تبیان، دستیار زندگی
گذر زمان باعت تغییر و تحول در همه لایه های زندگی می شود. این تغییر تنها در ظاهر حیات و چرخه آفرینش دیده نمی شود، بلکه ممکن است در فرهنگ، اصالت و زبان یک ملت هم باشد. کلمات که جزیی از زبان و فرهنگ یک ملت هستند هم ناگزیر از از این تغییرند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دهقان جهان کاش که این تخم نکشتی

( واژه دهقان در ادبیات، بخش دوم)

گذر زمان باعت تغییر و تحول در همه لایه های زندگی می شود. این تغییر تنها در ظاهر حیات و چرخه آفرینش دیده نمی شود، بلکه ممکن است در فرهنگ، اصالت و زبان یک ملت هم باشد. کلمات که جزیی از زبان و فرهنگ یک ملت هستند هم ناگزیر از از این تغییرند.

آسیه بیاتانی- بخش ادبیات تبیان

زبان وادبیات فارسی


در مقاله گذشته  در مورد اینکه یک واژه می تواند معانی مختلفی در زبان داشته باشد صحبت و چند معنی از واژه " دهقان" را با هم بررسی کردیم. در این مقاله به بررسی سایر معانی این کلمه می پردازیم.

دهقان به معنی " امیر و حاکم"
منصب دهقان جزو مقامات دیوانی و حاكم ولایت‌های گوناگون بوده است، چنان كه در موقع حمله دشمن با سپاه به مقابله با آنها پرداخته و از حریم خود دفاع می کرد.
در ترجمه تاریخ طبری در باب قتل یزدگرد چنین آمده است:
‹‹برخی ها گفته اند یزدگرد به فارس افتاد و چهار سال آن جا ببود. آنگاه به سرزمین كرمان رفت و دو سال یا سه سال آن جا ببود و دهقان كرمان تقاضا كرد كه پیش وی بماند و اقامت گیرد و یزدگرد نكرد و از دهقان خواست كه گروگانی به او دهد، دهقان كرمان گروگان نداد.››.
‹‹گویند یزدگرد با كسان خود سوی مرو رفت، و از اولاد دهقان گروگان ها همراه داشت در آن وقت دهقان مرو ماهویه پسر مافنا پسر فیدو و پدر براز بود… آنگاه یزدگرد سوی براز دهقان مرو رفت و مصمم شد دهقانی را از او بگیرد.›› (تاریخ طبری ترجمه ی پاینده ج ۵ برگ ۲۱۴۸)
سركشان را رسول تو شمشیر
خسروان را خطاب تو دهقان
(دیوان مسعود سعد سلمان)
دهقان و دهقان زادگان كه امیران و حاكمان محلی بودند مورد ستایش و مدح شعرا قرار میگرفتند:
چرا خوانم چو فرقان كردم از بر
بجای ختم قرآن مدح دهقان
(دیوان ناصر خسرو)

به معنی "مالك بزرگ و محتشم"
نظامی عروضی در چهار مقاله اینگونه عنوان می کند:
‹‹ استاد ابوالقاسم فردوسی از دهاقین طوس بود، از دیهی كه آن دیه را باژ خوانند و از ناحیت طبران است، بزرگ دیهی است، و از وی هزار مرد بیرون آید. فردوسی در آن دیه شوكتی تمام داشت چنانكه بدخل آن ضیاع از امثار خود بی نیاز بود››.

در تاریخ بیهقی اینچنین آمده است:
‹‹ این امام را مولد نیشابور بوده است و موطن قصبه سبزوار و او را خواجه ابوالقاسم علی بن محمد بن الحسین بن عمرو كه از دهاقین و متمولان قصبه بود در محله ی اسفرین مدرسه بنا كرده است فی رمضان سنه ی ثمان عشره و اربعمایه و اثر آن هنوز مانده است.››

منصب دهقان جزو مقامات دیوانی و حاكم ولایت‌های گوناگون بوده است، چنان كه در موقع حمله دشمن با سپاه به مقابله با آنها پرداخته و از حریم خود دفاع می کرد.


به معنی "می فروش"
اغلب دهقانان صاحب باغ و زمین بودند و از محصول باغ خود شراب تهیه می كرده، خواه ناخواه مقدار اضافی آن را به دیگران می فروختند. در نظر مردم آن روزگار دهقان به صورت می فروش و شراب دار شناخته می شدند.
در داستان بهرام گور بدین مطلب كه دهقان شراب خانگی داشته و در پذیرایی شاه آن را به كار می برد بر می خوریم:
‹‹دهقان اجابت كرد، فرمود تا خوانچه خوردنی به تكلف بساختند و پیش بهرام گور نهادند و در عقب شرابی پنداشتی كه رنگ آن به گلگونه عارض گلرخان بسته اند و نقلی كه گفتی حلاوت آن را به بوسه ی شكر لبان چاشنی داده اند، ترتیب كرده و چنانك رسم است به خدمت بهرام گور آورد.›› (مرزبان نامه برگ ۲۱ )
همه از دیده خون بپالاید
دختر زر به خانه ی دهقان
(دیوان مسعود سعد)
خون دل شیرین است آن می كه دهد زرین
ز آب و گل پرویز است این خم كه نهد دهقان
 (دیوان خاقانی)

به معنی "كشاورز"
در برخی از کتب و نوشتارها واژه دهقان درست در مفهوم كلمه كشاورز كه امروزه مصطلح است به كار رفته:
‹‹دیگر القاب بسیار شده است و هر چه بسیار شود قدرش نبود و خطرش نماند همه پادشاهان و خلفا در معنی القاب نیك مخاطبه بوده اند كه از ناموس های مملكت یكی نگاه داشتن لقب و مرتبت و اندازه ی هر كسی است چون لقب مرد بازاری و دهقانی همان باشد كه لقب عمیدی هیچ فرق نباشد میان وضیع و شریف و محل معروف و مجهول یكی باشد››. (سیاست نامه)

فردوسی در رزم سهراب با گرد آفرید چنین می آورد:
یكی بوستان بود اندر بهشت
ببالای او سرو دهقان نكشت
 (شاهنامه)

چو دهقان دانه درگل پاك ریزد
ز گل گردانه خیز پاك خیزد
(خسرو و شیرین)