تبیان، دستیار زندگی
عکسی از تابلوی «گل‌های آفتابگردان» ون‌گوک در آرشیو موزه‌ای در ژاپن پیدا شد. در این نوشتار می توانید با جزئیات این خبر و زندگینامه هنری ون گوگ آشنا شوید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کشف عکسی از آفتابگردان‌های نایاب ون‌گوک


عکسی از تابلوی «گل‌های آفتابگردان» ون‌گوک در آرشیو موزه‌ای در ژاپن پیدا شد. در این نوشتار می توانید با جزئیات این خبر و زندگینامه هنری ون گوگ آشنا شوید.

کشف عکسی از آفتابگردان‌های نایاب ون‌گوک

عکس نایابی از یکی از نقاشی‌های «گل‌های آفتابگردان» ونسان ون‌گوک در آرشیو یک موزه‌ در ژاپن کشف شد.

ون گوک در سال 1888 شش تابلوی «گل‌های آفتابگردان» کشید، اما اثری که هم‌اکنون عکس آن یافت شده، سال 1945 در ژاپن از بین رفت.

«گل‌های آفتابگردان» در گلدانی با پس‌زمینه‌ آبی تیره به چشم می‌خورند.

این تابلو که با نام «گلدانی با پنج آفتابگردان» هم شناخته می‌شد، به یک مجموعه‌دار ژاپنی فروخته شد و در سال 1920 به این کشور برده شد.

شاهکار ون‌گوک در زمان بمباران اوزاکا طی جنگ جهانی دوم توسط نیروهای آمریکایی از بین رفت.

به گفته‌ یک پژوهشگر و کارشناس آثار هنری‌، ون‌گوک در نامه‌ها و یادداشت‌های خود نوشته است که دوست داشته این تابلو را در قابی نارنجی رنگ بنشاند.

یکی دیگر از نقاشی‌های مجموعه «گل‌های آفتابگردان» این هنرمند بزرگ در سال 1987 به قیمت 25 میلیون پوند به حراج رفت و رکورد گرانترین نقاشی آن زمان را به خود اختصاص داد.

زندگینامه ون گوگ

«ونسان ون گوگ» Vincent Van Gogh نقاش بزرگ هلندی، در روز 30 مارس 1853 در «گروت زوندرت»  هلند متولد شد و در 29 جولای سال 1890 در یک مزرعه در «Aurers Sur Oise» فرانسه با گلوله خودکشی کرد. پدرش کشیشی بود که در دین تعصب زیادی به خرج می داد. دوران کودکی ونسان، در محیط خانواده و در نهایت دوستی و صفا سپری شد. نخست در شرکت «گوپیل» که کارش خرید و فروش آثار هنری بود، استخدام شد و چهار سال به این کار مشغول بود. سپس به لندن رفت و به تدریس فرانسه پرداخت. پس از آن به هلند بازگشت و نزد کتاب فروشی به کار مشغول شد. بعد به علت شور مذهبی که در او پیدا شد برای نجات و هدایت کارگران معادن بلژیک عازم آن دیار شد. ونسان در آنجا وارد یک آموزشگاه گردید و پس از گذراندن دوره ی آن، برای تبلیغ به شهر «واسم» رفت. ون گوگ در کلبه ای بیشتر اوقات خود را به پرستاری بیماران و تلاوت انجیل می گذراند، اما ساده دلی و رأفت و صراحت و بی دست و پایی او، خار راهش شد و از کار رانده شد. در کار عشق، نیز ون گوگ توفیقی نیافت و هر بار که به کسی دل بست، کار به بی مهری و جدایی انجامید.

در 28 سالگی ون گوگ مردی بود بی شغل و پیشه، سرخورده و شکست دیده و در عالم خود غریب و تنها. به نقاشی دل بست، اما هر کس نقاشی او را می دید، چشم می گرداند. تنها برادر کوچکش «تئو ون گوگ»  بود که مشوق او بود و برای او وسایل نقاشی فراهم می کرد. موضوع تابلوهای ون گوگ در این دوره، صحنه هایی است که از نزدیک با آنها آشنا بوده است مانند «کارگر معدن بلژیکی»، «دهقان هلندی» و غیره.ون گوگ هرگز برای هنر نقاشی تعلیم صحیحی ندیده بود، اما آثارش از همان آغاز از دیگران متمایز بود. به طراحی و ریزه کاری چنانکه معمول نقاشان پیشین بود، وقعی نمی گذاشت. سعی اش در آن بود که تصور ذهنی خود را به شتاب به تابلو منتقل کند. در تصور ذهنی ون گوگ از همان اوایل «رئالیسم»  و «رمانتیسم» به هم آمیخته است و می کوشد تا حالت عاطفی صحنه هایی را که می کشد، بنماید. مدتی ون گوگ روزها را با شکم گرسنه به نقاشی و عاشقی در «آمستردام» می گذراند و برادرش هم چنان مخارج او را می فرستاد. در سال 1886 ون گوگ به پاریس رفت و در آنجا با «پل گوگن»  و «کامیل پیسارو»  و «تولزلوترک» و بعضی نقاشان دیگر آشنا شد و روش رنگ آمیزی نقاشان «امپرسیونیست»را مطالعه نمود و به آن مکتب تمایل یافت. همچنین تصاویر ژاپنی، با رنگ های صاف و روشن و خطوط موزون و سیال و جنبه قوی تزئینی، که چند سال بود به پاریس رسیده و در بسیاری از نقاشان جدید از جمله «گوگن» مۆثر بود، توجه او را جلب کرد. اما «ون گوگ» زیاد در پاریس نماند. از پاریس به «آرل» در جنوب فرانسه رفت.

به گفته‌ یک پژوهشگر و کارشناس آثار هنری‌، ون‌گوک در نامه‌ها و یادداشت‌های خود نوشته است که دوست داشته این تابلو را در قابی نارنجی رنگ بنشاند.

مناظره «آرل» با آفتاب درخشان و رنگ های سیراب و دل انگیز و گل و گیاه فراوان برای «ون گوگ» که در هوای نمناک و گرفته هلند تربیت یافته بود بهشت موعود بود.شادی وی از رسیدن به چنین اقلیمی حد نداشت. اتاقی گرفت و دست به نقاشی زد. مناظر سحرانگیز «آرل»، خرمن های گندم، راه های پیچان دهکده، درختان پرشکوه، سروهای شاداب، زنان آرل، و میز و صندلی چوبی و محقر خودش موضوع نقاشی او بود. عموماً در فضای باز و به خصوص در نیمروز که تابش آفتاب از همه وقت تندتر بود، به نقاشی می پرداخت. «ون گوگ» دیوانه ی رنگ بود، می خواست جوهر رنگ ها را در پرده ی نقاشی مجسم کند. در روز، 14 تا 17 ساعت نقاشی می کرد و آفتاب تند جنوب ساعت ها بر مغز او می تابید. تابلوها را برای برادرش «تئو» می فرستاد، و او آنها را به امید آینده انبار می کرد.

پس از چندی تنشهای روحی وی بالا گرفت و به اصرار خودش در تیمارستانی بستری شد.در تیمارستان جز در مواقعی که او را منع می کردند، نقاشی می کرد و شب و روزش در اندیشه ی سروهای سبز و برگهای زیتون و گلهای آفتاب گردان و آسمان پرستاره می گذشت. دیوانگان درکنار او می ایستادند و کوشش او را برای جلوه گر ساختن جوهر رنگها نظاره می کردند. گاهی نیز غم عمیقی وجودش را فرا می گرفت و شکست و بی حاصلی خود را حس می کرد.

ونسان در مارس 1890 تیمارستان را ترک کرد و به هلند بازگشت و خود را در اختیار «دکتر گاشه» که دوستدار هنر بود و خود نیز از نوعی جنون خالی نبود، گذاشت.دکتر گاشه او را به بیمارستان «اوویر» که جای با صفایی بود، فرستاد و ون گوگ در اینجا یک تابلو از دکتر گاشه کشید که یکی از آثار ارزنده ی وی به شمار می رود.یک روز ناگهان آرامش عجیبی به او دست داد که هرگز نظیر آن را در خود ندیده بود. چنان سکوتی که حتی عطش نقاشی را نیز در او آرام کرد. طپانچه ای برداشت و به مرزعه ای رفت و در هوای آزاد، انتحار کرد. در سال 1935 «موزه هنرهای جدید نیویورک» قریب 120 پرده از آثار او را در نمایشگاهی جمع کرد و در 1937 «موزه هنرهای جدید پاریس» نمایشگاه بزرگی از آثار او ترتیب داد. سبک ون گوگ خاص اوست و مکتب خاصی ایجاد نکرد و هنوز کسی نتوانسته است شیوه او را تقلید کند. اما مکتب «فوویسم»  که براساس اهمیت و اعتبار «رنگ» در نقاشی قرار دارد، از تأثیر تابلوهای او به وجود آمد. همچنین آثار وی در پیشرفت مکتب «اکسپرسیونیسم»  که به بیان احوال ذهنی به وسائط مجازی و اشکال مجرد نظر دارد، کمک نمود.

فراوری: سمیه رمضان ماهی

بخش هنری تبیان


منابع:

ایسنا

سایت آفتاب(تلخیص شده)