تبیان، دستیار زندگی
نگاهی به تاریخچه سریال سازی در تلویزیون ما را به چند نام بسیار مهم و تاثیرگذار می رساند که دراین تاریخچه یاد شده انگشت نما بوده و در حافظه تاریخی بیندگان جاخوش کرده اند. از این میان می توان به آثاری همچون دایی جان ناپلئون اثر ناصر تقوایی،هزار دستان ساخت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شمس العماره؛ گرته برداری یا کپی
شمس العماره

مجموعه های تلویزیونی پخش شده از سیما در سال های اخیر به دلیل پسند تماشاگران همیشه به سوی ملودرام گرایش داشته و کارهای کمدی منحصر به طنزهای شبانه بوده است.

به گزارش ایرنا ،نگاهی به تاریخچه سریال سازی در تلویزیون ما را به چند نام بسیار مهم و تاثیرگذار می رساند که دراین تاریخچه یاد شده انگشت نما بوده و در حافظه تاریخی بیندگان جاخوش کرده اند.

از این میان می توان به آثاری همچون "دایی جان ناپلئون اثر ناصر تقوایی،هزار دستان ساخته مرحوم علی حاتمی ،امام علی(ع) کار داود میر باقری و ..." اشاره کرد.

در میان سریال های کمدی تاریخ تلویزیون (دایی جان ناپلئون)جایگاه ویژه ای دارد که مهمترین دلیل آن باز می گردد به کتاب فوق العاده جذابی که تقوایی فیلمنامه را براساس آن نوشته و در کنار آن از نظرات هوشمندانه و خیرخواهانه نویسنده کتاب(ایرج پزشکزاد) بهره برده است.

نگاهی به تاریخچه سریال سازی در تلویزیون ما را به چند نام بسیار مهم و تاثیرگذار می رساند که دراین تاریخچه یاد شده انگشت نما بوده و در حافظه تاریخی بیندگان جاخوش کرده اند.

این عامل کلیدی ،وقتی که در کنار تیم رویایی بازیگرانش متشکل از پرویز فنی زاده ،غلامحسین نقشینه، اسماعیل داورفر، محمد علی کشاورز و ... قرار گرفته شاهکاری را رقم زده که پس از گذشت سی سال از ساختش هنوز هم تازه و دیدنی است.

حال با مجموعه ای روبرو هستیم به نام شمس العماره که اصل و ریشه اش را از آن کار گرفته و کار از گرته برداری گذشته و به کپی برداری کامل رسیده است!

خانواده ای قدیمی در حال برگزاری مراسم عروسی با مرگ بزرگ خاندان مواجه شده و بحث ارث و میراث و سرو سامان گرفته تنها دختر مرحوم پیش کشیده می شود.

در واقع سامان مقدم و نویسنده مجموعه به دلیل آشنایی بخشی از جامعه ایران با ان مجموعه ،اقدام به ساخت مجموعه ای با همان سروشکل البته بدون برخی شوخی های خاص و بی ادبانه آن نموده اند که البته نتیجه آن نیز در صورت عدم مقایسه با دایی جان... مثبت بوده است.

شمس العماره

برای قسمت های نخست کار که با مرگ صاحبخانه در مراسم عروسی مصادف می شود، شوخی هایی همچون پریدن از روی جنازه برای خوشبخت شدن! و ... نوشته شده است.در واقع این دو سه قسمت این فرصت را در اختیار بیننده قرار می دهد که با کاراکترهای مرکزی داستان آشناتر شده و با آنان ارتباط نزدیکتری برقرار سازد.

سامان مقدم کاراکترهایش را در عین کاریکاتورگونه بودنش قابل باور از کار درآورده و به همین دلیل هم بیننده به تماشای ادامه آن ترغیب می شود.

مقدم در شخصیت پردازی سعی کرده به نسخه اصلی و کلاسیک مجموعه اش وفادار مانده و مابه ازاهایی برایش خلق کرده است.به عنوان مثال کاراکتر هرمزخان شباهت های زیادی به عمو اسدالله میرزای دایی جان... دارد؛ شخصیتی با هوش و در عین حال بسیار دوست داشتنی که با زبان خوش خود طرفداران زیادی بین فامیل دارد.در واقع هرمز در اینجا به موتور محرک کار تبدیل شده و بسیاری از شخصیت ها همچون" پری خانم و ..." در ارتباط با وی معنا پیدا کرده و از حالت انفعال خارج می شوند.

اما برگ برنده شمس العماره شخصیت مش رحمت است که کپی کمرنگی از مش قاسم دایی جان ناپلئون به حساب می آید؛خدمتکار خانه زادی که به دلیل اقامت طولانی در منزل هدایت خان تغییر هویت داده و به نوعی خود را در این عمارت صاحب حق می داند!همین خصوصیت همراه با وسواسش در زمینه مصرف آب و انرژی و قضیه با نمک خالی شدن سد کرج ، رحمت را به کاراکتری شیرین و دوست داشتنی تبدیل کرده است.بده بستان های این کاراکتر با همسایه خرافاتی نیز بسیار خوب و جذاب نوشته و به اجرا درآمده است.

شخصیت پری خانم با وجود کلیشه ای بودنش به دلیل طنز ظریف به کار رفته در آن بسیار دلنشین از کار درامده و ضرب المثل های غلطی که به زبان می آورد دست نویسنده را برای نوشتن شوخی های بامزه ای برای وی باز گذاشته است.

شخصیت پری خانم با وجود کلیشه ای بودنش به دلیل طنز ظریف به کار رفته در آن بسیار دلنشین از کار درامده و ضرب المثل های غلطی که به زبان می آورد دست نویسنده را برای نوشتن شوخی های بامزه ای برای وی باز گذاشته است.

لیلا به عنوان شخصیت محوری داستان متاسفانه پرداخت خوبی نداشته و بیشتر شبیه به آلیس در سرزمین عجایب است!در واقع طنز نوشته شده برای کاراکتر یاد شده خوب در نیامده و بیننده با دیدنش احساس خوبی پیدا نمی کند.

شخصیت های حاشیه ای شمس العماره همچون شکور و همسرش ،شریفه و مادرش و ... کم و بیش خوب از کار درآمده و مایه عذاب بیننده (همچون بسیاری از سریال های وطنی)نشده اند.

شمس العماره

مقدم که ساخت چند فیلم از جمله فیلم جذاب و دیدنی مکس را در ژانر کمدی در کارنامه اش دارد برای روایت هرچه بهتر و روان تر داستانش از بازیگران سرشناس و مطرح سینما همچون "رویا تیموریان ،فرهاد آییش،مسعود رایگان ،هانیه توسلی و ..." بهره گرفته و سطح کیفی کارش را چند پله ای بالاتر برده است.در این میان آییش چیز دیگریست. وی در نقشی بازی کرده که شباهت تمامی با مش قاسم دایی جان داشته و بیننده ناخودآگاه وی را با زنده یاد پرویز فنی زاده که بهترین نقش آفرینی عمرش را در این مجموعه ارائه داد ،مقایسه می کند.البته آییش هم با تکیه بر سوابق درخشانش در عرصه تئاتر از این آزمون سربلند بیرون آمده است.

رویا تیموریان که مدتها در نقش های پر از غم و اندوه و تراژیک کلیشه شده بود ،با فیلم کافه ستاره ساخته سامان مقدم نشان داد که در عرصه کمدی نیز حرف های زیادی برای گفتن دارد که نقش پری خانم یکی از آنهاست.بازی فوق العاده او وزن کمدی کار را در سکانس های وی بالاتر برده و بیننده را مجذوب ساخته است.

مسعود رایگان که بازی های بسیار خوبی را از وی شاهد بوده ایم اساسا برای نقش هرمز خان مناسب نبوده و نتوانسته زیرکی و هوش این کاراکتر را به تصویر کشیده و بیننده را جذب نماید.

سامان مقدم پس از مجموعه ناموفق پیشینش این بار دست به ریسک بزرگی زده و به سراغ یکی از محبوب ترین مجموعه های تاریخ تلویزیون رفته و علیرغم تمامی مشکلات توانسته اثری آبرومند و در خور توجه تولیدکرده و بیننده را بدون توسل به روش های سخیف و شوخی های زننده بخنداند.

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی