تبیان، دستیار زندگی
حسن محمودی: شاهکار ادبیات جنگ را نسلی خواهد نوشت که جنگ را ندیده!
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جنگی که بر ما تحمیل شد

حسن محمودی: شاهکار ادبیات جنگ را نسلی خواهد نوشت که جنگ را ندیده!

فرآوری:زهره سمیعی- بخش ادبیات تبیان
روضه  نوح

حسن محمودی متولد 1349در شهر نجف‌آباد اصفهان است. کارگردانی سینما از دانشکده سینما و تئاتر دانشگاه هنر تهران دارد. مجموعه‌داستان‌های «وقتی آهسته حرف می‌زنیم المیرا خواب است»، «یکی از زن‌ها دارد می‌میرد»، «از چهارده سالگی می‌ترسم» و رمان‌های «مارآباد» و «صبر ایوب» از آثار داستانی وی است. در حوزه نقد و پژوهش ادبی نیز دو کتاب «صادق چوبک» و «بهرام صادقی» از کارهای دیگر ایشان است. «روضه نوح» آخرین اثر منتشر‌شده محمودی (نشر ثالث)، روایت دیگری است از جنگ و حواشی آن. گفت وگویی با این نویسنده انجام شده که بخشهایی از سخنان او را می‌خوانید.

روضه نوح، روایتی مدرن از یک اسطوره/افسانه/قصه

من در تمام طول نوشتن روضه نوح، خواستم این بود که داستانی از تجربه زیستی خودم بنویسم. تجربه زیستی‌ام نیز خالی از اسطوره‌ها و قصه‌های آسمانی نیست. هنوز هم وقتی پای روضه‌ای می‌نشینم، شکل روایت و طرز حکایت‌پردازی واعظ برایم مهم است. درواقع فرم روضه است که با آنکه واقعه‌ای هزاربار گفته و شنیده شده را بازگو می‌کند، بازهم شنیدنی و از همه مهم‌تر تاثیرگذار بر مخاطب است.

رمان با اعزام نوح، رتبه ممتاز کنکور سراسری، با اتوبوسی که حاوی سربازان وظیفه است، شروع می‌شود و ادامه‌اش پاسخ به این پرسش است که چرا شاگرد ممتازی چون او با سربازان فراری عازم جبهه شمال غرب است. از همان اول نیز با همین ایده، روضه نوح در ذهنم شکل گرفت. اگر همان فرم روضه را برای این کار در نظرم بگیریم، ابتدا ذکر واقعه می‌شود، بعد از ذکر واقعه است که دلیل واقعه گفته می‌شود. گاهی هم دلیل واقعه چندان به طور مبسوط بازگو نمی‌شود. واعظ مهم‌ترین وظیفه‌اش، تحت‌تاثیرقراردادن پامنبری‌هاست. راستش برایم زیاد مهم نیست که مخاطبم حدس بزند که نوح خودش دارد می‌رود جبهه نبرد یا او را دارند می‌برند به جنگ. مهم برایم انتقال وضعیت آن دوره است.

«روضه نوح» حواشی جنگ و نه خود جنگ

من مطمئن هستم از این به بعد ادبیات داستانی‌مان درباره حواشی جنگ زیادتر خواهد شد. دلیلش هم فاصله‌گرفتن از واقعه جنگ است و باور دارم شاهکار ادبیات جنگ را نسلی خواهد نوشت که جنگ را از نزدیک ندیده است ولی به خوبی درکش کرده است. این را هم بگویم که امروزه بسیاری از داستان‌نویسانی که به داستان‌نویسان جنگ مشهور بوده‌اند، رویکردشان را عوض کرده‌اند و از نوشتن درباره جنگ فاصله گرفته‌اند و داستان‌های اجتماعی می‌نویسند یا ترجیح می‌دهند جغرافیای داستان‌های جنگی‌شان را به خاک کشورهای همسایه ببرند و جنگ را از زاویه‌های دیگر بنویسند. دیگر اینکه در جنگ هشت‌ساله یک کشور درگیر جنگ بوده است و زندگی‌اش مدت‌ها و همچنان تحت‌تاثیر آن بوده است. داستان‌نویس هم از تجربه زیستی‌اش می‌نویسد. این تجربه زیستی الزاما همیشه مربوط به مشاهدات عینی‌اش نیست و شنیده‌ها و خوانده‌هایش هم در داستانش منعکس می‌شود. جایی گفته‌ام و اینجا هم می‌گویم که کمتر نویسنده‌ای را در دهه‌های اخیر خواهید یافت که داستانی نداشته باشد که تحت‌تاثیر جنگ تحمیلی باشد. سن‌وسال من این‌طور اقتضا کرد که جنگ را بیشتر در پشت جبهه و به فاصله از خط مقدم درک کنم. و این را هم فراموش نکنید که جنگ در بخشی از مناطق مرزی جنوب و غرب اتفاق می‌افتد، اما کل یک کشور و ملت و فراتر از آن را درگیر خود می‌کند و بعد از پذیرفتن قطعنامه 598 جنگ در شکل فیزیکی‌اش تمام می‌شود، اما نشانه‌هایش روزبه‌روز در لایه‌های نهان اجتماع بیشتر می‌شود. از سوی دیگر جنگ اتفاقی است که از ازل تا ابد، بشر درگیر آن است و واهمه دارد از آن.

نقد فرحناز علیزاده بر رمان «روضه نوح»

1. درآمد

رمان «روضه نوح» در بیست‌ویک قسمت از دیدگاه دانای کل و با تمرکز بر شخصیت اصلی و محوری(نوح) بدون رعایت خط توالی زمان از چگونگی عزیمت نوح به جبهه غرب و عواقب جنگ تحمیلی بر زندگی مردم عادی پشت جبهه روایت می‌کند. نویسنده با تمرکز بر روستایی نزدیک شهر اصفهان به نام «دیار نون» نه‌تنها به آداب و رسوم روستایی این خطه توجه می‌کند بلکه به شرایط زیستی دوران جنگ در دهه شصت نیز می‌پردازد.حسن محمودی در «روضه نوح» نه‌تنها از نوجوانی تا جوانی پسری می‌گوید که در تب‌وتاب عزیمت به جبهه دست به ترفندهای بیشماری می‌زند بلکه از سرگشتگی،مراقبت‌ها و مهر مادرانی می‌گوید که بعد از شهادت پسرانشان هنوز منتظر رسیدن نامه‌‌ای از آنها هستند.از منور و پسرهای مفقودالاثرش. از حاجیه حجتی و پسر موجی‌اش. از مهاجران جنگ‌زده‌ای که در دیار نون به راحتی از سوی دیگران مورد پذیرش واقع نمی‌شوند . ...

2. دانای کل بازیگوش ومشارکت‌دهنده

محمودی برای روایت این سال‌ها و اتفاقاتی که بر تک‌تک شخصیت‌هایش می‌گذرد از دیدگاه دانای‌کل به همراه عدم توالی زمان سود می‌جوید. دیدگاهی که خواننده را با بیان پس‌وپیش زمانی وادارد به دقت و مشارکت در خوانش و پیگیری نشانه‌های متنی می‌کند. آغاز داستان به لحظه‌ای اختصاص دارد که نوح در اواخر جنگ به همراه سربازان فراری عازم سفر است.تعلیق متنی که در دل خود هزاران سوال به همراه می‌آورد. نویسنده بااستفاده از برگشت‌های متعدد زمانی- مکانی از سوی دانای کل، نه‌تنها به گذشته دور، بلکه به آینده وزمان بعد از شهادت نوح نیز نظر دارد وگهگاه دردل به بیان گذشته به روایت آینده دور نیز می‌پردازد و بدین‌گونه دقت و توجه خواننده را فرامی‌خواند.

3. حضور صحنه‌های ماندگار و بیان خونسردانه از پیامدهای جنگ

بیان پیامدهای جنگ بر جنگ‌زدگان از دیگر محاسن کار است. به تصویرکشیدن برخورد گاه نامهربانانه مردم با این گروه مهاجر؛مهاجرانی که مبهم به نظر می‌رسند و بهتر است با آنان رفت‌وآمدی نداشت. چرا که مردم دیارنون مانند یونس از روز اول به این خانواده بدبین هستند.(ص54) همچنین حضور صحنه‌های ماندگاری که تا مدت‌ها بعد از اتمام رمان در ذهن خواننده حک می‌شود،مانند میخ‌کوبیدن اسحاق کف دست نوح، سربریدن گاو‌ها در دل جاده و کشتار جمعی بسیجی‌های نوجوان، نامه‌های گلاویژ دختر کُرد به مادر مصطفی. حُسن دیگر اثر،نشان‌دادن نه بیان‌کردن یا تفسیرکردن است.

4. عدم پرداخت کافی در مبحث علت و معلول پیرنگی

خواننده در اواسط متن درگیر نامه‌ای می‌شود که جواهر به لیلا می‌دهد. نامه‌ای که ابتدا به نظر می‌رسد خبر شهادت یا اسیری نوح باشد، ولی بعد متوجه می‌شویم موضوع خبر ردصلاحیت نوح از دانشگاه است. نامه‌ای که خود نوح به صورت تایپ‌شده و ناشناس به دست جواهر می‌دهد. ناشناسی در قدو قواره نوح که در اورکت آمریکایی خودش را مخفی کرده. (ص56) عملی برای انصراف از دانشگاه که بعدها حتی به قیمت حذف حوا در انتخابات تمام می‌شود. همچنین نوح،عکس رضا گلستان را وقتی برای دیدن درخت گارم زنگی به خانه جواهر می‌رود به سلیمه می‌دهد. عکسی که گفته می‌شود گم‌وگور شده (ص134) و بعدها موجب شهادت رضا گلستان می‌شود. این در دیالوگ بین ممد جواهر و نوح آشکار است. (ص157) اطلاعاتی که گرچه خواننده هوشمند را درگیر خود می‌کند، ولی از نکاتی است که احتیاج به پردازش و باورپذیری متنی دارد. خواننده «روضه نوح»گرچه در بخش ابتدایی،با افتتاحیه جذاب و تعلیق‌برانگیز روبه‌رو است، ولی از آن‌سو نیز با اسامی متعدد و شخصیت‌های فرعی درگیر است که گاه ناکارآمد به نظر می‌رسند. این انباشت شخصیتی که برهم‌زننده ذهنیت خواننده است، رمان را به نوعی سخت‌خوانی متمایل می‌کند و شاید برای عده‌ای نیز جذابیت و تعلیق لازم برای پیگیری روایتی را به همراه نداشته باشد.

در تقسیم‌بندی اولیه فصل‌ها متوجه می‌شویم که نویسنده آنقدرکه به گذشته وچگونگی ونحوه عزیمت نوح و ممانعت مادرش متمرکز می‌شود (کهگاه به اطناب وتکرار نیز کشیده می‌شود) و از حال اکنون و یا سرانجام شخصیت‌ها غافل می‌ماند؛ او برای جبران این امر در انتهای متنش به صورت تیتروار اشاره‌هایی کوتاه و گذرا به شخصیت‌ها دارد که این نیز بهتر می‌بود در دل متن جای می‌گرفت، نه در انتهای کتاب و آن هم به این شکل!


منابع: آرمان، مهر