تبیان، دستیار زندگی
در اینجا قصد داریم تا مختصری به مفهوم روزه و رمضان در اشعار حافظ، آن بزرگ شاعر غزلسرای قرن هشتم بپردازیم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهره سمیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روزه و رمضان در اشعار حافظ

در این نوشتار قصد داریم مختصری به مفهوم روزه و رمضان در اشعار حافظ،  بزرگ شاعر غزلسرای قرن هشتم بپردازیم.

زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان
حافظ

ماه رمضان، ماه با عظمت، ماه میهمانی خداوند متعال است؛ ماهی که هریک از شاعران به اندازه ی وسعشان؛ گاه بیشتر و گاه کمتر از سفره ی این ماه فیض برده اند و اشعارشان را زینت بخش دیوانشان کرده اند.
در اینجا قصد داریم تا مختصری به مفهوم روزه و رمضان در اشعار حافظ، آن بزرگ شاعر غزلسرای قرن هشتم بپردازیم.
شاعری که همیشه صاحب نگاهی رندانه و دوپهلو ست. او خود را متدین می داند و با این نگاه به سمت مقدسات می رود، نگاه او به مقدسات ، نگاهی اصلاح جویانه است تا بتواند چهره ی اصیل و حقیقی دین را به زعم خود نشان دهد.

زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست


بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود
خود فروشان را به کوی می فروشان راه نیست

الگوهای دینی در زمانه ی حافظ، چهره ی مطلوب و قابل قبولی ندارد، در آن ایام، تنها ظاهر داری و ریا نشان از دینداری است، اینکه به ظاهر دین دار باشی نشان از این دارد که گویا حقیقتا متدینی! حافظ از آن دست شاعرانی است که به جنگ با این مفاهیم می رود و در غالب اشعار و ابیاتش طنز و کنایه موج می زند.
در دیوان حافظ، 5 بار واژه ی «روزه»، 3 بار «رمضان»، 2 بار «صیام» و 1 بار «روزه دار» آمده است.
...
ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی
مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد


ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید
از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد


گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت
که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
...

در دیوان حافظ، 5 بار واژه ی «روزه»، 3 بار «رمضان»، 2 بار «صیام» و 1 بار «روزه دار» آمده است.


شاعر در این ابیات، آمادگی برای حضور در ماه رمضان و پیشاپیش به استقبال این ماه رفتن را بیان می کند. روزهایی که از پی هم می روند و دستاوردی که به جا می ماند.

بیا كه ترك فلك خوان روزه غارت كرد
هلال عید به دور قدح اشارت كرد


ثواب روزه و حج قبول آنكس برد
كه خاك میكده عشق را زیارت كرد ...
روزه و روزه داری نمادی است برای رسیدن به آن نهایت هستی. می دانیم که عشق اصل و اساس اندیشه ی حافظ را شکل می دهد: از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر/ یادگاری که در آن گنبد دوار بماند. باید عاشق باشی تا بتوانی پاداش بگیری و عشق و عاشقی سخت حاصل می شود.

روزه، یك سو شد و عید آمد و دلها برخاست
می زخمخانه به جوش آمد و می باید خواست


توبه زهد فروشان گران جان بگذشت
وقت رندی و طرب كردن رندان پیداست...
لسان الغیب در این ابیات، با رفتن ماه روزه داری آن عده را که به ظاهر و ریاکاری توبه کردند و در این ماه به عبادت دروغین پرداختند را مورد ملامت قرار می دهد و آنان را رها و سرگردان می داند.
پارادوکس در اشعار حافظ بسیار است؛ تناقضی که ظاهر بینان را می فریبد. زهد فروشی و می دو مفهومی است که در غالب ابیات لسان الغیب به چشم می خورد. و اما منظور از «می» ای که در اشعار حافظ به چشم می خورد چیست؟
«این حرف را بارها پژوهندگان حافظ گفته اند كه دو باده در حافظ داریم انگوری و عرفانی یا دو معشوق در دیوان مطرح و مخاطب است زمینی انسانی و آسمانی عرفانی. نگارنده به نوع سومی از می و معشوق در حافظ قائل است و بر آن است كه بیشترینه اشعار حافظ در این زمینه سوم است و آن همانا می و معشوق ادبی و كنایی است.»( تاثیر قرآن و حدیث در ادبیات فارسی، علی اصغر حلبی، ص 198)
زان می عشق کز او پخته شود هر خامی
گر چه ماه رمضان است بیاور جامی
...
---
روزه هر چند كه مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی

موهبت و انعام؛ کلیدی ترین و اعتدالی ترین بیت حافظ در باب این ماه. روزه، مهمان عزیزیست برای دلهای ما. همراه بودن و روزه داشتن جان و دل از این ماه نعمتی است غیر قابل انکار و گذر کردن به سلامت از این ماه انعامی است برای روزه داران.