تبیان، دستیار زندگی
داستان های هادی مقدم دوست باید یک یا چند آدم عجیب غریب داشته باشد . شاید هم این آدم یا آدم های عجیب غریب مابه ازای بیرونی داشته باشند اما تعدادشان آن قدری نباشد که قابلیت داستان یا فیلم شدن را داشته باشند .
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : مجتبی شاعری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راز لیلا


داستان های هادی مقدم دوست باید یک یا چند آدم عجیب غریب داشته باشد . شاید هم این آدم یا آدم های عجیب غریب مابه ازای بیرونی داشته باشند اما تعدادشان آن قدری نباشد که قابلیت داستان یا فیلم شدن را داشته باشند .


سر به مهر

سربه مهر هادی مقدم دوست می توانست یک رمان ذهنی باشد . از این جهت که منازعات شخصی را مطرح می کند و طبیعتا چنین داستانی در قدم اول شاید قابلیت تصویری شدن را نداشته باشد . خصوصا این که سربه مهر یک درام کامل نیست . قهرمان و ضد قهرمان مشخصی ندارد ، حتی یک روند طبیعی خودشناسی هم نمی تواند باشد چون بخش های بازدارنده و امید بخش آن ، لزوم دسته بندی در یک خودشناسی سینماییی را سلب می کند .

این همه ، نه نشانه ی نفی داستان و نه دلیلی برای برتری داستان سربه مهرنیست. تمام حرف همین است که سر به مهر در ابتدا فقط یک رمان ذهنی است . واگویه های شخصی که در تکنیک داستان نویسی یک مونولوگ طولانی هم می تواند محسوب شود .

اما به هر حال این رمان ذهنی ، تبدیل به یک فیلم سینمایی شده است ، که البته به جهت کارگذاشتن درست برخی ارکان دراماتیک تماشاچی را تا انتها همراه می کند و اتفاقا اشکالات فیلم از آن جایی آغاز می شود که فیلم تمام می شود . پی گیری تصمیم صبا نسبت به علنی کردن نمازخواندنش و در پی آن ازدواج با برادر دوستش تعلیق دراماتیکی دارد که تماشاچی را با فیلم همراه می کند و در میانه ی فیلم از پرسشگری باز می دارد اما با پایان فیلم سوالات شروع می شود .

این سوالا مهم و اساس برای غالب تماشاچی های سر به مهر وجود دارد که عامل اصلی ترغیب نقش اول داستان (صبا) نسبت به شروع نمازخواندنش چه چیزی می تواند باشد ؟ کدام نیاز صبا را به سمت تقید به یک فریضه ی دینی پیش می برد ؟ نیازی درونی یا یک طلب کمک از خداوند که وجه پررنگ آن شوهر پیدا کردن است ؟

روانکاوی صبا (بابازی لیلا حاتمی ) از زمان تصمیم برای نماز خواندن بهتر از بخش های دیگر فیلم است ، اما آن بخش که در واقع مبنای تاثر اصلی داستان است ، نگاه مرددی به تماشاچی می دهد . صبا دختر وبلاگ نویسی است که در خانه ی دوستش زندگی می کند ، مدرک فوق لیسانس رشته ی نامشخصی دارد ، بیکار است و در خانه ی پدر هم کروری از مشکلات وجود دارد و از همه مهم تر گرفتاری های روانی دارد که بحران های زندگی صبا را مخدوش تر می کند . خلق چنین شخصیت هایی را پیشتر نیز در آثار نمایشی مقدم دوست سراغ داشته ایم ، آدمی های بی پولی ، وضعیت سفید و ... تا حدود زیادی به صبای سربه مهر شباهت دارند .

واکاوی ذهنی صبا در سربه مهر به مخاطب و البته پیشتر به نویسنده و کارگردان کمک می کند که به جهت همین غیرمنتظره بودن تصمیمات و عدم ثبات شخصیتی، هر کنش و واکنشی را توجیه کند

واکاوی ذهنی صبا در سربه مهر به مخاطب و البته پیشتر به نویسنده و کارگردان کمک می کند که به جهت همین غیرمنتظره بودن تصمیمات و عدم ثبات شخصیتی، هر کنش و واکنشی را توجیه کند ، با این حال آغاز نمازخوان شدن صبا ، یک انگیزه ی قوی پیدا نمی کند . خصوصا این که هر عامل مهم در یک درام باید پیرامون مناسب را قبل تر چینش کرده باشد .

صبا هر آن چه به ذهنش می آید را در وبلاگش می نویسد . در واقع وبلاگ صبا بازتاب دغدغه های شخصی اش است و این اکران عمومی ، وجودی را می سازد که از آن فرار می کند .

به عنوان نمونه قرار ملاقات حضوری و نه اینترنتی صبا با خانم های وبلاگ نویس موید این موضوع است . قرار ملاقاتی که به کتمان شخصیت صبا منجر می شود و از همه مهم تر این که جمعیت بانوان وبلاگ نویس این سکانس در سطح رفتارهای خاله زنکی نمایش می شوند ، اما همین گروه در جواب هایی که صبا به عنوان راهنمایی از آن ها می گیرد ، بسیار عاقلانه و منطقی و اجتماعی رفتار می کنند  ، ولی بازتاب این ملاقات حضوری در نمایش تصویری همان سکانس خروجی دیگری دارد .

راز لیلا

فیلم با تیتراژ متفاوتی آغاز می شود . از آن دست تیتراژ ها که برای مخاطب خاص سینما مفهوم ویژه ای دارد . هر تیتراژ نوعی تعریف و روایت خلاصه ی داستان است . صبا پای کامپیوتر است و در موتور جست و جوی اینترنتی به دنبال کلیدواژه هایی است که در واقع باید به معرفی صبا کمک کند این کلید واژه ها با افسردگی به پایان می رسد که در واقع توقع مخاطب را تغییر می دهد . این پیام برای تماشاچی فیلم نوعی پایان بندی تراژیک را تداعی می کند با این که فیلم سرانجامی امید بخش دارد .

با این وجود اگر تیتراژ فیلم را صرفا یک شخصیت پردازی معمول در نظر بگیریم باید بپذیریم که تکنیک مناسبی در تبدیل یک داستان ذهنی به یک روایت نمایشی و تصویری گزینش شده است .

بسیاری از اشکالات فیلم نامه ای سربه مهر در نوع نگاه کارگردان پوشش داده می شود . به تعبیر دیگر بخش کاگردانی سربه مهر نسبت به فیلم نامه برتری دارد و حتی به کمک متن هم آمده است . این پوشش میزانسنی در کارگردانی های حمید نعمت الله هم وجود دارد . حمید نعمت الله به عنوان مشاور کارگردان نقش مهمی در این روند ساخت داشته است .

اگر بخواهیم به نمونه ای از این تاثیر ساختارشناسانه بپردازیم باید از تعیین حدود نقش ها در سر به مهر نام ببریم .

نگهداشت مرزحضورنقش های فرعی در این فیلم نمونه ای مثال زدنی است . نقشی که آرش مجیدی ایفا می کند موید همین ویژگی است . نقش فرعی که فقط در خدمت داستان است . می آید ، عبور می کند و فقط بهانه ای است برای تکمیل عناصر درام و بروز واکنش های درست و منطقی شخص اول بازی که همان صبا باشد .

مجتبی شاعری

بخش سینما و تلویزیون تبیان