تبیان، دستیار زندگی
باید به دور ازحاشیه های سینما و سینماگران کارنامه حرفه ای آنها را مرور و در مقام نقد از نقل قول های این و آن پرهیز کرد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وقتی نفس من خسته است!

نگاهی به دو فیلم نفس و من که در جشنواره فجر اکران شدند

باید به دور ازحاشیه های سینما و سینماگران کارنامه حرفه ای آنها را مرور و در مقام نقد از نقل قول های این و آن پرهیز کرد. بر همین مبنا به نظر می رسد نرگس آبیاردرچرخش ازادبیات داستانی و رمان نویسی به سینما یا دچار اشتباه شده یا سوتفاهم!

سید رضا صائمی-بخش سینما و تلویزیون تبیان
سینما

اینکه سینمای ما سخت به ادبیات داستانی محتاج است واقتباس های سینمایی گاه در حد منجی سینما در خلق فیلمنامه های کم نقض و پر اثر شکی نیست اما این صرفا یک نقل و انتقال نمایشی نیست که مستلزم فرایند دراماتیزه کردن و تبدیل آن به یک ساختار و سیرتی نمایشی است.
نفس نرگس آبیار فارغ از فقدان مولفه های سینمایی از وجود عناصر قصه گویی از حیث داستان پردازی ادبی نیز پر از حفره های دراماتیکی بود و به شدت کشدار و بلا تکلیف که نه در بازخوانی ثانویه تاریخ معاصر موفق است نه در بسط منطقی قصه خود. نرگس آبیار که در فیلم قبلی خود شیار 143  تصویر از مادری منتظر را به تصویر کشیده بود که همه امتیازاتش را وام دار بازی مریلا زارعی بود در اینجا تاثیر تربیت بد مادرانه را به نمایش می گذارد و سرگذشت فردی دختر بچه ای را محور قصه قرار می دهد تا در پس آن تصویری از سیر تحولات تاریخ معاصر را بازنمایی کند اما نه قصه فردی اش به درستی پیش می رود و نه روایت و تصویرش از تاریخ معاصر .

قصه ای بلاتکلیف که در عرض پیش می رود و در یک خط داستانی تکمیل کننده بسط نمی یابد.مخاطب مدام منتظر است قصه شروع شود و مقدمه چینی ها به پایان برسد اما گویی همین بسط مقدمه ای است که پیرنگ مشخصی ندارد و معلوم نیست که چه چیزی را می خواهد روایت کند. شاید از حیث علوم تربیتی نوعی آسیب شناسی تربین سنتی کودکان را به عنوان یکی از ویژگی های متن بتوان صورت بندی کرد اما آنهم واجد انسجام دراماتیکی بوده و به نقطه مشخصی نمی رسد. فیلم پلان یا سکانس های کوتاه خوبی دارد و یک شبنم مقدم قابل توجه که یکی از بهترین نقش کوتاه های جشنواره را ثبت می کند اما نفس در نهایت فیلمی نفس گیر است نه از به دلیل هیجان و التهابش که درست به دلیل فقدان آن!

نفس نرگس آبیار فارغ از فقدان مولفه های سینمایی از وجود عناصر قصه گویی از حیث داستان پردازی ادبی نیز پر از حفره های دراماتیکی بود و به شدت کشدار و بلا تکلیف که نه در بازخوانی ثانویه تاریخ معاصر موفق است نه در بسط منطقی قصه خود

از آن سو فیلم من سهیل بیرقی که به نظر می رسد از جنس سیمای هنر و تجربه است هم دچار همان مشکلی است که نفس از آن رنج می برد. اگر در انجا بلاتکلیفی درام، سرگیجه آور  ملال انگیز است اینجا کمبود مصالح داستانی و کم ملالت بودن آن کسالت بار می شود حتی اگر به روایت داستان ریتم تند ببخشیم تا تقطع های متعددی در تدوین صورت بگیرد تا جبران کم مایگی قصه جبران یا پنهان شود! نفس را البته باید فیلمی پرتره و شخصیت محور دانست که قصه مشخصی را روایت نمی کند و بیش از هر چیز بازنمایی شخصیت آذر ( با بازی لیلا حاتمی ) است که در موقعیت های مختلف قرار می گیرد.
شاید بتوان دو فیلم نفس و من را که از حیث ساختار و درونمایه و نوع نگاه فلیمساز بی ربط به هم بود و حتی در دو قطب مختلف قرار می گیرد در یک نقطه،مشترک دانست و آن هم اینکه هر دو فیلم به جای تعریف یک داستان روشن به پازلی از موقعیت های گوناگون بدل میشود که در کنار هم قرار می گیرد تا یک هویت کلی به اثر ببخشد اما مخاطب را تقریبا تا پایان فیلم منتظر نگه می دارد تا قصه خود را روایت کند اما در نهایت قصه ای روایت نمی شود. من را بیشتر می توان روایتی از موقعیت های مختلف رواشناختی دانست که پارادوکس های زنی به نام آذر را به نمایش می گذارد که بین خونسردی خلافکارانه و اضطراب های اخلاقی زنانه دست و پا می زند و خود این موقعیت پارادوکسیکال بسط تصویری پیدا می کند نه لزوما بسط دراماتیکی! امسال با فیلم های در جشنواره مواجهه هستیم که مجموعه ای از چند موقعیت جذاب است بدون انسجام درونی و درونمایه دراماتیکی هویت مند! یک بازی خوب ، چند قاب زیبا، یکی دوتا دیالوگ قابل توجه ودیگر هیچ! فیلم هایی که شاید برخی وجوه زیبایی شناسی اش درخشان باشد اما مخاطب را راضی از سالن سینما خارج نمی کند!