تبیان، دستیار زندگی
سینمای ایران سینمای چهره هاست. این تعبیر را شاید بتوان برای اکثر فیلمهای پرفروش بکار برد. سینمایی که تماشاگر پیش از هر سوالی از بازیگران یک فیلم می پرسد. حتی جنس داستان و ژانر فیلم هم قربانی این تعبیر می شوند گاهی.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گذر از پل چوبی

نگاهی به فیلم پل چوبی


سینمای ایران سینمای چهره هاست. این تعبیر را شاید بتوان برای اکثر فیلمهای پرفروش بکار برد. سینمایی که تماشاگر پیش از هر سوالی از بازیگران یک فیلم می پرسد. حتی جنس داستان و ژانر فیلم هم قربانی این تعبیر می شوند گاهی.


فیلم پل چوبی

با این همه پل چوبی، با بازیگرانی که هر کدام برای حفظ گیشه یک فیلم کافی ست؛ قصه ای دارد که در ذهن می ماند. قصه ای که خاطره حرف اول و آخر آن را می زند.

فیلم پل چوبی با روایت بهرام رادان شروع می شود. راوی تا انتهای فیلم حضوری یکدست دارد و درست همانجایی زبان به حرف می گشاید که تماشاگر نیاز به شنیدن دارد. قصه در بستر روزهای پرتنشی رخ می دهد،از پیش از انتخابات سال 88 تا کمی پس از آن. این واقعه مهم تاثیر مخربی بر قصه گویی فیلم نمی گذارد و تنها دلیلی می شود تا قصه را در آن روزها مجسم کنیم.

این بار هم موضوع اصلی به خیانت می رسد. از خاطره ای ده ساله آغاز می شود و نشانه هایی از یک ازدواج ناموفق را به تصویر می کشد که رویای نفر غایب همیشه از فرد حاضر پررنگ تر بوده است، سپس داستان در مسیری می افتد که شخصیت های قصه در شکل گیری اش نقش کمی دارند. یک اتفاق، خاطره ده سال پیش را زنده می کند و حالا تصمیم اصلی را شخصیت ها می گیرند. بهران رادان با عشقی ده ساله درگیر است و دیدار هدیه تهرانی پس از ده سال، پایه های محبتش را به همسرش مهناز افشار سست می کند. تا جایی که شک در دلش رخنه می کند و با همین کشمکش داستان پیش می رود تا فرا رسیدن حس سبکی کنار ساحل در سکانس آخر.

فیلم پل چوبی با روایت بهرام رادان شروع می شود. راوی تا انتهای فیلم حضوری یکدست دارد و درست همانجایی زبان به حرف می گشاید که تماشاگر نیاز به شنیدن دارد. قصه در بستر روزهای پرتنشی رخ می دهد،از پیش از انتخابات سال 88 تا کمی پس از آن.

به عقیده برخی این ناتمام ماندن قصه دو دلداده قدیمی اتفاقی ست که در روابط زناشوئی امروز جامعه به کرات دیده می شود. روابطی که به ظاهر خاتمه می یابد اما در گذر زمان راهی برای برگشت می گشاید. درک این موضوع و آشنایی مخاطبان فیلم با جنس قصه بی شک به برقراری یک رابطه مناسب بین تماشاچی و فیلم می انجامد. حس همدلی مخاطب را برمی انگیزد، که این حس کمک بزرگی به فیلم می کند. با اینهمه ساختار فیلم ضعف هایی دارد که از چشم مخاطب تیربین و آگاه دور نمی ماند.

فیلم پل چوبی

ساختار فیلم نامه یکدست نیست و حضور برخی شخصیت ها با دلیل آغاز می شود اما بی دلیل رها می شود،به طور مثال مهران مدیری با نقش صبوری به نظر می رسد نقشی گره گشاتری داشته باشد درحالی که از میانه داستان حذف می شود و کمکی به روند داستان نمی کند. از سوی دیگر آتیلا پسیانی با نقش دایی تنها به این قصد وارد قصه می شود که یک رابطه قدیمی را جوش بدهد،رفتاری که از یک مرد مسن و جاافتاده عجیب و بعید است.

مهدی کرم پور با پل چوبی روایت تازه ای از عشق ارائه می کند که نوستالژی محور اصلی قصه را پیش می برد. دیالوگ های شاخص فیلم بی شک در ذهن بیننده مرور می شود. نکته ای که هوشمندی فیلمنامه نویس را بیان می کند.

با تمامی نقاط قوت و ضعفی که "پل چوبی" دارد، انتظار می رود زنان بیشتر از مردان درگیر قصه فیلم شوند؛ که پل چوبی پلی ست برای عبور از خاطرات، سست است و گاه شکننده با اینهمه باید گذشت تا به تعبیر فیلم "حال خوش" دست دهد و عشقی شکل بگیرد.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:سینمای ایران / سیده انوشه میرمجلسی