تبیان، دستیار زندگی
نکته دیگر، بعد از دام ، دانه است !...باید چیزی باشد که این پرنده را هوایی ِ قفس کند !...چیزی که خوراک شاعرانگی باشد !..و این یعنی «مضمون» مناسب ، «درون مایه درخور» ، « کشفی هدفمند و اندیشمند » و ... خلاصه حرفی ،سخنی ،چیزی ....که به گفتن اش بیارزد !! ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

صبر باید کرد ...

قسمت اول ، قسمت دوم :

پرنده

نکته دیگر، بعد از دام ، دانه است !...باید چیزی باشد که این پرنده را هوایی ِ قفس کند !...چیزی که خوراک شاعرانگی باشد !..و این یعنی «مضمون» مناسب ، «درون مایه درخور» ، « کشفی هدفمند و اندیشمند » و ... خلاصه حرفی ،سخنی ،چیزی ، که به گفتن اش بیارزد !! ...یعنی اگر حرفی نداری ، بی خیال شکار شو ! ...پرنده ها هیچگاه به سمت تورهای خالی از خوراک ، گیرم زیباترین و خوش بافت ترین و ابریشمین ترین تورهای جهان ، نخواهند آمد !

و جالب اینجاست که این خوراک هم ، باید به درد پرنده بخورد نه کس دیگر !....مضمون هم باید به خلق شعر کمک کند نه اینکه «اصل» باشد ! .... مضمون باید کمک کند تا به شکار شاعرانگی برویم نه اینکه چاله ای بشود تا شاعر در چاه بیافتد و پرنده را از یاد ببرد ! ...

و سپس :

....و سپس

بوم را به درخت تکیه باید داد

در باغی

در بیشه ای

یا در جنگلی

و پشت درخت پنهان باید شد ...

پرنده

این بند در حقیقت قدم سوم را در خود مستتر دارد . بوم ، که عرصه خلق شاعرانگی ست و می شود آن را معادل ذوق و قریحه یا ذهن شاعر و چیزهایی از این دست گرفت ، تکیه به درخت دارد و باغ و جنگل... یعنی طبیعت !...طبیعت تکیه گاه ذوق شاعر است و جایی که می توان در آن به شکار پرنده رفت !

...چیزی نباید گفت

حرکتی نباید کرد ...

گاه پرنده زود می آید

و گاه سالها به درازا می کشد

تا پرنده تصمیم به آمدن بگیرد....

این بند آشکارا تاکید بر جوششی بودن هنر است و نه کوششی بودن آن ، لااقل در زمینه الهام شاعرانه ....«اگر بخواهی چیزی بگویی» یا «حرکتی کنی » همه چیز خراب می شود و پرنده بی پرنده ! ... تلاش و جنب و جوش اینجا کاری از پیش نمی برد که اینجا صبر تنها راه چاره است ...صبری که تا پایان شعر بسیار به آن اشاره می شود ...صبری که بی پشتوانه نیست ...ذوق هست ، محتوا و درون مایه و اندیشه مناسب هست ، توان ساختن ساختار درست هست ، اما صبر هم باید باشد !...آمدن پرنده دست خودش است !...لحظه الهام شاعرانه را هیچ کس نمی داند !..ممکن است روزی 5 بار بیاید و گاه ممکن است 5 سال پیدایش نشود !!...صبر باید کرد!

پرنده

نومید نباید شد

صبر باید کرد

اگر لازم باشد سالها صبر باید کرد.

دیر یا زود آمدن پرنده

هیچ ربطی ندارد

به اینکه تابلو خوب از آب درآید .

چون همه پیش زمینه ها چنان که گفتیم درست است ، نومیدی معنایی ندارد .....جالب تر این که دیر و زود آمدن پرنده، ربطی به اعتبارش ندارد ...می شود سالها شعر نگفت و ناگهان با شکار سیمرغی ، به شاهکار رسید !...و بدیهی ست که شکار یک سیمرغ به شکار هزار پرنده کاغذی بی آواز می ارزد !

 ادامه دارد...


سیامک بهرام پرور

تنظیم: بخش ادبیات تبیان