سجده رنگها و كلمات روی بوم
این جا دنیای دیگری است. دنیای عبادت خط است.
جایی است كه به نجوای نیایش كلمات میشود دل سپرد. جایی كه هنرمندش رنگها و خطها را همنشین میكند تا نقشهایش ما را به سوی آسمان ببرد و این بار نجوای دل را بنوازد، فقط كافی است تا با تابلوهایش همراه شوی، همین. تابلوهایی كه دستان و قلم هنرمند برجسته «اسرافیل شیرچی» آن را میآفریند تا تماشایش عظمت هنر خوشنویسی را به رخ بكشد.
به گزارش همشهری ، دنیای قلم، بوم، رنگ و دوات شیرچی جایی میان همین برجهای بلند بالای شهر است، اما وقتی وارد میشوی انگار جدای این زندگی شهری است، گوشه و خلوتی دنج كه آثار خوشنویسی، گلدانهای شمعدانی و سازش، فضا ودكوری ایرانی را ساختهاند كه تو را به آرامشی بیمثال با خود میبرد. با شیرچی در یكی از اولین بعد از ظهرهای فصل خزان به گفتوگو نشستیم.
وقتی كه در دفتر كارش بوی باران با بوی هنرش آمیخته بود. همكلام شدن با او یعنی رفتن به ضیافت شعرو قلم كه میزبان هنرمندش از تو پذیرایی میكند. ضیافتی كه غیر از دیگران بیش از 30 سال است كه خود را مهمان میكند تا نقشها را با قلمش بیافریند. در وادی كتابت قرآن و هنر والای خوشنویسی او هنرمند خطاطی است كه در چندی از آثارش با گزیدن آیات و اسما قرآنی بار دیگر خطوط و كلمات را به سجده پروردگار وا میدارد. میگوید:
«كتابت قرآن به عنوان زیر شاخهای از خوشنویسی به عنوان برگه زرینی دیگر از این هنر قدسی به شمار میآید كه در دورههای مختلف كاتبان با خطوط نسخ، ثلث، نستعلیق قرآنهای نفیسی را در مكاتب مختلف كتابت كردهاند. كتابتی كه ما در دورههای مختلف تاریخی قرآنهای نفیسی برای ما به یادگار گذاشته است.»
«كتابت قرآن به عنوان زیر شاخهای از خوشنویسی به عنوان برگه زرینی دیگر از این هنر قدسی به شمار میآید كه در دورههای مختلف كاتبان با خطوط نسخ، ثلث، نستعلیق قرآنهای نفیسی را در مكاتب مختلف كتابت كردهاند. كتابتی كه ما در دورههای مختلف تاریخی قرآنهای نفیسی برای ما به یادگار گذاشته است.»
تا چشم كار میكند تابلو خط از اشعار بزرگان شعر گذشته و معاصر است كه تماشای رنگها و كلماتش معنای زندگی را برای تو تداعی میكند. این هنرمند برجسته معاصر كه چندین و چند مجموعه منتشر شده از سیمای رستم در شاهنامه تا گلعذران مولوی را در كارنامه با ارزش هنری خود دارد، كسی است كه در وادی كتابت قرآن برای به وجود آمدن آثار نفیس و با ارزش عقیده دارد:
«این كتابتها مثل معماری ایرانی ما میتواند شناسنامه فرهنگی و مفاخرمان محسوب شود چه بسا ما در دورههایی میبینیم و این اتفاق میافتد. به وجود آمدن این اتفاق وابسته به بودن سفارش دهندههای قوی به كاتبان و هنرمندان و به وجود آوردن شور و انگیزه در آنها است.
باید این اتفاق هم بیفتد چون كتابت قرآن به نوعی نماینده فضای معنوی مسلمانها است كه ما در حال حاضر آثار با ارزش را در موزههای بزرگ میبینیم. باید سفارش دهندههای آرمانگرا و آیندهنگر داشته باشیم تا درست مثل یك ساز با كوك كردن هنرمند اقدام به جا گذاشتن مفاخر هنری كنند.
این كار برابر با ساختن همان مساجد زیبا با معماریهای خاصی است كه از گذشته برای ما به جا مانده و ما در شهرهایی چون اصفهان و خراسان و... میبینیم.»
خوشنویسی وادی عشق است و بس
این مدرس و معلم طراز اول هنر خوشنویسی كه شاید ساعتها و سالها برای شاگردانش روی كاغذ خم میشده تا درسی از این هنر بگیرند در وادی زیباترین كتابتهایی كه دیده میگوید: «من تا به امروز موزههای بسیاری از كشورها را دیدهام و نگینهای درخشان ایرانی متعددی هم از این هنر تماشا كردهام.
اما كتابتهای فاخری را از اساتیدی چون نیریزی و ارسنجانی و غیره دیدم كه برای خود دنیایی از زیبایی و هنر است. نمونههای درخشانی كه خیلی خوب میتوانیم به نسل معاصر خود از مفاخرمان نمایش دهیم.» میپرسم در این سالهای متوالی تدریس آیا به نسل جوان امروز اعتقاد و ایمانی برای پیشرفت هنر خوشنویسی دارد كه این شعررا از فریدن مشیری زمزمه میكند: «امید تازه را دریاب، غم دیرینه را بگذاربگذر.» و بعد ادامه میدهد: «همیشه با امید زیادی كار كردم و سعی كردم تا هنرم را در اختیار نسل نوخیز قرار بدهم.
ذاتا با امیدی آمیخته هستم و امیدم هم زیاد است. ما داشتهای جز این مفاخر فرهنگی و هنری نداریم پس باید شناسانده شوند تا مانند مرواریدی یادگار بمانند.» از او درباره آثاری میپرسم كه براساس اشعار حافظ و مولانا و بسیاری دیگر خلق كرده، میگوید: «هر هنرمندی در دورههای مختلف انتخابهای متعدد دارد.
مثلاً من وقتی بعد از چندین سال در سن 40 سالگی اشعار مولانا را مینویسم قطعا برداشتم با 10 سال قبل فرق میكند چون به تجربهای متفاوت رسیدهام و سعی میكنم بهترین انتخاب را داشتهام.» شیرچی كه بیش از 100 نمایشگاه انفرادی و گروهی را در داخل و خارج از كشور برای نمایش هنر زیبایش داشته.
او در باب حمایت سازمانها از خوشنویس و كتابت قرآن میگوید: «مدیران فرهنگمدار میتوانند با برگزاری همایشهای منظم و فكر شده آثار و مفاحر را به نمایش بگذارند تا آن را از هر نوع خطری درامان نگه دارند و در دورهای كه من نامش را نسل سایتها و وبسایتها گذاشتهام باید بشود اقدامی مهم و فرهنگی كرد تا مقابلهای با هجومهای فرهنگی شود.»
از هممحلی هنرمندمان كه با 17 سال زندگی در سعادتآباد جزوه همسایهای قدیمیمان محسوب میشود، درباره تابلو خطهایی كه این اواخر در بوستانها و پاركهای منطقه نصب شده میپرسیم كه او خیلی بی تكلف میگوید: «هر چند زیبا است و شهر را زیباتر میكند اما كاری بود كه باید بیشتر دربارهاش فكر و برنامهریزی میشد.
نتیجه باید طوری شود كه وقتی شهروندی موقع رانندگی باسرعت 100 كیلومتر وقتی از جایی میگذرد وقتی چشمش به این تابلوها بیفتد جرقه كوتاهی در او اتفاق بیفتد. شاید این كار زیبا در ابتدای انجامش باشد اما برای نتیجه گرفتن و به وجود آوردن شناخت در میان شهروندان مسئولان باید هنرمندان زیادی را به همت بگمارند تا همین نمونههای كوچك برای ما سرمایه ملی باشند. سرمایههایی كه براساس مفاخرادبی مان میتوانیم نشانش بدهیم. پس این سرمایهها را باید خوب و در خورشان نشان داد.»
گشودن پنجره با زمزمه شعر
از او میپرسم در این گوشه دنج وقتی پنجره خانهتان را بازمیكنید چه شعری را زمزمه میكنید كه زمزمهاش این است: «باز كن پنجرهها را كه نسیم روز میلاد اقاقیها را جشن میگیرد...» میگوید: «من زاده خطه شمال و سرزمین سرسبزی و طراوت هستم. اما هر جایی كه باشم سبزی را دوست دارم.»
تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی