تبیان، دستیار زندگی
آنچه را شرح می دهیم به مرور زمان رو به فراموشی نهاده و در حال حاضر رونق سابق را ندارد. و آن علت های مختلف دارد: ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عید بُرا (بورا) (1)

نوروز در آبادی زُفرِه(2) – کوهپایه ی اصفهان

عید بُرا (بورا)

آنچه را شرح می دهیم به مرور زمان رو به فراموشی نهاده و در حال حاضر رونق سابق را ندارد. و آن علت های مختلف دارد:

الف – مردان به کارگری در خارج روستاها هجوم برده و جای کشاورزی و دامداری را گرفته اند.

ب- زنان قالیباف شده اند، درآمد بهتری دارند، فرصت پختن نان و سایر کارها را ندارند. از دکان نانوایی، نان خود را تهیه می کنند. از درآمد قالیبافی – لباس محلی – تبدیل به لباس شهری، شده و می شود.

ج- سرگرمی های جدید: روزنامه و مجلّه، تلویزیون و رادیو پیدا شده.

د- آنهایی که خود را متجدّد و روشنفکر می شناسند با کودکان خود به فارسی صحبت می کنند. در آینده ی نزدیک –  لهجه ی محلّی – ضعیف می شود .

ه – آسانی رفت و برگشت به شهر (اصفهان) و آماده بودن جعبه های شیرینی،گز،میوه،آجیل؛

استقبال نوروز

در نیمه ی دوم اسفند:

1- کی ودونت KI VEDUNT= اتاق اندود کردن.

چون در سابق تنور در وسط اتاق نشیمن بود، در آن نان می پختند، غذا را در تنور می گذاشتند و می پختند، بعد هم دورِ آن را جارو کرده فرش می انداختند و کرسی را روی تنور نهاده و دور آن می نشستند، شب ها در همان اتاق و زیر همان کرسی می خوابیدند.

در موسم سرما اتاق سیاه شده، و دوده، در دیوار و سقف (= طاق) بود.

آنچه از فرش و رختخواب و غیره در اتاق بود خارج می کردند، بعد چند دیگ پُر آب کرده و به اتاق می آوردند، با کاسه آب برداشته به دیوار و طاق می پاشیدند. دوده و سیاهی شسته می شد.

بعد «هاک دوک (3)HAK – DUK» در آب می ریختند و آبی «گل آلود» درست می کردند، و آب گل آلود را به دیوار و طاق می پاشیدند، چون خشک می شد اتاق سفید و پاکیزه بود.

چون در سابق تنور در وسط اتاق نشیمن بود، در آن نان می پختند، غذا را در تنور می گذاشتند و می پختند، بعد هم دورِ آن را جارو کرده فرش می انداختند و کرسی را روی تنور نهاده و دور آن می نشستند، شب ها در همان اتاق و زیر همان کرسی می خوابیدند.

2- خانه تکانی.

3- شستن و تمیز کردن فرشها، لباس، پوشاک، روانداز.

4- ساییدن و تمیز کردن وسایل آشپزی و چایخوری.

5- پرورش سبزه: جو، عدس و حبوبات دیگر را خیساندن و بعد در بشقاب یا سینی پهن کردن. روزها در آفتاب و شب ها در اتاق ها می گذاشتند تا سبز شود.

بعضی ها که با سلیقه بودند، چون سبز می شد و رشد می کرد، نواری سرخ رنگ به دور آن می بستند.

با قیچی اگر یکی از آنها بلندتر یا کج شده بود می بریدند که همه ی آنها یکنواخت و استوار باشد.

بعضی ها که قلیان داشتند، وسط آن را باز می گذاشتند تا کوزه ی قلیان را آنجا بگذارند.

بعضی ها یک نارنج روی وسط «سبزه» می نهادند.

6- نان نوروز تشریفات دیگری داشت:

نانوا (زنِ صاحبخانه) روی نانها، کنجد، سیاه دانه، می پاشید.

گل رنگ (= کاجیره، کاچره، کاچوره) را در آب گذاشته، نانوا موقع پختن نان انگشتان خود را در آب گلرنگ می گذاشت و در تنور به نان می مالید (یا می پاشید). در نتیجه روی نان اثر انگشت یا ریخته شدن آبِ گلرنگ به رنگ زعفرانی دیده می شد.

- از همین نان بود که به دلاک و حمّامی هر کدام دو دانه می دادند. (4)

- اگر اطراف یا جایی از نان در تنور سوخته باشد، مانند نانی که در موقع دیگر سال می پزند، با چاقو یا گارد یا ارّه می تراشند(5).

چهارشنبه سوری

مراسم چهارشنبه سوری در آخرین چهارشنبه ی ماه صفر است.

عید بُرا (بورا)

تحویل سال

1- با سوادان دعای یا محول الحول و الاحوال می خوانند.

2- جوانها تخم مرغی روی آینه نهاده و باور دارند در گردش سال، تخم مرغ می گردد (= می لرزد = جابجا می شود).

3- زنان در همان موقع – خرخاکی – و پول مخصوصاً سکه های نقره یا طلا، همراه نگه می دارند و عقیده دارند آن سال برای آنها خوش یمن است و وامدار نمی شوند.

4- اگر گردش سال روز باشد کسانی که کار دستی دارند تخت کش، پینه دوز، بافنده و... مشغول کار می شوند که در سال جدید و شروع کار، آزاد باشند.

کسانی که مشغول کار نبوده اند در سال جدید باید مطابق ساعت سعد (از روی تقویم) کار خود را شروع نمایند.

ادامه دارد ...


پی نوشت ها :

1- بور BOR= بزرگ الفی که بعد از واژه می آید: بورا BORA آن الف معرفه یا اشاره است.

عید بورا = آن عید بزرگ = این عید بزرگ، همان عید بزرگ که می شناسی، عید بزرگ مورد گفتگو

2- مشخصات روستا : کوهستانی ،معتدل،قنات آب ، شیعه ، لهجه ی محلی ، محصول عمده: گندم، ذرّتِ سفید، بادام، توت، موقعیت 72 کیلومتری شمال خاوری اصفهان.

3- هاک = خاک  دوک DUK= رُس (هاک دوک = خاک رُس) در خیلی از واژه های محلی حفر «خ» به «هـ» تبدیل شده: هوروس = خروس   هشک = خشک  هال = خال  هوشه = خوشه  هورده = خورده   .....

4- تا حدود 1340 شمسی هر خانوار سالیانه دو من گندم و دو من ذرّت (هر یک برابر چهار کیلو و هشتصد گرم) به حمّامی می داد. و نیز سالیانه یک من و صد درم گندم و یک من و صد درم ذرّت (شش کیلو گندم – شش کیلو ذرّت سفید) به دلآک می دادند و او یکسال سر و صورت او و پسران او را اصلاح می کرد. و حمام کیسه می کشید. پسران موقعی که متأهل می شدند باید مزد جداگانه بپردازند. در چند سال اخیر موقع استفاده از حمّام یا آرایشگر باید پول نقد بپردازید و رسم سابق نیست.

5- به نانی که = اشکوا – می گویند و 13-14-15 شعبان (=برات) برای آمرزش مردگان می پزند و بین فقرا و قاریان قرآن پخش می کنند، اگر گوشه ای سوخته باشد با تخته یا چوب؛ سوختگی نان را می تراشند و به آن از جنس آهن نمی مالند.


مطالب مرتبط :

بهار این طور شروع می شد

شکوه ها از مردم کوته نظر دارد بهار

جشن های ایرانیان

نوروز سامانه ای از باورها و اسطوره ها

فلسفه آیین های نوروزی

نوروز کهن ترین میراث معنوی بشر

محمد حسن رجائی زفره ای

تهیه و تنظیم برای تبیان :ز هره سمیعی - بخش ادبیات تبیان