تبیان، دستیار زندگی
در مقاله گذشته شرحی از زندگی جیمز انسور ، هنرمندان مشهور در مکتب اکسپرسیونیسم بیان شد. در این نوشتار به شرح و بسط دو تابلوی مشهور از وی خواهیم پرداخت.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جیمز انسور و اکسپرسیونیسم2

در مقاله گذشته شرحی از زندگی جیمز انسور ، هنرمندان مشهور در مکتب اکسپرسیونیسم بیان شد. در این نوشتار به شرح و بسط دو تابلوی مشهور از وی خواهیم پرداخت.

سپیده سری* -بخش هنری تبیان

گفتیم که انسور، مانند اغلب هنرمندان اکسپرسیونیسم، به شدت تحت تاثیر محیط و رخدادهای زندگی خود قرار داشت. رد پای این ادعا را می توان در تمامی تابلوهای وی دنبال کرد از جمله دوتا از مشهورترین آثار وی که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت:

تابلو «صورتک های رسوا شده»
جیمز انسور با خانواده خود رابطه خوبی نداشت. در این تابلو، دو پیکره می بینیم که ماسک بر چهره دارند، آنها «درواقع» پدر و مادر جیمز انسور هستند. او در خانواده ای اهل نقاشی و هنرهای تجسمی متولد شد. اما آنها بیش از حد در کار فرزند نابغه خود دخالت کردند و اجازه نوآوری های نبوغ آمیز را از او سلب می کنند.
حاصل این رفتار بازدارنده ، این اثر مشهور است. تابلویی که پدر و مادر انسور مانند موجوداتی مخوف تصویر شده اند.
شاید کودکیِ پر از ترس و توهم یک کودک چنین ذهنی آماده می سازد که روزی پدر و مادرش نقاب از چهره برداشته و با لبخندی شیطانی به فرزند خود بگویند: ما پدر و مادر تو نیستیم.. تو اسیر مایی ... این آمیختگی ذهنی شاید به شکلی کاملاً گویا در این اثر حضور دارد و شاید به این ترتیب همه ما به زودی نقاب از چهره برداریم و رسوا شویم اما نمی دانیم که این رسوایی ماست یا رسوایی صورتک ها؟

تابلوی مشهور  جیمز انسور

اثر توطئه (Intrigue)
توطئه نام کار او در سال 1890 است که صورت های مسخ شده و به ظاهر شادی را که واقعیت چهره شان پوشانده شده است نمایش می دهد.
در آثار «انسور» دنیای پلید و شیطانی و نفرت انگیز ولی با ظاهری فریبنده به تصویر در می آید و البته باید به این امر اذعان کرد که «انسور» در صدد آن نیست تا در کارهایش پیام اخلاقی و یا اندیشه متعالی را مطرح کند، بلکه با بیان رمزگونه و نمادین واقعیت جامعه زمان خود را بیان می کند.
در این تابلو، تمامی پیکره ها لبخند و شادی تصنعی دارند و در عین مخوف بودن، حالتی مضحک را تجسم می بخشند. همین بیان مضحک و مخوف، بطن تفکری انسور از مردمان روزگار خود است. وی که تجربه جنگ جهانی و اوج ظلم و تجاوز و توحش را در تجربیات خود دارد، به شدت از شادی های تصنعی و ژست های روشنگری افراد ، با پزهای انتلکتوآلی (روشنفکرانه) در جامعه انزجار دارد.
آرزوی انسور حذف این نقاب هاست. آشکارگی آن درون فاسد و پرکینه، آن چهره های ترسناک و حیوان صفت انسان هایی است، که نه تنها بویی از فرهنگ نبرده اند بلکه منتظر دریدن یکدیگرند.
بسیاری از هنرمندان اکسپرسیونیست تحت تأثیر«انسور» به خلق آثاری نمادگرا پرداختند.

تابلوی مشهور  جیمز انسور


به بهانه تصویر روی جلد کتاب «شیاطین» که اثر هنرمند بلژیکی «جیمز انسور» به نام توطئه (Intrigue) است به بیان مانیفست آنارشیستم می پردازیم:
این یادداشت در ادامه «معرفی شیاطین» است . اما سعی می کنیم کمی هم به اصل اعتقاداتی که داستایوفسکی به آن می تازد اشاره ای داشته باشیم و از این راه با چند اصطلاح سیاسی و فلسفی آشنایی حاصل کنیم.
«شیگالی یوف» ناگهان برخاست و گفت: « اجازه می دهید که واقعیتی را بیان کنم؟ »
]ورخاوینسکی:  [ «واقعیت تان را بیان کنید! »
شیگالی یوف نشست و خود را آماده کرد و گفت : « تا جایی که من می دانم، و نمی شد ندانست، شما خود، ابتدا یک بار و بعد بار دیگر با بلاغت بسیار ، گرچه به بیانی بیش از اندازه تئوری وار تصویر روسیه را طوری رسم کردید که شبکه بی کرانی از حلقه ها را فرا گرفته است و هر یک از این گروه های فعال ، وظیفه دارد ضمن تبلیغ اندیشه، گروندگان تازه به دست آوردو شاخه ها و شعبه های محلی تأسیس کندو شبکه را تا بی نهایت گسترش دهد و نیز از طریق تبلیغات افشاگرانۀ بنیادین، پیوسته در تضعیف اعتبار و تخریب قدرت های محلی بکوشد و همه جا حیرت و بی اعتقادی ایجاد کند و تخم وقیح اندیشی بپراکند و رسوایی به پا کند و سرانجام از طریق آتش سوزی که سلاحی مردمی است ، در زمانی معین، در صورت لزوم، کشور را در پرتگاه درماندگی کامل ساقط کند. این سخنان که من کوشیده ام کلمه به کلمه به خاطر بسپارم از شما به عنوان نماینده مختار کمیته مرکزی به ما ابلاغ شد؟ آن هم کمیته ای ، که تا امروز هیچ یک از ما چیزی از آن نمی دانیم، تا جایی که برای ما به صورت چیزی خیالی در آمده است.»

شاید کودکیِ پر از ترس و توهم یک کودک چنین ذهنی آماده می سازد که روزی پدر و مادرش نقاب از چهره برداشته و با لبخندی شیطانی به فرزند خود بگویند: ما پدر و مادر تو نیستیم.. تو اسیر مایی ...


(شیاطین ص 742)
پررنگ ترین اندیشه ای که در جملات بالا موج می زند ایده ای است که به آنارشیسم معروف است. تاکنون جایگزین فارسی برای این واژه نیافته ایم. اما آنارشیسم چیست؟
آنارشیسم از واژه ی یونانی «آنارشی» گرفته شده و به معنی بی سروری ، فقدان رهبری و فقدان حکومت است. واژه یونانی آنارشی، ریشه دو بخشی دارد؛ کلمه Archon به معنای حاکم وپیشوند An به معنی فاقد. از این روی ، آنارشی به معنای وضعیتی فاقد حاکم می باشد. از نظر لغوی آنارشیسم آموزه ای مبنی بر این اعتقاد است که اکثر مشکلات اجتماعی،ناشی از وجود حکومت بوده و در مقابل آن به عنوان بدیل ، تعداد بسیاری از تشکیلات داوطلبانه اجتماعی وجود دارد . مخالفانش آن را هرج و مرج طلبی نامیده اند و آن را اینگونه معنا می کنند که در راه رسیدن به این هدف از توسل به خشونت نیز چشم پوشی نمی کنند.

تابلوی مشهور  جیمز انسور


در ادامه تعریف باید گفت آنارشیست کسی است که سعی در ایجاد جامعه ای بدون حکومت می نماید، ولی به نظر می رسد هدف او نتیجه ای جز هرج و مرج و وسیله ای جز خشونت ندارد. البته خود آنارشیست ها (که بدنیست بدانید تولستوی روسی نیز جزو آنهاست) فعالیت هایی نظیر مبارزات مسالمت آمیز گاندی را سر لوحه کارهای خود قرار می دهند.
از نظر مارکسیست ها ، آنارشیسم، چیزی جز جملات کلی علیه استثمار سرمایه داری ، بدون درک ریشه ها و علت آنها، نیست. و به بهانه ی این که شخصیت انسان آزاد است ، به اصالت فردو حفظ آزادی های فردی اهمیت اهمیت می دهد و هر نوع حکومت و قدرت سازمان یافته (حتی دولت پرولتاریایی) را به عنوان اینکه وسیله استثمار و خفقان مردم است رد می کند. این جاست که فرق آنارشیسم با مارکسیسم و سوسیالیسم نمایان می شود.

* دانشجوی کاشناسی ارشد گرافیک دانشگاه تهران