی و دینی نیست .

در درامی که لازمه ی تحرک قهرمانش جنبه های دینی باید باشد پیروی از اصول یک درام کلاسیک در تاثیر محصل مخاطب مفید نخواهد بود .

در یک درام کلاسیک قهرمان برای مبارزه ی پیروزمندانه اش نیازمند اجتهاد شخصی است . مسیری که برای مبارزه انتخاب می کند منطبق بر شرایط و نیروی متقابل شکل می گیرد . با این که در یک روایت اخلاقی تر و شاید بهتر باشد بگوییم یک داستان مبتنی بر آموزه های دینی ، مسیر راه با همان مکتب مطلوب سامان می گیرد .

سریال فاخته نیز نمی تواند از این قاعده مستثنی باشد . اگر فاخته یک مجموعه ی مناسبتی است که هست . اگر فاخته قصد دارد نگاهی دینی به روابط اجتماعی و درون خانوادگی داشته باشد که دارد نمی تواند آن را شبیه یک ملودرام غیر دینی نمایش دهد .

آدمی های داستان فاخته در میان تصمیم برای سرانجامی روایت و تعیین مواضع شخصی شان معلقند . نه به سرزمین تبعیت از مکتب الهی تعلق دارند و نه این که به اجتهادی شخصی در راه مبارزه می رسند .

وجه متمایز کننده ی یک داستان دینی و اخلاقی با نمونه های دیگر در این است که مکتب و نه ایدئولوژی خود به صورت مجرد و مجزا

پی رنگ ساز مسیر حرکت داستان نیست و در واقع در قرائتی پیشرفته به یکی از قهرمان ها تبدیل می شود .

شادی در بسیاری از نقدها یی که بر فاخته نوشته و یا گفته شده است کلیشه ی تکراری داستان از نکات نامطلوب قلمداد شود که البته این چندان هم بیراه نیست . اما ظاهر داستان فاخته از جایی آسیب می بینید که در اوج فراز و فرود های داستانی به دنبال نتیجه گیری آنی است .

آدمی های داستان فاخته در میان تصمیم برای سرانجامی روایت و تعیین مواضع شخصی شان معلقند . نه به سرزمین تبعیت از مکتب الهی تعلق دارند و نه این که به اجتهادی شخصی در راه مبارزه می رسند

نکته ی دیگری که فاخته را از تعلیق دراماتیکش جدا می کند و از ضرب آهنگ لازم نیز می اندازد ، قضاوت تخت و از پیش تعیین شده در مورد آدمی هاست . دقت داشته باشیم که زمانی یک اثر دراماتیک در قالب دینی و اخلاقی قرار می گیرد که داوری های مردد شرایط انسانی و اجتماعی به داستان منتقل کند . این که از همان ابتدا ضدقهرمان ها با چهره ی کریه روی صحنه خودنمایی و دهن کجی کنند و با ادبیات مشخص ناشیانه عربده ی سر بدهند و همه را از غرض شیطانی شان مطلع کنند روش منسوخی است که فقط در سینمای هند و سریال های ترکیه ای مشتری دارد . در چنین داستانی قهرمان ها در ابتدا آدم های مفلوکی هستند که با نگاهی منفعل برچسب یک قربانی را به خود می زنند و مثلا نافرجامی هایشان از سر بی فکری و بی عقلی است .

چنین دیدگاه داستانی حتی اگر برای چند شب تماشاچی داشته باشد قطعا در خاطره ها نمی ماند . و فقط به ساختن ذهنیت اشتباه از بخشی از جامعه کمک می کند . بخشی که قربانی اند ، بی عقلند ، اما باید بپذیریم که قهرمان می شوند و آدم خوبه ی داستان هستند . کارکرد اجتماعی و فردی چنین داستان هایی همین است . تزریق حس بلاهت از ندانم کاری ها و توجیه ناخواسته ی بی عقلی .

مجتبی شاعری

بخش سینما وتلویزیون تبیان


مطالب مرتبط:

امان از دست فاخته و مدینه

کار «هفت سنگ» بالا گرفت