تبیان، دستیار زندگی
اسطوره واكنشی از ناتوانی انسان در مقابله با درماندگی ها و ضعف او در برابر آرزو ها و ترس او از حوادث غیر مترقبه است . قدرت تخیل ، نهایت فعالیت خود را در این زمینه انجام می دهد . خدایان به این ترتیب خلق می شوند و سپس به شهریاران و پهلوانان زمینی تبدیل .....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رد پای اساطیر در شعر فارسی ، خاستگاه اندیشه ها

اساطیر

داستان شعر در ایران به دوران قبل از اسلام یعنی زمان سروده شدن یشت ها و گاثا های زردشت باز می گردد ، كه در نهایت فصاحت و بلاغت و از لحاظ آهنگ كلام و معنی و محتوا فوق تصور و اندیشه و گفتار است ، این اشعار در ابتدا به صورت سینه به سینه بین مردم منتقل شده و پس از اختراع خطی به خصوص برای آن ، به صورت مكتوب ارائه شده است .

رد پای اسطوره در هنر های مختلف چون شعر ها ، روایات نثری ، نقالی و پرده خوانی بازنمود دارد ، روتون می گوید :

  1. اسطوره چیزی نیست جز دانش یا تاریخ ابتدایی یا تجسم تخیلات ناخود آگاه یا هر راه حل دیگری كه فعلا ً مطلوب باشد . اساطیر برای نویسنده وسیله شناخت است كه مانند راهنمای بزرگی از علائم كه به اشكال گوناگون درست شده و هدف آن بیدار كردن خاطرات و كشف و شهود ژرف است تا انسان را به سوی معرفت و آگاهی رهنمون كند .

اساطیر نشان دهنده فرهنگ و نحوه تفكر مردمان در دوران های كهن است . زبان گویای تاریخی است از دوران های پیش از تاریخ ، سخنگوی گرانبهایی است كه از دل خاك ها بیرون كشیده  می شود یا در دل سنگ ها و كوه ها یافت می گردد . اساطیر نماینده تداوم زندگی فرهنگی یك ملت و به نوعی تاریخ آن است ، اسطوره را باید داستان و سرگذشت مینویی دانست كه معمولا ً اصل آن معلوم نیست و شرح عمل ، عقیده ، نهاد یا پدیده ای طبیعی است به صورت فراسویی كه دست كم بخشی از آن از سنت ها و روایت ها گرفته شده و با آیین ها و عقاید دینی پیوندی ناگسستنی دارد ، در اسطوره وقایع از دوران اولیه نقل می شود ، شخصیت های اسطوره را موجودات مافوق طبیعی تشكیل می دهند و همواره هاله ای از تقدس ، قهرمان های مثبت آن را فرا گرفته است . اسطوره گاهی حوادث به ظاهر تاریخی را روایت می كند اما آنچه در این روایت ها مهم است صحت تاریخی آنها نیست بلكه مفهومی است كه شرح این داستان ها برای معتقدان آنها در بر دارد و همچنین از این جهت كه دیدگاه های آدمی را نسبت به خویشتن و جهان و آفریدگار بیان می كند دارای اهمیت است .

اسطوره واكنشی از ناتوانی انسان در مقابله با درماندگی ها و ضعف او در برابر آرزو ها و ترس او از حوادث غیر مترقبه است . قدرت تخیل ، نهایت فعالیت خود را در این زمینه انجام می دهد . خدایان به این ترتیب خلق می شوند و سپس به شهریاران و پهلوانان زمینی تبدیل می شوند و گاهی به عكس از شخصیتی تاریخی یا قهرمانی معمولی ، موجودی اسطوره ای شكل می گیرد . به این صورت كه همه ویژگی های یك موجود خارق العاده را به او نسبت می دهند و به تدریج با این ویژگی ها ، قهرمان از صورت موجود بشری عادی خارج می شود . از سوی دیگر ، اسطوره تجسم احساسات آدمیان است به گونه ای ناخودآگاه برای تقلیل گرفتاری ها یا اعتراض به اموری كه برای ایشان نامطلوب و غیر عادلانه است و چون آن را تكرار می كنند آرامشی به آنها دست می دهد . تكرار این داستان ها كه در قالب نوعی آیین دینی برگزار می شود به آنها حقانیت و واقعیت می بخشد . داستان های كهنی مربوط به هزارها سال پیش مردم سرزمین ما به طور شفاهی و سینه به سینه نقل شده تا سرانجام به صورت نوشته در آمده است . این نوشته ها تصویرهایی به دست می دهند از دورانی كه نه تاریخ و نه باستان شناسی می تواند درباره آنها قضاوت كند و جای پای آنها را فقط در اسطوره ها می توان یافت .

ادبیات سرزمین ما همانند ادبیات سایر ملل از بطن مردم جامعه و فرهنگ عمومی آنان برخاسته است و اساطیر بخشی از آن محسوب می شوند . پهلوانان حماسی در اساطیر به صورت خدایان اسطوره ای جلوه نموده و سپس در حماسه ها به كالبد انسانی درآمده اند ، خدایان اسطوره ای به دو شكل در حماسه ها حضور دارند :

اساطیر

1 – گاهی خود مستقیما ً به دنیای حماسه پای می نهند و در جریان حوادث تاثیر می گذارند . 2 – گاهی نیز خدایان بخشی از كاركرد های اسطوره ای خود را به قهرمانان و پهلوانان حماسه می بخشند . اساطیر ملل در گذشته های دور با هم تعامل بسیاری داشته اند و بدیهی است كه بر روی هم تاثیرات بسیاری گذاشته اند و این تاثیرات بعد ها در حماسه نیز وارد شده است .

فردوسی در عهد غزنویان به ویژه سلطان محمود غزنوی می زیست اهل خراسان و از نجیب زادگان و فرهیختگان جامعه بود . فردوسی سخت در پی پژوهش روزگار نخست و گردآوری شاهنامه ها و منابع اساطیر و حماسه های تاریخ باستان ایران بوده است ، قهرمانان در شاهنامه زنان و مردانی رزم آور دلیر و در قلمرو سیاست بازیگری آشكار هستند . در جستجو های اساطیری در ادبیات می توان شخصیت هایی چون : رستم ، كیخسرو ، بیژن ، توس ، گیو ، اسفندیار رویین تن ، رخش ، سیمرغ ، دیو سپید را یافت كه در شاهنامه فردوسی از آنها نام برده شده است .

سیمرغ در شاهنامه فردوسی یك پرنده افسانه ای است كه قدرت ماورا طبیعی دارد و در داستان تولد زال و داستان های زال با پرهایش رستم نقش مهمی ایفا می كند .

ضحاك در اساطیر هیولایی به نام اژی دهاك است كه در شاهنامه ابتدا انسانی محترم و شریف است اما وقتی به دام اهریمن می افتد و ابلیس بر شانه های او بوسه می زند ، ناگهان دو مار سیاه از شانه های او سر بر می اورند كه وی ناچار است برای تغذیه آنها همه روزه مغز آدمیان را فراهم كند و قطع سر این مار ها نیز بی فایده است ، زیرا هر بار سری تازه به جای آن می روید .

رستم و خانواده اش یكی دیگر از مظاهر اسطوره و افسانه در ادب ایران و در شاهنامه فردوسی هستند .

اسفندیار نیز یكی دیگر از مظاهر اسطوره در ادب فارسی و اشعار شاهنامه فردوسی  است كه رویین تن است .

رخش در شاهنامه حیوانی اسطوره ای كه در بیشتر داستان های رستم در كنار اوست و فردوسی در ابتدای شاهنامه داستانی مفصل در مورد تلاش رستم برای یافتن اسبی مناسب وزن و رزم خود را به آن اختصاص داده است .

پس از شكست ایرانیان از اعراب و اختراع خطی كه برگرفته خطوط عربی است ، ادب فارسی و شعر با سنت حمایت دربار دولت های وقت رو به رشد وشكوفایی گذاشت ، شعر فارسی در سرزمین خراسان و ماورالنهر در  دوران طاهریان و سامانیان و نیز در دربار یعقوب لیث صفاری در سیستان آغاز به رشد كرد و ریشه دوانید . این سخن مشهور از «یعقوب لیث صفاری» است كه به شاعران عرب سرای خود گفت : « به زبانی كه من اندر نیابم ، چرا باید گفتن !!! » 

«نظامی عروضی» در چهار مقاله می گوید :

  1. «پس از این جمله بود كه شاعران به سرودن قصاید فارسی پرداختند و این سنت با پیدایی شاعران بزرگی تداوم یافت .»

به هر حال مجموعه ویژگی های زبانی یعنی وجود واژگان كهن و شرقی زبان فارسی و نیز ساختمان نحوی زبان و وجود نكات گرامری كهنی كه در شعر شاعران قرن سوم هجری برخاسته از خراسان بزرگ و سیستان منعكس است ، سبكی را در شعر فارسی ایجاد كرده كه به سبك خراسانی مشهور شده است .

مدیحه و قصیده كهن ترین شكل سخن دری است كه در دوران امیران سامانی بالندگی بسیار یافت و به انسجام و قوام رسید و با صنعت های بدیع و بیان آراسته شد و از نظر مضمون های گوناگون عشقی ، عاطفی ، فرهنگی ، اخلاقی ، اجتماعی ، دینی و ... گسترش یافت . از این دو شاعران نامداری مانند «رودكی» پدر شعر فارسی و بزرگترین شاعر ایرانی ،« ابوشكور بلخی »، «مسعود مروزی» ،« ابو طاهر خسروانی» ،« ابو طیب مصعبی» ، «رابعه دختر كعب قزداری» و ده ها شاعر و سخنور در این دوران در میدان سخن قد برافرازند .

اساطیر

این مكتب شعری ، همراه با جابجایی های سیاسی و فرهنگی و با برآمدن و تسلط سلسله های گوناگون ترك و انتقال قدرت به نواحی مركزی و شمالی و رواج زبان فارسی در این مناطق ، سر منشاء سبك جدیدی به نام سبك عراقی شد ، اساس سبك عراقی شبیه سبك خراسانی است با این تفاوت كه در آن واژه های عربی فراوان تر شده و واژه های علمی ، حكمی ، فلسفی ، دینی ، نجومی و پزشكی در آثار شاعران وارد شده است ، شاعران برجسته این سبك« انوری »،« سعدی »، «حافظ» ،« مولوی» ، «خاقانی شروانی» ،« قطران تبریزی» و« نظامی گنجوی» هستند .

از دوران صفویه به بعد ( اوایل قرن دهم تا اواسط قرن دوازدهم ) سبك تازه ای در شعر فارسی به نام سبك هندی به وجود آمد كه نتیجه اتفاقات و دگرگونی های سیاسی و دینی بود ، اكثر شاعران فارسی زبان هند و آسیای مركزی وآسیای صغیر پیرو این سبك بودند . ویژگی های مهم سبك هندی سادگی زبان و نزدیكی زبان شعر به زبان عامه مردم بود و علت آن دور شدن شعر از حوزه های ادبی و محافل اشرافی و دربار بود ، اگرچه نخست هدف این سبك شعری گریز از تقلید و تكرار مضامین كهن و در جستجوی مضامین و دورنمایه های تازه بود اما بعد ها مضمون بافی ها و تاكید بر پیچیدگی های لفظی و كنایی و تصویری و تشبیهات پر ابهام و بی مورد و مبالغه در مضمون یابی های دور از ذهن باعث سقوط شعر فارسی شد . این مكتب با شاعرانی مانند« اهلی شیرازی» و «وحشی بافقی» آغاز شد و می توان ابیات برخی شاعران به ویژه «صائب تبریزی» و «بیدل دهلوی» را از معدود ابیات زیبا و دلنشین این دوره دانست .

« بهار» در معرفی سبك های شعر فارسی می گوید : سبك هندی ، سبك تازه اما بی اندازه ضعیف است . براین اساس شاعران دوره زندیه و اوایل دوران قاجار به فكر بازگشت ادبی و رجوع به سرچشمه های شعر فارسی مانند سبك خراسانی و سبك عراقی كه یادآور دوران طلایی شعر فارسی بود ، افتادند و آن را سر لوحه كوشش ها و زبان ورزی های شاعرانه و زیبا شناسانه ادبی خود قرار دادند ، این نهضت ادبی از زمان حكومت آرام كریمخان زند به علت این كه در این دوران مراكز علمی و ادبی در نواحی مركزی و جنوبی ایران بود ، به ویژه در شیراز و كاشان رشد كرد .

«نشاط اصفهانی» انجمنی به نام انجمن نشاط به قصد احیای سبك هندی دایر كرد در این مكتب ابهام و پیچیدگی رو به صراحت و سادگی و استحكام و سلاست و فصاحت شعر سبك خراسانی و عراقی آورده و سرمشق كار شاعران قرار گرفت و شعر آماده بیان مضامین جدید شد و این چنین شاعران دوران مشروطیت نیز از حاصل تجربیات شاعران دوره بازگشت برخوردار گشتند ، اگرچه مضمون كار اكثر شاعران سبك بازگشت همان مضامین قدیمی و تكراری بود اما شاعرانی چون «فتحعلی خان شیبانی» و« میرزا ابوالقاسم فراهانی» با مضامین اجتماعی و سیاسی و یا «یغما جندقی» با سرودن هجویه ها و انتقاد هایش به شیوه خویش بر شاعران دوره بعدی خود بی تاثیر نبوده اند .

انتشار و طرح نظریات متفكران و منتقدان ، رواج بیانیه ها و بحث های ادبی زمینه ظهور شاعرانی چون : «علی اكبر دهخدا» ،« محمد تقی بهار» ، «ایرج میرزا» و ... و سرانجام «علی اسفندیاری »یعنی نیما یوشیج را فراهم آورد .

در این دوران شاعران شعر خویش را به عنوان مهمترین رسانه فرهنگی عصر در خدمت آرمان ها و هدف اجتماعی و سیاسی خود قرار داده و مضامین جدید ، لحنی انتقادی اجتماعی داشته و راوی و بیانگر برخی افكار و اندیشه های تجدد خواه و منادی درخواست ها و مطالبات آزادی جویانه و قانون خواه مردم و شاعران بودند و قدرت مطلقه استبداد و خرافات را به باد انتقاد می گرفتند و بدین ترتیب شاعران طی یك دوره صد ساله سنت شعر كلاسیك فارسی را در دو مكتب خراسانی و عراقی احیا كرده و نام سبك بازگشت را بر آن نهادند و از همین سنت زبانی و ادبی بود كه شاعران مشروطیت بهره مند شدند .

كوشش هایی نیز در زمینه نوآوری در قالب ، از سوی برخی از شاعران دوره مشروطیت دنبال شد كه دو شاعر بیش از سایرین در این خصوص تلاش كردند نخستین كوشش از سوی« سید اشرف گیلانی» مشهور به نسیم شمال كه كمابیش متاثر از شعر های عامیانه «دهخدا» و شعر های تركی آذری «میرزا علی اكبر صابر» بود و پس از او «میرزاده عشقی» كردستانی است كه قالب عامیانه و كلاسیك و زبان فصیح و رسایی سبك خراسانی را مورد توجه قرار داد و منظومه های نمایشی در ایران را كه از ابتكارات اوست ، ارائه نمود . «بهار» از شاعران این دوره به قصاید كلاسیك سبك خراسانی و سبك بازگشت نظر داشت و چند تصنیف زیبا نیز به موسیقی ایران عرضه كرد .

اساطیر

در مضامین دوره بازگشت در شعر شاعران دوره مشروطیت در زمینه هایی چون : قانون ، آزادی ، حاكمیت ملی ، وطن ، فرهنگ و تعلیمات مدرن ، نقد فرهنگ و اصول اخلاقی كهن و مبارزه با خرافات بود ، ارائه شده و در غزلیات معشوق غزل سنتی جای خود را به وطن و آزادی داده ، استبداد را رقیب  یا دشمن ، و بهار و چمن و بلبل و گل را نوید آینده بهتر و نماد وطن آزاد و آرمانی دانسته شده است .

بنابرین بی شك مفاهیمی كه قدما به عنوان مثال از كلمه وطن در نظر داشتند با مفاهیمی جدید تفاوت داشت . شاعران این دوران مجموعه فنون و ظرایف شعری ( غزل ، قصیده ، مثنوی و قطعه ) را پشتوانه آرمان ، آزادی عدالت و قانون خواهی و میهن پرستی كرده و همه دانش زبانی و قدرت سخنوری خود را در مبارزه با ستم و استبداد و ستایش آزادی به خدمت گرفتند .

«ایرج میرزا» از شاعرانی بود كه با قالب مثنوی و قطعه ، ادیبانه به سادگی نویسی محكم و سلیس و روان به شیوه سهل و ممتنع مسایل سیاسی دوران خود را به طنز و نقد می كشید و گرایش او در به كار بردن كلمات بیگانه از سایر شاعران بود .

به طور كلی به نظر متفكران و شاعران ، تحول و تغییر  در باور ها و اندیشه ها و احساسات و عواطف جامعه در زمان حاضر باعث شد تا افراد جامعه وادار شوند ابتدا ساختار بیرونی را بشكنند و نهاد های موجود در جامعه را دگرگون كنند ، از این جهت شعر به عنوان یك شیوه بیان خاستگاه آن اندیشه ها ، ارزش ها ، احساسات و تخیل شده كه ناگزیر تحت تاثیر انقلاب ها و نهضت ها در جامعه قرار می گیرد و به قولی :

هر بنای كهنه آبادان كنند                باید اول كهنه را ویران كنند 


منابع:

تاریخ اساطیری ایران ، ژاله آموزگار ، انتشارات سمت ، 1374

تركی در شعر فارسی پیش از دوران مغول ، پرفسور تورخان گنجه ای ، مقاله اینترنت

اسطوره تصاویر مه آلود تاریخ ، حسن گوهر پور ، مقاله اینترنت

اسطوره در شعر اخوان  ,

www.irannewspaper.ir/1386

گردآورنده : بهروز سروش نیا

تنظیم : بخش ادبیات تبیان