افسوس زندگی های خصوصی
حکایت فیلم «زندگی خصوصی» و بازیهای سیاسی پشت و روی پرده آن، از حکایات بسیار پیچیده و طراحی شده این روزهای سینمای ایران و حوزه فرهنگی کشور است. حکایتی که برخلاف سنت حکایات در این سرزمین نه تنها شیرین نیست، بلکه بسیار تلخ و گزنده مینماید و این تلخی را از مایه سیاسی و تسویه حسابهای گروهی و باندی وام میگیرد
همگان و خصوصاً عمارهای خودخوانده به خوبی یاد دارند که سال گذشته را امام امت به جهاد اقتصادی نامگذاری فرمودند؛ راه مقدسی که ایشان به ما نشان دادند اما توسط بسیاری از نادانان و جاهلان سعی شد به بیراهه برود و با بحثهای بسیار فرعی و سطحی و توهمات اذهان بیمارگونهای چون جریان (موهوم) انحرافی عملاً از دستور کار خارج میشد. هرچند بودند و هستند ولایتپذیران واقعی در این کشور که مطیع امر امام سعی و تلاش خود را در جهت فرمایش و امر ایشان انجام دهند.
سال جدید آغاز شد و امر امام امت بر حمایت از تولید ملی و کار و سرمایه ایرانی قرار گرفت اما از قدیم گفتهاند سالی که نکوست، از بهارش پیداست و دستهایی بر آن شدند تا اهداف سیاسی قبیلهای خود را از طریق حوزه فرهنگ و سینما دنبال کنند، آن هم در اول سالی که راهش توسط امام مشخص شده است... تا دوباره به قول مثلی قدیمی باز هم همان آش و همان کاسه سال 90….
اکران نوروزی امسال فیلم «زندگی خصوصی» نکات بسیار قابل توجهی داشت که نگارنده سعی میکند با بررسی لایههای زیرین و اهداف پشت پرده در متن و حواشی آن، مجموعه نکاتی را برای مخاطبان محترم مشخص کند تا قضاوت بماند بهعهده وجدان عمومی و تاریخ...
محمدحسین فرحبخش اساساً در سینمای ایران به عنوان تهیهکننده شناخته شده است و اصولاً غیر از تجربهای نصفه و نیمه در فیلم «عطش» (1381)، هیچ تجربه جدی در حوزه کارگردانی که مهمترین رکن سینماست، ندارد.
تولید و عدم پوشش خبری
فیلم، کارهای پیشتولید و تولیدش را در سکوت کامل خبری پشت سر میگذارد و محمدحسین فرحبخش، یکی از تهیهکنندههای سینمای کشورمان نام کارگردان را بر آن یدک میکشد. این که فیلمی با این همه ستاره سینمایی در سکوت کامل خبری مراحل تولیدش را پشت سر بگذارد، امر ناممکنی در رسانهها و سینمای کشورمان نیست اما همه میدانیم که تقریباً بسیار نادر است. کمتر تهیهکننده و کارگردانی است که نخواهد حداقل چند خبر را در طول مراحل تولید فیلمش به رسانهها بدهد و زمینهسازی برای اکران مناسب و جلب توجه مخاطبان را فراهم سازد. کما این که میدانیم مدت مدیدی است برای پروژههای سینمایی روابط عمومی در نظر میگیرند تا هر چه بهتر با رسانهها ارتباط داشته باشند و اخبار تولید را منتشر کنند و در دسترس علاقهمندان قرار دهند. برای نمونه، خبرگزاریها حتی آغاز صداگذاری و تدوین فیلمهای سینمایی را هم به عنوان خبر بر روی خروجی خود قرار میدهند و این که این فیلم در سکوت کامل خبری تولید میشود، خود جای سؤال دارد.
کارگردانی
محمدحسین فرحبخش اساساً در سینمای ایران به عنوان تهیهکننده شناخته شده است و اصولاً غیر از تجربهای نصفه و نیمه در فیلم «عطش» (1381)، هیچ تجربه جدی در حوزه کارگردانی که مهمترین رکن سینماست، ندارد. ایشان حتی فیلمنامهنویسی را هم تجربه نکرده است تا بگوییم از این طریق به دنیای کارگردانی پا گذارده است. باز هم میدانیم که پیش میآید تا تهیهکنندهای کارگردان شود اما با مروری ساده، باز هم میبینیم که وقوع این امر بسیار نادر است. شاید بناست تا کارگردان اصلی در سایه انتخاب یک تهیهکننده به عنوان کارگردان در تیتراژ فیلم، کار خود را بهتر پیش ببرد و اهداف پشت پرده فیلم محقق شود چه آن که میدانیم کمتر کارگردان باسابقهای حاضر میشود فیلماش را جریان دیگری هدایت کند.
این مهم زمانی بیشتر نمایان میشود که فیلم سعی دارد در تیتراژ پایانی خود با نشان دادن آقای فرحبخش پشت دوربین و حرکات دست در صحنههای بسیار زیاد، ایشان را به عنوان کارگردان بلامنازع فیلم معرفی کند. وگرنه اگر ایشان را مخاطب به عنوان کارگردان میپذیرفت، دیگر نیازی به اصرار بیش از اندازه فیلم بر کارگردان نشان دادن محمدحسین فرحبخش وجود نداشت.
منبع:شبکه ایران ، علی بهرامی