تبیان، دستیار زندگی
بخش هایی از گفت و گوی مهدی فخیم زاده با فریدون جیرانی درباره شرایط امروز سینمای ایران در برنامه ۳۵ را می خوانید:
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفته های داغ مهدی فخیم زاده

بخش هایی از گفت و گوی مهدی فخیم زاده با فریدون جیرانی درباره شرایط امروز سینمای ایران در برنامه 35 را می خوانید:

بخش سینما و تلویزیون تبیان
فخیم زاده

*تحریم ها باعث شده دولت اولویت های دیگری داشته باشد و دیگر پولی نداشته باشد به سینما بدهد. امسال در مراسم افطار کنار رییس جمهور نشستم گفتم درد بزرگی است که بچه های ما بیکارند. ایشان گفتند این گرفتاری را همه بخش خصوصی دارد و این نکته مهمی است. دولت سینما را به عنوان بخش خصوصی می بیند و دیگر پول ندارد به بخش خصوصی بدهد.در این میان برخی فیلمسازان با این تلقی که من برای جمهوری و نظام فیلم می سازم وارد سینما شدند و حالا که پولی نیست داد و فریاد می کنند.
*یک روز بچه ای در بغل پدرش مدام گریه می کرد. پدرش می گفت این چرا گریه می کند یکی گفت: تو بگذارش زمین گریه نمی کند! این وضعیت سینماست. دولت باید سینما را بگذارد زمین. فارابی باید به تصدی گری پایان بدهد و دولت تنها نظارت معمولش را داشته باشد. خود به خود با پایان تصدی گری دولت خیلی از مشکلات حل می شود.
*شورای صنفی باقی مانده نظام درجه بندی است و اصولا نباید وجود داشته باشد. این وظیفه خود صاحب سینماهاست که بروند گروه تشکیل بدهند و با همکاری هم فیلم اکران کنند.من یک فیلم بد ساختم ایوبی را می برند کمیسیون فرهنگی. خب من را ببرید کمیسیون فرهنگی  وقتی رییس سازمان را می برید او هم سخت گیرتر بشود.

*اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم فروش فیلم ها به سیاست های سازمان سینمای مربوط است که اجازه داد فیلم هایی با طعم و عطر دیگر به سالن های سینما بیاید. همچنین آنونس ها در شبکه های ماهواره ای طوری پخش شد که دیگر می شد فضای فیلم را فهمید و از روی آن برای تماشای فیلم تصمیم گرفت .در حالی که تیزرها تلویزیونی با آن نحوه پخش برای فیلم ها ضد تبلیغ است.

*بعضی ها از جمله بهروز افخمی می گفتند تماشاچی با سالن ها قهر کرده و بعضی ها هم مدام می گفتند باید برویم سراغ فیلم های خارجی اما سازمان سینمایی از تنگ نظری دست برداشت به سلایق مختلف فضا داد و نتیجه اش را دید.

من از سال 58 در سینما فیلم ساختم و به جرات می گویم در جمهوری اسلامی هرگز بحث تعطیلی سینما نبوده و هر گروهی می خواست همان کاری را بکند که دوستان دهه شصت کردند. آقایان انوار و بهشتی می گفتند عرفان وجه هنری اسلام است و آن را در سینما پیگیری کردند و گروه هایی با این نگاه مخالف بودند اما نهایتا همه می گفتند سینما از نگاه ما خوب است

*در دوره آقای شمقدری چنان فشاری بود که مانده بودیم چه چیزی اجازه می گیرد.دوره ای در فارابی آقای شاه حسینی می گفت: سینما وظیفه رسانه ایی اش را اجرا نکرده و حالا باید اجرا کند در حالی که سینما به عنوان رسانه همواره شکست خورده. خود نهادها امروز دارند به این اشراف می رسند که این مدیوم رسانه نیست و از این مدیوم رسانه در نمی آید. خودشان می گویند وقتی حرف خوب ما را کسی نمی رود در سینما گوش بدهد چرا بسازیم.
*سینما به عنوان هنر هم همواره عصای زیر بغل لازم داشته.  من خودم همواره ترجیح می دهم درباره فیلمسازان هنری بخوانم تا فیلم هایشان را ببینم. فیلمسازان هنری واقعی مثل کیارستمی هم هیچوقت خودشان را به سینما تحمیل نکرده اند.
*سینما به عنوان اوقات فراغت همواره غالب بوده. سینما به عنوان اوقات فراغت در دوره جواد شمقدری تعطیل شد و آقای ایوبی با آگاهی به سینما به عنوان اوقات فراغت فضا داد و در دوره جدید به سینمای طبیعی و متعارف نزدیک تر شدیم.
*آقای بهشتی تازگی ها گفته:« ما هیچ وقت به هیچ کس نگفتیم فلان کار را بکن» درست است ما خیلی وقت ها خیلی چیزها را به خیلی ها نمی گوییم. ولی وقتی در خیابان بوق می زنیم یعنی حواست باشد!  رفتار و برنامه ریزی های آن زمان من را برد به سمت فیلم «تپش» که به لعنت خدا نمی ارزد. به فیلم «خواستگاری» من درجه ج دادند و به «تپش» درجه  ب ، هیچکدام از فیلم های عرفانی آن سال ها فیلم های سازندگانشان نبود.

*امروز همه از «عقاب ها» می گویند. اما یادشان رفته بعد از «عقاب ها» سامویل خاچاکیان، سعید راد، بازگیر زنش و چند نفر از عواملش ممنوع الکار شدند. شما وقتی در یک فیلم تیغه چاقو را حذف می کنید فقط برای آن فیلم نیست. این خبر سریع بین سینماگران می پیچید و دیگر کسی تیغه چاقو در فیلمش نمی گذاشت. این نوعی از سانسور آن زمان بود.

*به فیلم «مسافران مهتاب» من درجه «د» دادند. این نازل ترین درجه بود و معنی اش این بود که حق نداری در دوازده مرکز استان اکران کنی، حق نداری تبلیغات تلویزیون کنی، حق نداری تبلیغات پشت ماشین کنی. و همه اش برای این بود که  فخیم زاده دیگر از این مسیر عبور نکند و کلا حذف شود. اما من ساده به این نقطه نرسیده بودم که به این سادگی رهایش کنم. بعد از «مسافران مهتاب» دفترم بسته شد اما رفتم دفاتر دیگر و به عنوان کارگردان کارم را ادامه دادم.
*هنوز مردم در خیابان من را به اسم «نمکی» صدا می کنند.  تلویزوین سه چهار بار رایت «مسافران مهتاب» را از من خریده. این فیلم چیزی نداشت اما آنها می خواستند جلوی یک تفکر را بگیرند.
*من از سال 58 در سینما فیلم ساختم و به جرات می گویم در جمهوری اسلامی هرگز بحث تعطیلی سینما نبوده و هر گروهی می خواست همان کاری را بکند که دوستان دهه شصت کردند. آقایان انوار و بهشتی می گفتند عرفان وجه هنری اسلام است و آن را در سینما پیگیری کردند و گروه هایی با این نگاه مخالف بودند اما نهایتا همه می گفتند سینما از نگاه ما خوب است.
*اگر سال های دهه شصت را بررسی کنیم آدم هایی مثل حاتمی کیا و کمال تبریزی در هر شرایطی فیلمساز می شدند. اما بروید ببینید چه طیف عظیمی به اسم فیلم اولی آمدند و پول گرفتند و رفتند.
 
*با در جه بندی خیلی چیزها را تعیین می کردند. زمان اکران، قیمت بلیت، مدت اکران، چقدر فیلم بفروشد و با چه فروشی از پرده برداشته بشود و با چه هزینه ای فیلم آینده ات ساخته بشود با درجه بندی تعیین می شد و همین من را برد به سمت ساخت «تپش».برای کنترل هنرپیشه ها هم رفتند سراغ ممنوع الکاری و با دو اهرم درجه بندی و ممنوع الکاری آدم ها را از سینمای سرگرم کننده می بردند به سمت سینمای آرمانی شان
*آقایان انوار و بهشتی سینما را راه انداختند و حرکت دادند. آنها آدم های درست و مومنی بودند و قصد خیر داشتند. اما از جایی رفتند سراغ سینمای آرمانی خودشان که ربطی به کل نظام نداشت و به همین دلیل هم مخالفانشان از دل نظام آمدند .در دوره ای که مهدی نصیری در کیهان به شدت به سینما حمله می کرد. مدیران مدام از بچه ها می پرسیدند چرا واکنشی نشان نمی دهید؟ یک بار حبیب کاووش جواب بسیار جالبی داد و گفت: شما شخصیتی برای کسی باقی نگذاشتید که جواب بدهد.


منبع: سینمادیلی