تبیان، دستیار زندگی
بنیان روایت داستان در ردکارپت بر پایه تضاد و تناقض میان واقعیتهای بیرونی و مدل فکری و زاویه نگاه شخصیت اصلی داستان فیلم به چیزی که نامش را واقعیت نهاده بنا شده است. در واقع تمام نقاط عطف داستان فیلم بر پایه برداشت زاویه دار شخصیت اصلی داستان با واقعیت شک
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آقا رضا به فرنگ می رود

نگاهی به "ردکارپت" ساخته رضا عطاران


بنیان روایت داستان در "ردکارپت" بر پایه تضاد و تناقض میان واقعیتهای بیرونی و مدل فکری و زاویه نگاه شخصیت اصلی داستان فیلم به چیزی که نامش را واقعیت نهاده بنا شده است. در واقع تمام نقاط عطف داستان فیلم بر پایه برداشت زاویه دار شخصیت اصلی داستان با واقعیت شکل گرفته است.

ردکارپت عطاران

"رد کارپت" در اصلی ترین لایه روایی اش تلاش دارد تا مرز مشخصی را ترسیم کند میان اهل سینما بودن و علاقمند سینما بودن. رضا عطاران در "ردکارپت" به نحوی کنایی سراغی از تلاش و ممارست طیف گسترده همسایگان و شخصیت های پیوست شده به سینما برای تبدیل شدن به متن سینما گرفته است. او با دستمایه قرار دادن دنیای پاک و بی آلایش اما غنی شده از توهم و خیالات بی ربط به واقعیت شخصیت اصلی فیلمش موقعیت کمیک فیلمش را خلق کرده است.

نمود برجسته این مدل از نگاه در سکانس آغازین فیلم هم نمایان است. در این سکانس شخصیت اصلی فیلم در مورد سه اثر شاخص مارتین اسکورسیزی یعنی "کازینو"، " گاو خشمگین" و "راننده تاکسی" سخن می گوید و برای توصیف کیفیت و بیان حالات روحی خودش در مواجهه با این آثار از عبارات و توصیفاتی چون فیلم ارزشی و ... بهره می برد که هیچ تناسبی با مختصات آثاری که سخن ازآنها می گوید ندارد. همین رویکرد است که موقعیتهای کمیک فیلم را حاصل میکند و موجبات خنده مخاطب آشنا به سینما را فراهم می آورد. اما در لایه ای درونی تر این سکانس معرف دنیای ذهنی بازیگر نقش اصلی فیلم و توهم در هم تنیده با صداقتی رقت انگیز درکنار بی اطلاعی و سطحی نگری محض او از سینما است. از منظری دیگر اما مدل نگاه رضا عطاران به سینما که در قالب شخصیت اصلی فیلمش نمایان شده بیش از آنکه شوخی با سینما و مفاهیم پر زرق و برق و نامهای بزرگ باشد به نوعی آسیب شناسی و به تصویر کشیدن وضعیت شناخت و نگاه طیف وسیعی از همراهان و علاقمندان سینما به این مقوله در ایران است. به نوعی حتی میتوان تاکید کارگردان به شغل شخصیت هنرور فیلم یعنی چاپ پرچم و در نهایت پناه آوردنش به پرچم به عنوان نماد خانه را نوعی سوزن زدن به مخاطب سینمای ایران و نمایش میزان شناخت ما ایرانیان از سینما و تضاد جدی این شباهت و برداشت با دنیای خارج مرزهای ایران دانست که بی اطلاع از واقعیت های بیرونی اسیر توهم توام با سطحی نگری است.

شاید بتوان از منظری ویژه هدف عطاران از ساخت "ردکارپت" را به نمایش گذاشتن خصوصیت همه چیز دانی ایرانی و اعتماد به نفسی که ریشه در ناآگاهی دارد دانست. شخصیت اصلی داستان فیلم عطاران به تمام معنا بازنده و به هدف نرسیده است اما تنها کسی که متوجه این ماجرا نیست خود اوست. او که در داخل کشور و بعد از 13 سال تلاش و ممارست در عرصه بازیگری به حایی نرسیده است پس تصمیم می گیرد تا با سفر کردن به کن فرانسه و دیدار با بزرگان سینما، مسیری برای ترقی بیابد غافل از اینکه او اگر توانایی بزرگ شدن را دادا بود در همین سینمای نیم بند ایران هم میتوانست جایی برای خودش دست و پا کند. نکات طعنه آمیز و قابل بحث در "ردکارپت" کم نیستند و البته تمامی آنها در همان سکانس ابتدایی اثر قابل رد گیری است. شاید برای درک بهتر این ماجرا بد نباشد سکانس آغازین فیلم "کازینو" ساخته مارتین اسکورسیزی و تیتراژ ابتدایی آن را در نظر بگیرید که با حرکت رو به عقب دوربین مخاطب از فضای تلویزیون در حال پخش فیلم رها می شود و به داخل اتاق محقر شخصیت اصلی فیلم که روی تشک دراز کشیده و در حال تماشای فیلم است رجوع کنیم.این سکانس به تمام معنا تضاد وحشتناک دنیای بیرونی و فضای ذهنی شخصیت اصلی داستان را نمایش می دهد.

شاید بتوان از منظری ویژه هدف عطاران از ساخت "ردکارپت" را به نمایش گذاشتن خصوصیت همه چیز دانی ایرانی و اعتماد به نفسی که ریشه در ناآگاهی دارد دانست. شخصیت اصلی داستان فیلم عطاران به تمام معنا بازنده و به هدف نرسیده است اما تنها کسی که متوجه این ماجرا نیست خود اوست.

نکته دیگری که می بایست به آن اشاره کرد این است که مهمترین داشته عطاران برای خلق موقعیت های کمیک داستان فیلمش اندوخته غنی مخاطبان جدی سینمای جهان از تاریخ سینما و چند و چون مراودات جشنواره ای و ساز و کار فیلمسازی در بالاترین سطوح سینمای دنیا است و همکناری شخصیتی به شدت ساده لوح و البته متوهم که رفتارها و سکناتش هیچ ربط به موقعیتی که در آن قرار گرفته ندارد بی آنکه بداند. همین ویژگی اثر تازه عطاران را به اثری صفر و صدی تبدیل کرده است. در واقع مخاطبان اصلی "ردکارپت" طرفداران جدی سینما و مخاطبان پیگیر اخبار سینمای ایران و جهان هستند و مخاطبان کمتر آگاه از لایه های درونی تر معنای سهل و ممتنع سینما و حواشی آن نمیتوانند به اندازه که باید و شاید از تماشای این اثر لذت ببرند یا حداقل امکان دریافت تمام موقعیت های کمیک را نمی یابند. به بیان بهتر این اهالی پیگیر سینما هستند که میتوانند از اشارات و نکات ریز و درشتی که خالق موقعیت های کمیک این اثر است، لذت ببرند چرا که لازمه دریافت شمایل کامل موقعیت و درک تضاد وحشتناک تفکرات و توهمات شخصیت اصلی فیلم با واقعیت های تاریخ سینماست.

ردکارپت عطاران

به هیچ عنوان نمیتوان درک کرد که مخاطب نا آشنا با سینمای "مارتین اسکورسیزی" که "کازینو" یا "راننده تاکسی" او را ندیده چطور میتواند ارجاعات عطاران به این آثار و تعابیر آبکی شخصیت اصلی فیلمش از محتوای این فیلمها را درک کند. یا از سوی دیگر همکناری آن با رفتارهای شخصیت اصلی فیلم را کمیک ببیند. یا اصولا نمیتوان درک کرد که مخاطب ناآشنا با سینما و دنیای آثار "وودی آلن" و یا "جیم جارموش" یا مخاطبی که "تیلدا سویینتن" رو نمی شناسد چطور میتواند سکانس مواجهه عطاران با این چهره ها در مراسم استقبال از سینماگران در کن برای ارائه فیلمنامه به این شخصیت ها یا سراغ گرفتنش از "استیون اسپیلبرگ" را درک کند و به اندازه ای که باید از این موقعیت کمیک درک درستی داشته باشد. حتی ارجاعات جدی عطاران به وضعیت سینمای ایران و حواشی اطراف خانه سینما تنها برای مطلعین از کم و کیف وضعیت سینمای ایران معنادار است. تنها در صورت آشنایی مخاطب با وضعیت سینما ایران است که میتوان سکانس ارائه کارت خانه سینمای ایران از سوی شخصیت اصلی فیلم برای ورود به سالن نمایش فیلم در کن را کمیک دید و از ته دل خندید و...

در پایان اما باید گفت تجربه تماشای "ردکارپت" خصوصا در نیمه اول از زمان آن می تواند برای هر طرفدار جدی سینمایی جذاب و سرخوشی آفرین باشد روندی که در ادامه زمان فیلم سیر نزولی پیدا میکند و به سختی اثر را به ایستگاه سکانس نهایی می رساند.

محمدرضا مقدسیان

بخش سینما و تلویزیون تبیان


مطالب مرتبط:

دستگیری عطاران به‌عنوان بمب‌گذار

در ستایش صلح طلبی و انسانیت