تبیان، دستیار زندگی
منظور از واژه های بافتی یا خلق الساعه چیست؟ آیا واژگان بافتی با نوواژه ها یكی است؟ تئوری نام گذاری اشتقاقی بر چه اساسی پایه ریزی شده است و آیا فرآیند ساخت واژگان بافتی در چارچوب این نظریه قابل‎توصیف است و سرانجام، آیا واژگان بافتی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نام‌گذاری‌های فی‌البداهه در زبان فارسی

واژه‌های بافتی، موقت یا خلق‌الساعه

منظور از واژه‌های‌ بافتی‌ یا خلق‌‌الساعه‌ چیست؟ آیا واژگان‌ بافتی‌ با نوواژه‌ها یكی‌ است؟

فرآوری: مهسا رضایی -بخش ادبیات تبیان
 قلم

تئوری‌ نام‌گذاری‌ اشتقاقی‌ بر چه‌ اساسی‌ پایه‌ریزی‌ شده‌ است‌ و آیا فرآیند ساخت‌ واژگان‌ بافتی‌ در چارچوب‌ این‌ نظریه‌ قابل‎توصیف‌ است و سرانجام،‌ آیا واژگان‌ بافتی‌ در زبان‌ فارسی‌ نهادینه‌ می‌شوند؟ این‎ها پرسش‌هایی هستند كه‌ نگارنده‌ قصد دارد در این‌ بحث‌ به‌ آن‌ها بپردازد.

در زبان‌ فارسی‌ تا آن‎جا‌ كه‌ نگارنده‌ تحقیق‌ كرده‌ است،‌ هیچ‌ مقاله‌ یا كتابی‌ در مورد واژگان‌ موقتی‌ یا بافتی‌ منتشر نشده‌ است‌. بنا به‌ اذعان‌ بسیاری‌ از استادان زبان‌شناسی‌ و زبان‌ انگلیسی، این‌ اولین‌ پایان‌نامه‌ در مورد واژگان‌ موقتی‌ یا بافتی‌ در زبان‌ فارسی‌ به ‌‌شمار می‌رود.

واژگان بافتی‌ یا موقتی‌ ابتدا در سیستم‌ زبان‌ به‌ وجود می‌آیند و سپس‌ در گفتار مورد استفاده قرار می‌گیرند.

دیوید كریستال‌ زبان‌شناس‌ نامی‌ در فرهنگ‌ معروف‌ خود، تعریف‌ زیر را برای‌ واژگان‌ خلق‌الساعه‌ آورده‌ است:

یك‌ صورت‌ زبانی‌ كه‌ زبانمند، آگاهانه‌ یا تصادفی‌ در یك‌ موقعیت‌ خاص‌ به‌ كار می‌برد كه‌ گاهی‌ ممكن‌ است‌ بزرگ‌تر از یك‌ كلمه‌ باشد و عوامل‌ متعدد سبب‌ اختراع‌ این‌ عبارات‌ شده‌ باشد . گاهی‌ این‌ صورت‌های‌ تولیدشده‌ در جامعه‌ی‌ زبانی‌ به‌ كار گرفته‌ می‌شوند.

از تعریف‌ دیوید كریستال‌ در مورد واژگان‌ بافتی‌ چنین‌ استنباط‌ می‌شود كه‌ زبانمندان، این‌ واژگان‌ را در موقعیت‌ خاص‌ تولید و اختراع‌ می‌كنند. این‌ اختراع‌ هم‌ ‌ آگاهانه‌ و هم‌ تصادفی‌ خواهد بود و سرنوشت‌ این‌ واژگان‌ نیز بستگی‌ به‌ جامعه‌ی‌ زبانی‌ دارد.

در میان‌ جامعه‌ی‌ فارسی‌زبان‌، در فاصله‌ی زمانی‌ نه‌‎چندان‌ دور، از صورت‌ زبانی‌ "ساندویچ" برای‌ سرعت‌‌گیرهای‌ تعبیه‌شده‌ از سوی‌ شهرداری‌ در خیابان‌ها استفاده‌ می‌شد یا عبارت‌ "تابلو ماژیكی" برای‌ وایت‌‌برد، كه هنوز هم ‌برخی‌ كودكان‌ به كار می‌برند. بنا به‌ تعریفی‌ كه‌ دیوید كریستال‌ از واژگان‌ موقتی‌ یا بافتی‌ ارائه‌ كرده‌ است، این‌ واژگان‌ وقتی‌ استفاده‌ می‌شوند كه‌ زبانمند قادر نیست‌ از كلمه‌ی‌ صحیح‌ مورد نظر خود استفاده‌ كند و یا آن را فراموش‌ كرده‌ است.

در زبان‌ انگلیسی‌ صورت‌های‌ بافتی‌ از جمله‌ واژگان‌ بافتی‌ به‌ حساب‌ می‌آیند. برای‌ تولید این‌ گونه‌ واژگان‌ حداقل‌ دو دلیل‌ وجود دارد: یكی‌ دخالت‌ دانش‌ كاربردشناسی‌ و تجربه‌ی‌ زبانمندان‌ و دیگری‌ عامل‌ روان‌شناسی‌ زبان.

با عنایت‌ به‌ توضیح‌ مختصر بالا، نگارنده‌ در پی‌ آن‌ است‌ كه‌ با توجه‌ به‌ تئوری‌ نام‌گذاری‌ اشتقاقی، واژگان‌ بافتی‌ و خلق‌الساعه‌ را توصیف‌ و با ذكر نمونه‌هایی‌ از زبان‌های‌ انگلیسی‌ و فارسی‌ به‌ تجزیه‌ و تحلیل‌ آن‌ها بپردازد و میزان‌ كاربرد‌ آن‌ها را در زبان‌ فارسی‌ بسنجد.

اهمیت‌ و ضرورت‌ پژوهش‌

در بررسی‌ پدیده‌های‌ اجتماعی‌ و طبیعی‌ به‌ كم‎تر پدیده‌ای‌ برمی‌خوریم ‌كه‌ به‌ اندازه‌ی‌ زبان‌ انعطاف‌پذیر و تحول‌‌طلب‌ باشد. كشانی‌ (15 / ص7) بر این‌ باور است‌ كه‌ زبان‌ مانند هر پدیده‌ی‌ اجتماعی‌ دیگر در حال‌ تحول‌ است‌ و بر اساس‌ قوانینی‌ كه‌ بیش‎تر آن‌ها بر ما پوشیده‌ است،‌ خود را با تحولات‌ زمان‌ هم‌سو و هماهنگ‌ می‌كند و به‌سرعت‌ بافت‌ بیرونی‌ یعنی‌ واژگان‌ و بافت‌ درونی‌ یعنی‌ ساختار خود را متحول‌ می‌كند تا خود را با تغییرات‌ پیش‌ آمده‌ در سایر پدیده‌ها هماهنگ‌ سازد.

در این‌ میان‌ به‌وجودآمدن‌ واژگان‌ جدید بافتی‌ یا موقتی‌ در زبان‌ تحولی‌ است‌ كه‌ هیچ‌ كس‌ منكر آن‌ نیست.

ساخت‌ نوواژه‌ها و واژه‌های‌ بافتی‌ یا موقتی‌ در زبان‌ فارسی‌ و البته‌ در كلیه‌‌ی زبان‌ها،‌ از سوی‌ هر فرد یا گروهی‌ كه‌ صورت‌ گیرد، نشان‌ از این‌ واقعیت‌ دارد كه‌ زبان‌ از نیروی‌ زایایی‌ بسیار برخوردار است‌ و اختراع‌ چنین‌ واژگانی‌ به‌ غنا و توانمندی‌ زبان‌ كمك‌ می‌كند.

بنابراین‌ ازآن‎جاكه‌ زبان‌ حاصل‌ نوعی‌ تعامل‌ میان‌ گوینده‌ و شنونده‌ است‌ و زمانی‌ این‌ ارتباط‌ معنی‌ و مفهوم‌ پیدا می‌كند كه‌ طرفین‌ یكدیگر را درك‌ كنند.

اكنون‌ كه‌ دانش‌ زبان‌شناسی‌ قلمرو خود را بیش‌ از پیش‌ به‌ جنبه‌های‌ گوناگون‌ زندگی‌ بشری‌ گسترش‌ داده‌ است‌، آگاهی‌ از آخرین‌ یافته‌های‌ این‌ دانش‌ با ارزش‌ و مطابقه‌ و تعمیم‌ آن‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ امری‌ اجتناب‌ناپذیر به‌ نظر می‌رسد.

تجزیه و تحلیل‌ داده‌ها

در این قسمت قبل از تجزیه و تحلیل داده‌ها، آن‌ها را طی‌ یك‌ جدول‌ پنج‌ قسمتی‌ بر اساس حروف الفبا تنظیم‌ می‌كنیم‌ و پایه‌ی ‌نام‌گذاری، نشانه‌‌ی نام‌گذاری‌ و رابطه‌ی‌ معنایی‌ هر یك‌ را با توجه‌ به‌ معنایی‌ كه‌ در بافت‌ كلام‌ از آن‌ استنباط‌ می‌گردد، ارائه‌ می‌دهیم:

ساخت‌ نوواژه‌ها و واژه‌های‌ بافتی‌ یا موقتی‌ در زبان‌ فارسی‌ و البته‌ در كلیه‌‌ی زبان‌ها،‌ از سوی‌ هر فرد یا گروهی‌ كه‌ صورت‌ گیرد، نشان‌ از این‌ واقعیت‌ دارد كه‌ زبان‌ از نیروی‌ زایایی‌ بسیار برخوردار است‌ و اختراع‌ چنین‌ واژگانی‌ به‌ غنا و توانمندی‌ زبان‌ كمك‌ می‌كند.

تحلیل‌ صورت‌های‌ بافتی‌ براساس‌ تئوری‌ نام‌گذاری‌

بر اساس‌ تئوری‌ نام‌گذاری‌ یا انوماسیولوژی‌ واژه‌سازی،‌ یك‌ زبانمند ضمن‌ نام‌گذاری‌، سه‌ عمل‌ فكری‌ انجام‌ می‌دهد:

الف) پایه‌ی‌ نام‌گذاری‌ را تعیین‌ می‌كند، پایه‌ی‌ نام‌گذاری‌ عنصری‌ است‌ كه‌ واژه‌ را به‌ یك‌ مقوله‌ دستوری‌ ربط‌ می‌دهد.

ب) نشانه‌ی‌ نام‌گذاری‌ را به‌ كمك‌ قیاس‌ با شیئی‌ یا پدیده‌ای‌ كه‌ خود دارای‌ نام‌ است،‌ به‌ دست‌ می‌آورد.

ج) نوع‌ رابطه‌ را میان‌ آن‎چه‌ نیازمند نام‌ است‌ با شیئی‌ یا پدیده‌ی‌ قیاس‌شده‌ تعیین‌ می‌كند.

جهت‌ تجزیه‌، تحلیل‌ و بررسی‌ صورت‌های‌ بافتی‌ ارائه‌شده‌ در جدول‌ فوق، با توجه‌ به‌ ویژگی‌های‌ مشترك‌ موجود، آن‌ها را به‌ پنج‌ دسته‌ تقسیم‌ می‌كنیم:

الف. صورت‌های‌ بافتی‌ مشتق‌:

این‌ صورت‌ها كه‌ دقیقن با اصول‌ تئوری‌ انوماسیولوژی‌ واژی‌سازی‌ انطباق‌ دارند، جملگی‌ دارای‌ پایه، نشانه‌ و رابطه‌ی‌ معنایی‌ هستند. این‌ دسته‌ از واژگان‌ عبارتند از: "آموزشی، افغانی، بچه‌های‌ آب‎نمكی، تابلوماژیكی، حال‌گیری، دودره‌باز، ركورددار، گوشت‌كوب، مذهب‌مدار، منطقانه، نامستحكم، آویزان، باكلاس‌ و عمرن".

نكته‌ی‌ بسیار مهم‌ در مورد واژگان‌ یادشده‌ این‌ است‌ كه‌ تعداد زیادی‌ از آن‌ها باآن‌كه‌ از نظر صورت‌ و تلفظ‌، با واژگان‌ قبلی‌ موجود در زبان‌ یكسان‌ هستند، اما هنگام‌ استفاده‌ به‌ عنوان‌ واژگان‌ بافتی‌ یا موقتی، معنای‌ آن‌ها كاملن متفاوت‌ بوده‌ و واژه‌ یا صورت‌ جدیدی‌ به‌ حساب‌ می‌آیند. مثلن واژه‌‌ی "آموزشی" را در دو جمله‌ زیر با هم‌ مقایسه‌ می‌كنیم:

1 - این‌ فیلم‌ جنبه‌‌ی آموزشی‌ ندارد.

2 - آموزشی‌ چه‌ داری؟

زبانمندان برخی‌ از واژگان‌ بافتی‌ مشتق‌ را در مفهوم‌ استعاری‌ ‌مورد استفاده‌ قرار می‌دهند. برای‌ مثال‌ صورت‌ "بچه‌های‌ آب‎نمكی" در مفهوم‌ «افراد ضعیف‌ و بی‌بنیه»‌ به‌ كار می‌رود. ولی‌ گروهی‌ دیگر از واژگان‌ مشتق‌ بافتی‌ كه‌ بر اساس‌ قواعد ساخت‌ واژه‌ای‌ ساخته‌ شده‌اند، معنای‌ چندان متفاوتی‌ از اصل‌ كلمه‌ به‌ دست‌ نمی‌دهند بلكه‌ با توجه‌ به‌ (وند) به‌‎كاررفته‌ در آن‌ها مقوله‌ی‌ دستوری‌ متفاوتی‌ كسب‌ می‌كنند. صورت‌های‌ "منطقانه"، "ركورددار"، "دودره‌باز"، "تابلوماژیكی"، "حال‌گیری"، "عمرن"، "مذهب‌مدار" و "باكلاس" از آن‌ جمله‌اند.

ب: صورت‌های‌ بافتی‌ كه‌ در آن‌ها علاوه‌ بر معنا مقوله‌ی‌ دستوری‌ نیز تغییر می‌كند.

در گروهی‌ از صورت‌های‌ بافتی،‌ گسترش‌ معنایی‌ به‌ همراه‌ تغییر مقوله‌ی‌ دستوری‌ مشاهده‌ می‌شود. مثلن واژگان "زرد، سیاه، سفید"، در بافت‌ معمولی‌ گفتار یا نوشتار در مفهوم‌ رنگ‌‌هایی‌ استفاده‌ می‌شوند كه‌ مقوله‌ی‌ دستوری‌ آن‌ها صفت‌ است. برای‌ مثال‌ در جمله‌ی‌ "مریم‌ پیراهن‌ سفیدی‌ خرید." این‌ گروه‌ از واژگان‌ دارای‌ نشانه‌ و رابط‌‌ی معنایی‌ هستند، ولی‌ با توجه‌ به‌ مدل‌ نام‌گذاری‌ فاقد پایه‌ هستند.

ج: واژگان‌ بافتی‌ بسیط‌

برخی‌ از واژگان‌ بافتی‌ كه‌ در فهرست‌ داده‌ها ذكر گردید، باوجودی‌كه‌ قبلن در مفهومی‌ دیگر در زبان‌ به‌ كار می‌رفته‌اند، در بافت‌ جدید با حفظ‌ مقوله‌ی‌ دستوری‌ در معنایی‌ متفاوت‌ از معنای‌ اولیه‌ به‌ كار گرفته‌ شده‌اند.

عمده‌ی‌ این‌ واژگان‌ عبارتند از: "ساندویچ، كمپوت‌، كویر و اند." در این‌ واژگان‌ همانند واژگان‌ گروه‌ "ب" پایه‌ وجود ندارد و تنها نشانه‌ و رابطه‌ی‌ نام‌گذاری‌ مشهود است.‌ در حقیقت‌ در این‌ دو گروه‌ از واژگان‌، پایه‌‌ی نام‌گذاری‌ تهی‌ است.

د: واژگان‌ بافتی‌ مركب‌

با بسط‌ نظریه‌‌ی نام‌گذاری‌ اشتقاقی‌ از كلمات‌ مشتق‌ به‌ كلمات‌ مركب‌، صورت‌های‌ بافتی‌ "نخودمغز"، "فلزخراب"، "تریپ‌خفن"، "آچارفرانسه" و "پژوحسرتی" كه‌ فاقد پایه‌ی‌ نام‌گذاری، یعنی‌ وند تعیین‌ مقوله‌ دستوری‌ بوده، اما دارای‌ فاكتور مهم‌ نشانه‌ی‌ نام‌گذاری‌ هستند نیز گنجانده‌ شده‌اند. این‌ صورت‌ها به‌ جز "آچارفرانسه" تنها معنا و مفهوم‌ استعاری‌ دارند.

ه : واژگان بسیط مركبی كه كل یا جزئی از آن كاملن ابتكاری ساخته شده است.‌

‌در میان واژگان بافتی‌ و خلق‌‌الساعه‌ به‌ صورت‌هایی‌ برمی‌خوریم‌ كه‌ تمام‌ یا جزئی‌ از آن‌ كاملن جدید بوده‌ و قبلن در زبان‌ موجود نبوده‌ است.‌ عمده‌ی‌ این‌ واژگان‌ عبارتند از: "بریف"، "خرمچك"، "خفن"، "زغوندر"، "زاغارت"، "ضابلو"، "شوت"، "جوات"، "تیتیش"، "جینگلی‌مستان" و "ببوگلابی".

همان‌طور كه‌ مشاهده‌ می‌شود، برخی‌ از این‌ واژگان‌ در تركیب‌ خود از واژه‌ی‌ قرضی‌ استفاده‌ كرده‌اند و در معنایی‌ غیر از معنایی‌ كه‌ در زبان‌ اصلی‌ داشته‌اند، مورد استفاده‌ زبانمندان‌ قرار گرفته‌اند. مانند واژه‌ی‌ "بریف" كه‌ در زبان‌ انگلیسی‌ به‌ معنای‌ "خلاصه‌ و مختصر" است اما در زبان‌ فارسی‌ به‌ معنای "بدون‌ مشكل‌ و آماده" به‌ كار می‌رود.

صورت‌های‌ بافتی‌ جمله‌ای‌

جدا از داده‌های‌ فهرست‌شده‌ در بالا، اغلب‌ به‌ جملاتی‌ برمی‌خوریم‌ كه‌ ویژگی‌های‌ صورت‌های‌ بافتی‌ را دارا هستند. مهم‌ترین‌ این‌ صورت‌ها به‌ شرح‌ زیر است:

1 - "لیستم‌ پُره"، در مفهوم‌ "وقت‌ ندارم" كه‌ در آن‌ از واژه‌ قرضی ‌List استفاده‌ شده‌ است.

2 - "به‌ عرش‌ ایمیل‌ می‌زنه" به‌ معنای‌ قرآن‌ یا نمازخواندن‌ و «با خدا ارتباط‌ داشتن»‌ است كه‌ در این‌ صورت‌ زبانی‌ هم‌ از واژه‌ی‌ قرضی ‌E-mail استفاده‌ شده‌ است.

3 - "تخت‌ گاز میره" به‌ معنای‌ بسیار تند رانندگی‌ كردن‌.

4 - "خودشو به‌ كوچه‌‌ی علی‌ چپ‌ می‌زنه"، به‌ معنای‌ كسی‌ كه‌ موضوعی‌ را از منظور اصلی‌ منحرف‌ می‌كند.


منبع: چكیده‌ای‌ از پایان‌‌نامه‌ی‌ كارشناسی‌ ارشد در رشته‌ی‌ زبان‌شناسی‌ تحت‌ عنوان‌ "توصیف‌ فرآیند واژگان‌ بافتی در زبان‌ فارسی" / منصور رحیمی فر