تبیان، دستیار زندگی
کوروش شیشه‌گران هنرمند نامی عرصه گرافیک و نقاشی، زادهٔ ۱۳۲۴ در قزوین است. دیپلم نقاشی‌اش را از هنرستان هنرهای تجسمی تهران در سال ۱۳۴۶ گرفته و لیسانس معماری داخلی را از دانشکده هنرهای تزیینی در سال ۱۳۵۲ دریافت کرده است. در این نوشتار می توانید با روش کار و
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دست هایم را نمی بینم

گفت وگو با کوروش شیشه گران نقاش و گرافیست


کوروش شیشه‌گران هنرمند نامی عرصه گرافیک و نقاشی، زادهء 1324 در قزوین است. دیپلم نقاشی‌اش را از هنرستان هنرهای تجسمی تهران در سال 1346 گرفته و لیسانس معماری داخلی را از دانشکده هنرهای تزیینی در سال 1352 دریافت کرده است. در این نوشتار می توانید با روش کار و چگونگی خلق آثار این هنرمند نامی آشنا شوید.

کوروش شیشه‌گران

در فرهنگ لغات زبان پارسی وقتی به واژه هندسه می رسیم با این تعریف روبه رو می شویم که هندسه رشته ای از ریاضی است که درباره اشکال فضایی که از نقاط، خطوط و سطوح تشکیل شده اند، بحث می کند. هندسه مسطح، تنها درباره اشکال واقع در صفحه و هندسه فضایی درباره اشکال فضایی یا سه بعدی مطالعه می کند.

در مقابل لغت هنر هم چنین نوشته شده است: هر نوع فعالیت انسانی که برای رسیدن به هدفی سر می زند و در اصطلاح خاص، به آن نوع فعالیت گفته می شود که متضمن خلاقیت، ابتکار و مهارت باشد.

شاید کمی تعجب برانگیز باشد که چرا این دو واژه را از پس یکدیگر آورده ام اما با کنار هم قرار دادن این دو که مترادف یکدیگر هم نیستند، می توان کارهای کوروش شیشه گران را تعریف کرد.

خطوط درهم پیچیده ای که از یک نظم خاص پیروی می کنند آن چنان رها به نظر می رسند که فکرش را نمی توانی بکنی که اینچنین زمام امورشان به دست نقاش است.

«من دوگونه کار می کنم. در یکی از ابتدا همه چیز را حساب می کنم و می دانم که چه می خواهم. دنبال همان می گردم و طرح اولیه را می کشم. در دسته دیگر کارهایم، شاید بتوانم بگویم خلسه وار کار می کنم. البته سرانجام بر روی کارهایی که فی البداهه کشیده می شود، دوباره کار می کنم و زائده هایش را حذف می کنم و نظمی به آن می بخشم و آن چیزی می شود که می خواهم و گاهی آنقدر سرعت کار بالاست که دستم را نمی بینم. در آن لحظه متاسفانه یا خوشبختانه، متوجه نمی شوم که چه اتفاقی رخ می دهد. بعد که تمام می شود نگاه می کنم که آیا کار نتیجه داده است یا نه.»

در عین اینکه کارهای شیشه گران سهل به نظر می رسند اما دستیابی به آنها بسیار دشوار است.

«من سرعت در کار را دوست دارم. چرا که درونم را بیشتر نشان می دهد هر چه پیچیده تر بهتر. البته پیچیدگی با حساب و کتاب. شما نمی توانید هیچ خط اضافه ای را ببینید. بعضی فکر می کنند من دور این خط ها را چسب می زنم و سپس میان چسب ها را رنگ می کنم. می گویم اینگونه نیست. من با دست این خط را می کشم. آن وقت می پرسند چگونه این خط را آنقدر صاف می کشید. می گویم خط کش خورده ام!»

نام گذاری بر روی آثار شیشه گران فقط و فقط از عهده خودش برمی آید. البته او هم مانند بسیاری از نقاشان معتقد است که زمان کار به عنوان اش فکر نمی کند اما به موضوع اش می اندیشد.

به گمانم می آید که هنرمند ایرانی ترسی دارد از اینکه به فرمالیست بودن متهم شود. البته منظورم این نیست که کارهای شیشه گران فرمالیست است. نه. چرا که همین چند خط پیش اشاره کردم که ما با موضوع سروکار داریم. اما سرانجام این نام ها چه می شوند؟ «اسم برای کارهای من مثل یک کلید می ماند. من به او یک کلید می دهم برای ورود ولی مابقی مشاهدات با بیننده است.» نقاشان جدیدالنسل امروز ایران از سخن گفتن درباره آثارشان پرهیز می کنند. هر چند شیشه گران هم در ابتدا بر این نکته پافشاری کرد که سخن گفتن درباره نقاشی بیهوده است اما در گفت وگویمان مشخص شد که توضیح با تفسیر فرق دارد. کسی از نقاش انتظار ندارد که درباره عناصر کارهایش جزء به جزء تفسیری ارائه دهد اما باید بداند که چرا و چگونه به سراغ ترسیم کردن می رود. نقاشان دهه پنجاه یکی از ویژگی هایشان همین است.

«من دوگونه کار می کنم. در یکی از ابتدا همه چیز را حساب می کنم و می دانم که چه می خواهم. دنبال همان می گردم و طرح اولیه را می کشم. در دسته دیگر کارهایم، شاید بتوانم بگویم خلسه وار کار می کنم. البته سرانجام بر روی کارهایی که فی البداهه کشیده می شود، دوباره کار می کنم و زائده هایش را حذف می کنم و نظمی به آن می بخشم و آن چیزی می شود که می خواهم و گاهی آنقدر سرعت کار بالاست که دستم را نمی بینم. در آن لحظه متاسفانه یا خوشبختانه، متوجه نمی شوم که چه اتفاقی رخ می دهد. بعد که تمام می شود نگاه می کنم که آیا کار نتیجه داده است یا نه.»

«کارهای من با یک حساب و کتابی خاتمه می یابد. درست است که با یک هیجانی شروع می شود اما این هیجان را کنترل می کنم و بازی دیگری آغاز می شود.»

به هر حال یک وجه شیشه گران، گرافیست بودنش است و امروز گرافیست یعنی کامپیوتر. اما چقدر می توان عالم بی خردی نقاشی را وارد دستگاه صفر و یک کرد؟

«این یک پدیده جدید است. من می خواستم با این پدیده ماشینی هم یک کار جدید انجام دهم. یک کار کوچکم را با پلات بزرگ کردم و دیدم بافت ویژه ای به وجود می آید. این مسئله یک تکنیک جدید است. گاهی اوقات هم با کامپیوتر طراحی می کنم. کامپیوتر یک ابزار است و دقیق و تمیز. در کامپیوتر باید به دنبال یک حس و حال جدید گشت. فکر می کنم آنقدر تجربه کسب کرده ام که کامپیوتر بر من غالب نشود.» اصالت یک اثر هنری همیشه برای مخاطب ایرانی یک دغدغه بوده است شاید به همین علت نسخه های چاپی در ایران کمتر به فروش می روند. نقاشی ای که تکثیر می شود چقدر با اصالت هنری اش فاصله می گیرد؟

«من برای بیننده ارزش فوق العاده ای قائل هستم. به قول مارسل دوشان پنجاه درصد نقاشی را مخاطب تشکیل می دهد. از این کارهایی هم که شما به آن اشاره می کنید، فقط و فقط یک نسخه وجود دارد که امضا شده است. همیشه با مخاطبین روراست بودم. چه آنهایی که می بینند و چه آنهایی که می خرند.» کوروش شیشه گران که از راه گرافیست به نقاشی می رسد برایم طعم دیگری دارد.

«من کار چاپ سیلک کرده ام،آن هم پیش از انقلاب که ساواک اجازه نمی داد پوسترهای ما چاپ شود. مجسمه ساخته ام. کار معماری داخلی انجام داده ام. هنرمند حوزه تجسمی هرچه تجربه اش بیشتر باشد در کارهایش اتفاقات گوناگونی رخ می دهد. وقتی شما مواد و تکنیک های مختلفی را تجربه کنید به راحتی می توانید هر آنچه در ذهنتان می گذرد بر بوم بیاورید. بهرام دبیری درباره یکی از کارهایم می گفت انگار با فولاد نقاشی شده است. در ذهن من هم همین نکته می گذشت.» شیشه گران با نگاهی کلاسیک - لغت عجیبی است اما به ناچار استفاده می کنم - یا شاید بهتر باشد بگویم کهن و با اشاره به این بیت که: هر گل نویی که در جهان روید / ما به عشق اش هزاردستانیم نگاه اش را به پدیده های جدید، مثل کامپیوتر و دنیای اطراف اش مشخص می کند. باید به این نکته اشاره کنم که هر چند او می خواهد آشفتگی و بی نظمی دنیای اطراف اش را با هر چه پیچیده تر کردن خط هایش، به نمایش بگذارد اما سرخوشی عجیبی در آثارش به چشم می آید.

«زمانی که آمریکایی ها در ویتنام بمب بر سر مردم می ریختند، از دانش آموزان ویتنامی خواستند که نقاشی بکشند. بچه ها گل و خانه و... کشیدند. گاهی در آرزوی آنچه ندارید نقاشی می کشید. هنر یک نوع بیان است یعنی آنچه ندارم، تصویر می کنم. یک آشفتگی و بی دقتی در همه جا وجود دارد. شاید در ناخودآگاه من وقتی آن خط را آنقدر دقیق و صاف می کشم، در واقع دلم می خواهد جامعه ام همین قدر دقیق باشد در عین حال که پیچیده است.»

بخش هنری تبیان


منبع: تلخیص از روزنامه شرق