تبیان، دستیار زندگی
در دنیای معاصر، برخلاف تصور سنتی، هنر و هنرمندی بیش از آنکه کاری ذوقی باشد، یک شغل محسوب می گرددگردد. اما این شغل نیازمند بازار اقتصادی خاص خود است که حراجی ها، یکی از این بازهاست. حراج تهران امسال پنجمین تجربه خود را از سرگذراند، اما به راستی این حراج چ
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حراج تهران، مزایا و معایب درحال و آینده

در دنیای معاصر، برخلاف تصور سنتی، هنر و هنرمندی بیش از آنکه کاری ذوقی باشد، یک شغل محسوب  می گرددگردد. اما این شغل نیازمند بازار اقتصادی خاص خود است که حراجی ها، یکی از این بازهاست. حراج تهران امسال پنجمین تجربه خود را از سرگذراند، اما به راستی این حراج چه مزایا و معایبی دارد؟

فراوری: یاسمن پیشوایی- بخش هنری تبیان
حراج تهران


در جامعه سنتی ایران، هنرمندی یک شغل نیست بلکه کاری ذوقی است که درآمدی نمی توان از آن حاصل کرد. همانطور که پروفسور ابینگ، استاد دانشگاه آراسموس روتردام گفته از حدود دو قرن پیش باوری مبنی بر اینکه هنرمندان افراد فقیری هستند و باید متحمل سختی شوند، شکل گرفت. این مسئله که بیشتر ریشه های مذهبی و سنتی داشت، بر این تصور بود که هنر شغل نیست، بلکه یک الهام است.
این نوع تفکر سبب شده بازار هنر ایران با ورود به دوران معاصر با جبهه گیری های متفاوتی مواچه شود خصوصا آنکه پنجمین حراج تهران که در 7خردادماه سال جاری در هتل پارسیان آزادی برگذار شد، فروشی 25میلیاردتومانی را تجربه کرد که برای خیلی ها، رقمی غیرباور، غیرواقعی و تعجب آور بود.

لازم به تذکر است که گرچه حراج همچنان فروش بیشتری را تجربه می کند، نرخ رشد فروش آن از 204 درصد در سال 92 به 20 درصد در سال 95 کاهش یافته که این خود نشان از ثبات وضعیت آن و نیز توان خرید مجموعه دارهای ما در سال های آتی دارد.
ایده ساده انگارانه ای هست مبنی بر اینکه همه کارها در شب حراج اتفاق می افتد، تعدادی سرمایه دار و مجموعه دار دور هم جمع شوند و آثار را در رقابت با یکدیگر بخرند. حراج هم مثل هر کسب وکار لوکس دیگری مخارج زیادی دارد؛ از چاپ کاتالوگ گرفته تا اجاره سالن و هزینه برگزاری و هزینه های ناپیدای دیگر. ازاین رو، نمی توانند روی هنرمندی ریسک کنند که بازار ندارد. درواقع حراج گذار از زمینه فروش اثر مطمئن است و به قولی، همه کارها صاحب دارند و کارهای اساسی به طور کامل پیش از شب حراج انجام می شوند.

انواع بازار هنر


اینکه چرا بر سر این آثار رقابت هست و بر سر آثار دیگر نیست، به سطح و ساختار بازار برمی گردد. به تسامح دو دسته بازار وجود دارد؛ یکی بازار همگانی Mass market است و دیگری بازار پُرمایه Deep- pocket market؛ در بازار همگانی که شامل آثار بسیاری از هنرمندان می شود، با مازاد عرضه روبه رو هستیم، یعنی تعداد زیادی اثر وجود دارد که نظام توزیع قادر نیست آنها را برای فروش عرضه کند و به دلیل استقبال نکردن دلالان مصرف از نوع زیبایی شناختی است نه سرمایه گذاری.
برژس در بازار پرمایه به دلیل بالابودن ضریب تمرکز بازار و مبالغ کلانی که ردوبدل می شود، خریدها به قصد سرمایه گذاری است. حراجی ها صرفا در بازار پرمایه هستند و اگر سودی هم نصیب کسی می شود، از رهگذر فعالیت در همین بازار است. اینکه برخی از سیاست گذاران بخش فرهنگ در کشور دائم از رونق کلی بازار هنر صحبت می کنند، حرف نادرستی است. سودآوری در هنر در بازار پرمایه است نه بازار همگانی. کسانی هم که در این بازار برنده می شوند، تعدادشان بسیار اندک است و دخلی به عموم هنرمندان و جامعه هنری ندارد.

تنگناهای حراج تهران


حراج تهران اثر مثبتی بر رونق اقتصاد هنرهای تجسمی در کشور داشته، اما از سه جانب تنگناهایی دارد.

-نخست جامعه روشنفکری و هنرمندان هستند که سخت به ارزش های زیبایی شناختی وفادارند و می پندارند حراج نماینده هنر ایران نیست و برخی از آثاری که در حراج فروش می روند، سطحی و عامه فهم اند و به دلایلی مانند انطباق با سلیقه مجموعه دار به حراج راه  یافته اند.


 - تنگنای دوم مربوط به مدافعان هنر متعهد و ارزشی است که می پندارند حراج تهران مشغول گسترش نوعی هنر غرب گرا و منحط است و در تقابل با هنر ارزشی و انقلابی. نمونه اش اظهارنظر یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی و نیز گزارش خبرگزاری فارس پس از آخرین حراج است.

- دو تنگنای پیشین بیرونی هستند ولی تنگنای سوم ناشی از بازیگران خودِ حراج است. اعتبار حراج به برخی از هنرمندان جاافتاده مانند سپهری، احصایی، محصص، زنده رودی، یکتایی و... است که مجموعه داران خودشان را دارند و ممکن است این آثار را به شرطی شرکت  دهند که حراج گذار برخی از آثار دیگر این مجموعه داران را که اشتباهی خریده اند و به اصطلاح پِرتی مجموعه شان هستند، به حراج راه دهد. یا اینکه سرمایه دار به شرطی با مبالغ بالا خرید می کند که اثری از وابستگانش را نیز در همان حراج بیاورند. یا اینکه گالری داری خریداری عمده معرفی می کند و درعوض هنرمندان خودش را در حراج شرکت می دهد. اینها سرچشمه تنگنای نخست هم به شمار می آیند.
اینکه حراج تهران چگونه این تنگناها را مدیریت خواهد کرد، بر عملکرد آینده اش اثر روشنی خواهد داشت.


مشکلات تازه


تنگناهایی که پیش تر آمد مربوط به پیشاحراج و خودِ حراج بود، ولی این کار تبعات و اثراتی هم در پی دارد که شاید مشکلاتی تازه باشند. در اینجا به برخی از مهم ترین شان اشاره می کنم.

- مجموعه داری ناپخته
داغ شدن یکباره بازار هنر در فقط چهار سال، امری تقریبا استثنایی است؛ آن قدر که آثار را برای فروش از بیرون کشور هم  می آورند چراکه قیمت در داخل کشور بالاتر است. فقط در چهار سال قیمت هنرمندانی مثل یکتایی، وزیری مقدم، زنده رودی و سپهری بین 36 تا 15 برابر ترقی قیمت داشته است. برخی از کسانی که در این بازار می خرند، مجموعه دار حرفه ای نیستند و مازاد سرمایه شان را خرید نمی کنند، بلکه در رقابت با دیگران و احساسی خرید می کنند، بعد هم با نگاه به برآورد قیمت حراج، پشیمان می شوند و روی بازار اثر منفی می گذارند. این خریدار را با مجموعه داری هلندی مقایسه کنید که سه، چهار نسل سابقه دارد، از بچگی در بین آثار بوده، دوستان هنرمند فراوان دارد، کلکسیونش پر است و خرید را چیزی برای پزدادن نمی داند.
نکته دیگری که در این بازار داغ ایجاد می شود، احتمال جدایی مجموعه داران جاافتاده است، وقتی امکان خرید آثاری از هنرمندان جاافتاده بازار جهانی مثل گُرملی، بارنی یا کیفر با این قیمت ها هست و ریسک کمتری هم در بلندمدت در پی دارد، چرا در حراج تهران خرید کنند؟

 -دورزدن گالری داران
بازار داغ شاید سبب شود حراج گذار به جای خرید اثر از گالری دار یا مجموعه دار، خود مستقیم به سراغ هنرمند برود و اگرچه کاری بسیار غیرحرفه ای است، اما سود فراوان دربر دارد. شاید این نکته از نوع شایعات همیشگی باشد، اما همین که هست، خود نشانی از مشکل است.

- چالش ستاره سازی
امروزه تثبیت هنرمندان برعهده بازار است و بدون کمک سرمایه داری میسر نیست. هنرمندان مدرن جاافتاده ای مثل احصایی، کاظمی، عرب شاهی، ملکونیان، سپهری، صدر و... وزن اصلی و اعتبار حراج هستند و پول ردوبدل شده روی اینهاست، چراکه در تاریخ هنر ثبت شده اند، جریان ساز بودند و آثارشان در موزه های برجسته دنیاست. با توجه به سنخ شناسی شرکت کنندگان در حراج، «مجموعه داران صرف» که فقط برای غنی کردن مجموعه شان می خرند، در درازمدت وزن بیشتری می یابند و این سبب می شود تا بعد از چندین حراج، تعداد کارهای  هنرمندان جاافتاده کم  شود. باید جریان تازه ای وارد حراج شود و ستاره سازی انجام شود.
با توجه به ظرفیت محدود ستاره پذیری جامعه هنری و ناپختگی بخشی از مجموعه داران، کار دشواری برعهده حراج تهران است. البته بازار هنر تاکنون دو نمونه موفق افشین پیرهاشمی و صداقت جباری را در کارنامه دارد که نام شان در ذهن شما با هنرمندان جاافتاده ای مانند مارکو، وزیری، بهمن جلالی یا صدر می آید که کارهایشان از دهه 50 در موزه های مومای نیویورک، ژرژ پمپیدو، یا تاپیس بارسلون بوده است.

پدیده هنر بازاری


هنرمند صدای مجموعه داران و دلالان را از طریق حراج می شنود. آثار حراج سرمشقی برای هنرمند جویای نام است به همین دلیل به عوض کار تجربی، آزمون های خلاقانه و یافتنِ همفکرانی برای جنبشی تازه، چشمش به بازار است و سعی می کند مطابق سلیقه بازار بیافریند. البته واضح است فقط برخی از این تقلیدها به حراج راه می یابند، چراکه شخصیت هنرمند در هنر معاصر بسیار مهم است، بازی گردانان بازار هنر، هنرمندی را برمی گزینند که به تقلید تن داده و سرکش نیست و متریال و ابعاد و رنگ را هم با نظر آنها انتخاب می کند!

کمبود موزه های هنر مدرن

یکی از لوازم مهم نگاه داشت بازار در جهان، ایجاد موزه و سپردن آثار به آنهاست. مجموعه داران حرفه ای ممکن است به راحتی اثر هنرمندی را که رویش کار می کنند، به موزه  هدیه کنند تا سرمایه نمادین هنرمندشان بالاتر برود. با ساخت موزه های تازه، قیمت و ارزش آثار حفظ می شود. این ضرورت را همسایگان ثروتمند جنوبی  به خوبی دریافته اند. موزه های پرآوازه ای مانند لوور و گوگنهایم در دوبی شعبه دارند، اما در ایران از سال 1356 به این سو، که موزه هنرهای معاصر ساخته شد، دیگر موزه ای اضافه نشده است.


منابع:
شرق/ حمیدرضا شش جوانی. مدرس و پژوهشگر اقتصاد هنر
بِکران، اقتصاد هنر ایران