تبیان، دستیار زندگی
حکایت های غزالی در «کیمیای سعادت» ساده، کوتاه و گفت وگو محور است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

در جستجوی رستگاری

حکایت‌های غزالی در «کیمیای سعادت» ساده، کوتاه و گفت‌وگو محور است

بخش ادبیات تبیان
کیمیای سعادت

واژه «حکایت» در زبان فارسی به معنی گونه‌ای نگارش و نوشته روایی است که در آن، یک رویداد ساده یا یک ماجرای معمولی در کوتاه‌ترین زمان به نقل درمی‌آید و به نتیجه می‌رسد و حکایت‌گو و حکایت‌نویس می‌کوشند، به تمثیل، طنز، تعلیم و نقد، شنونده یا خواننده را با هدف و مضمون حکایت خود آشنا و آگاه کنند.

بیشتر حکایت های عامیانه ما شفاهی بوده و در پیوند با زبان مردم جامعه ما، به این گونه، شکل گرفته اند. حکایت گویی و نقالی نیز به عنوان یکی از سنت های فرهنگی، تاریخی و ادبی ایرانیان، رواج یافته است و پیشینیان ما توانسته اند با حکایت های نقادانه خود، شور و شادمانی، بردباری و شکیبایی و فهم و دانایی را در مردم ما به وجود آورند و با نقل و روایت های گوناگون، فکر، حال و روزگار آنها را تغییر دهند.

پیامبران، حکیمان و عارفان برجسته ما، پیشگامان این سنت فرهنگی و تاریخی بوده اند. یکی از این دانشمندان دین و بزرگان عرفان و ادب و اخلاق، حجت الاسلام، ابوحامد محمد غزالی است. کتاب «کیمیای سعادت» او یکی از آثار معتبر و بااهمیت در زبان فارسی است. حکایت های «کیمیای سعادت» غزالی بربنیاد و اصل سبک عارفان و نوشته ها و روایت های متصوفه قدیم بناشده و شکل آنها، ساده، کوتاه و گفت وگویی است.

حکایت های محمد غزالی، ساخت نقلی و روایتی دارند و زبان و بیان آنها، معمولی و در خور فهم عامه مردم است. «رسول(ص) گفت: دانید که مسلمان که بود؟ گفتند: خدای و رسول وی بهتر دانند.» گفت: «آن که مسلمانان از دست و زبان وی، آسوده باشند. گفتند: پس مومن که بود؟ گفت: آن که مسلمانان را بر وی، ایمنی بود در تن و مال خویش، گفتند: پس مهاجر که بود؟ گفت: آن که از کاربد، بریده بود.»

درونمایه بیشتر حکایت و محور ماجراهای واقعی و گفت وگوهای آتی، اصول و به قول غزالی «رکن» عرفانی و الهی و حدیث ها و روایت های دینی است: «چون بلال بانگ نماز کرد، بزرگان قریش گفتند: «این غلام سیاه را چه محل آن بود که این شغل، وی را مسلم باشد؟» این آیت آمد که : «ان اکرمکم عندالله اتقیکم» که از قرآن مجید و به معنی «هر آینه گرامی ترین شما نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست.» گرفته شده است. البته، حالت های روحی و جسمی در این گونه نقل ها، فقط به صورت کلی یادآوری شده اند و ماجراها درحد ظرفیت مکان روی دادن واقعه ها که در بسیاری از حکایت ها، بی مکان و بی زمان هستند، بدون تشریح و توصیف، آن گونه که در حکایت ها و قصه های فارسی بایسته است، بیان شده اند: «ابراهیم ادهم(ره) یکی را گفت: درمی درخواب دوست تر داری یا دیناری در بیداری؟ گفت: دیناری اندر بیداری، گفت: دروغ می گویی، که دنیا خواب است و آخرت بیداری و تو آنچه اندر دنیاست، دوست تر داری.» به جنبه کلی و عینی این گفت وگو توجه کنید و ببینید، چگونه خلاقانه، یک «اندرز» از ذهن گوینده صادر شده و به عنوان شاهد برای موضوعی و آموزه ای انسانی، در حکایت جای گرفته است.

درونمایه بیشتر حکایت و محور ماجراهای واقعی و گفت وگوهای آتی، اصول و به قول غزالی «رکن» عرفانی و الهی و حدیث ها و روایت های دینی است

به حکایتی دیگر از محمد غزالی، گوش می کنیم: «ابن عمر، رسول(ص) را گفت : آن چه چیز است که مرا از خشم حق تعالی، دور کند؟» گفت: آن که خشمگین نشوی و رسول(ص) را گفت: «مرا کاری فرمای مختصر و امیدوار» گفت: «تغضب» خشمگین مشو، او هر چند همی پرسید؛ این می فرمود و همین همی گفت» ویژگی های سبکی و زبانی حکایت های «کیمیای سعادت» را می توان در شیوه نگارش و نثر آن، پیدا کرد، ابوحامد محمد غزالی در حکایت هایش، شیوه ای ساده و روان دارد و بیشتر جمله ها، کوتاه و واژه ها، ساده و برخلاف آنچه بعضی ها پنداشته اند، سایه کمرنگی از «تخیل» هم در نثر این حکایت ها، دیده می شود؛ بنابراین از نظر زبانی، نوعی پیوند منطقی میان واژه ها در محور همنشینی وجود دارد. واژه ها و ترکیب های عربی نیز به این ویژگی زبانی افزوده شده است: ورع (پرهیزگاری)، بایع (فروشنده)، مذلت(خواری)، سباع(درنده)، حقا (به راستی) و... آیه های قرآنی، استشهادها، تمثیل ها، نقل قول ها و روایت های پندآموز و عبرت انگیز، هم مختصاتی برای نثر حکایت ها، به وجود آورده که از نظر سبک شناسی، می توان آن را نثر بینابین (مرسل فینی) دانست.

یعنی: از آنجا که جمله ها، کوتاه، مستقل و از نظر معنی به زبان مردم معمولی، نزدیک است، نثر حکایت ها، ساده و مرسل است و از سوی دیگر، وجود آیه های قرآنی، واژه ها و ترکیب های لفظی عربی و اشاره های دینی و اخلاقی، آن را به نثر فنی، نزدیک کرده است.

مختصات زبانی دیگری نیز در حکایت های «کیمیای سعادت» به چشم می خورد که از نظر سبک شناسی، قابل اهمیت است: ـ کاربرد «با» به جای «به» در «همه با یک سوی گریختند». کاربرد «دانیت» به جای «دانید» در: «ای قوم دانیت که... که در واقع، نوعی «ابدال» در زبان صورت گرفته است. واژه «صحبت» به جای «همنشینی» در: «یک شب با شما بیش صحبت نکردم.»، واژه «بردن» به معنی «طول کشیدن» در: «روزگار بسیار برد.». واژه «اندر» به معنی «در» و «به» در: «و جامه کهنه اندرپوشید.»

کاربرد واژه «یا» به جای «ای» در: گفت: «یا دشمن خدا» واژه های مرکب پیشوندی نیز می تواند از ویژگی های زبانی و سبکی حکایت های ابوحامد محمد غزالی، به شمار آید: بازداشتند، درآمد، بازخواند، هرگذشت، بازیافت و فراستد و... و چه مصدری فعل هم در نثر حکایت ها زبان آنها را خاص کرده است: «روا بود با ایشان معاملت کردن» یا «چاره نباشد از حد اقامت کردن» یا «همه توبه کردند و باران آمدن گرفت.» با آن که محمد غزالی، این حکایت ها را برای روشنگری، تاکید و شاهد موضوع ها و رکن ها و اصول اخلاقی مورد نظر و بحث خود بیان کرده است، نحو و صرف جمله های بی انحراف و نگارش درست او و هماهنگی میان لفظ و معنی و رسایی و شیوایی کلام در حکایت ها، همه ما را آگاه می کند که با حکایت ها و نثری ساده و رسا در تاریخ زبان و ادبیات فارسی، روبه رو هستیم، از آنجا «تجسم» و «تخیل» و تا حدی «توصیف» از عناصر مهم حکایت های فارسی به حساب می آید، هر گفت وگو و نقل قولی را نمی توان «حکایت» دانست. نمونه های زیر، به جمله ها و نقل قول های حکیمانه عارفان، بیشتر شباهت دارد: «رسول (ص) را پرسیدند: ایمان چیست؟» گفت: «صبر».

موسی(ع) گفت: «بار خدایا، کجات جویم؟» گفت: «به نزدیک شکسته دلان.»

یکی را پرسیدند که «این قوم از خلوات چه فایده برگرفته اند؟» گفت: «انس به خدای تعالی» کتاب «در جستجوی رستگاری» در بردارنده نقل ها، نقل قول ها، روایت ها و حکایت های ابوحامد محمد غزالی و نمونه ای از نثر قرن پنجم هجری در زبان فارسی است.

گردآورنده با بهره گیری از منابع و پژوهش ارزشمند و نگارش مقدمه ای مفصل و جامع درباره زندگی، اندیشه و آثار ابوحامد محمد غزالی، بخوبی توانسته است از عهده معرفی نویسنده کتاب «کیمیای سعادت» برآید و با شیوه نگارش نوین خود و نشانه گذاری متن ها، کتابی خواندنی و لذتبخش و قابل فهم در اختیار دوستداران ادب عرفانی فارسی قرار دهد.


منبع: جام جم/ عبدالحسین موحد