تبیان، دستیار زندگی
در بنی اسرائیل ، دو برادر جوان بودند که به یکدیگر بسیار مهربانی و محبت می ورزیدند و هر دو ، در یک دشت زراعت داشتند. یکی از برادران ازدواج ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جوان خیرخواه

گل بنفش ، رز

در بنی اسرائیل ، دو برادر جوان بودند که به یکدیگر بسیار مهربانی و محبت می ورزیدند و هر دو ، در یک دشت زراعت داشتند. یکی از برادران ازدواج کرده و پدر چند فرزند بود و دیگری ، به دلیل فقر و تنگدستی ، هنوز ازدواج نکرده بود.

چون فصل درو کردن گندم رسید ، گندم خود را خرمن کردند و پس از جدا ساختن گندم ها از کاه ، تصمیم گرفتند محصول را به خانه ببرند. هنگام غروب ، برادر بزرگتر برای انجام کاری ، گندم های خرمن شده اش را به برادر کوچک سپرد و به سوی خانه رفت.

هنگامی که او از نظر ناپدید شد ، برادر کوچک با خود گفت :

« من که ازدواج نکرده ام و خرج زندگی ام بسیار کم است ، ولی برادرم عائله مند است و جز این گندمها ، چیزی ندارد. بهتر است مقداری از گندم خود را روی سهم او بریزم که نان بچه هایش تامین گردد.» سپس ، مقداری از گندم هایش را روی محصول برادر ریخت .

هنگامی که برادر بزرگ باز گشت ، شب شده بود و برادر کوچک می خواست به خانه برود. گندمش را به برادر سپرد و رفت . برادر بزرگ نیز پیش خود گفت : « الحمدلله من که صاحب خانه و همسر و اولاد هستم ، اما برادرم به سبب فقر و تهی دستی ، ازدواج نمی کند. بهتر است مقداری از گندم خود را روی محصول او بریزم تا سهم گندمش افزایش یابد و بتواند ازدواج کند.» با این نیت ، مقداری از گندم خود را روی سهم برادرش ریخت.

چون خداوند از آن دو جوان خیرخواه ، این ایثار و گذشت را دید ، اراده اش به آن تعلق گرفت که به هر دو برادر ، وسعت رزق عنایت فرماید و آنان را از فقر نجات دهد.

بدین جهت ، هر یک از برادران که گندم خود را برداشت ، می دید دو برابر سال گذشته است و بسیار متعجب می شد. آنها می پنداشتند علت افزایش گندم برادر دیگر ، به خاطر آن است که گندم خود را بر روی محصول او ریخته است. اما نمی دانستند که در اثر اخوت و خیرخواهی و صله رحم ، خداوند به گندم آنان برکت عطا فرموده است

منبع : صد و ده حکایت علی قرنی ج2/ 36