تبیان، دستیار زندگی
در قصّه‏های فارسی، پریان گاه با دیوها دوست‏اند و دیوها آنها را یاری می‏رسانند؛ و گاه نیز با هم دشمن و در ستیزند. در بسیاری از قصّه‏ها نیز دیوی عاشق پری است و او را به تمنّای وصال خود اسیر کرده است؛ اما پری از پیوستن با دیو سخت امتناع دارد. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پری زده

قسمت اول ( پری )  ، قسمت دوم ( دختر شاه پریان )

قسمت سوم :

پری

مطابق با آنچه در زبان و ادب فارسی آمده است، پریان از دیدگان انسان‏ها پنهان‏اند، به سرعت در حرکت‏اند، بال و پر دارند، در هوا پرواز می‏کنند و پیش از آنکه به زمین فرود آیند، دود و ابر در آسمان پدیدار می‏گردد. چهره آنها مانند آدمی است اما اندام‏شان در داراب‏نامه ی طرسوسی به مرغ و پاهای‏شان در اسکندرنامه به چهار‏پایان شبیه است که در این صورت با سانتورها یا قنطورس‏ها (Centaurus) در اساطیر یونان و روم همانندند. برخی از پریان با آدمیان همزادند و چهره آنان همانند چهره انسان همزادشان است.

پریان جلد دارند و گاه برای آبتنی از جلد خود بیرون می‏آیند و اگر کسی جلد آنها را برباید، نمی‏توانند بگریزند. گاه نیز آنها در میوه‏هایی نظیر نارنج و انار پنهانند؛ و، به احتمال بسیار، در قصّه مشهور «نارنج و ترنج» (بن مایه 408) دختر نارنج و ترنج ‏پری است. پریان چون جادوی می‏دانند، به شکل‏های اسب، گاو، اژدها، شیر و چهارپایان دیگر در می‏آیند. گاه نیز به‏صورت مار، به ویژه مار سفید و مارمولک‏اند. در بسیاری از موارد هم به شکل پرندگان، خاصّه، کبوتر/ کفتر، ظاهر می‏شوند. در بسیاری از موارد نیز، به ویژه هنگامی که بخواهند قهرمانی را بفریبند و یا او را گرفتار بند عشق خود کنند، به شکل گورخری زیبا در می‏آیند و قهرمان را به دنبال خود می‏کشانند. (گفتنی است که در این گونه موارد، در قصّه‏های متاخّرتر «آهو» به جای «گورخر» ذکر شده است.) در شاهنامه بهرام چوبین را نیز گوری زیبا به دنبال خود می‏کشاند تا به کاخ زنی راه می‏یابد و میهمان او می‏گردد و هنگامی که از وی جدا می‏شود، منشی دیگر می‏یابد. اگر چه در شاهنامه زن یاد شده، به صراحت پری معرّفی نشده است؛ اما اسلوب داستان، مانند داستان‏های عشق پریان است و تو گویی بهرام پس از ملاقات با زن اسرارآمیز، «پری زده» شده است؛ چنان‏که در یکی از نسخه‏های کهن ترجمه تاریخ طبری، زن یاد شده، به صراحت «پری» دانسته شده که عاشق بهرام است و در مقابله بهرام و سپاهیانش با دشمنان‏شان، او با یارانش پیش سپاه بهرام می‏ایستند و دشمنان بهرام هزیمت می‏کنند. پایان سحر‏آمیز زندگی بهرام گور، پادشاه ساسانی، در هفت‏پیکر نیز قابل تامّل است که او گوری را دنبال می‏کند و از پی آن به غاری می‏رود و از دیدگان مردم پنهان می شود. شاید آن گور نیز در داستان بهرام، همان پری باشد.

اگر چه در شاهنامه زن یاد شده، به صراحت پری معرّفی نشده است؛ اما اسلوب داستان، مانند داستان‏های عشق پریان است و تو گویی بهرام پس از ملاقات با زن اسرارآمیز، «پری زده» شده است؛

در داستان‏های عامیانه فارسی پریان مذکّر نیز حضور دارند. پریان از اسرار همه چیز آگاهند و در جادوی چیره‏دست اند. با این حال، مطالب سمک عیار نشان می‏دهد که پریان همان جادوان (= جادوگران) نیستند چنان‏که در اوستا نیز این دو از هم تفکیک شده‏اند.

در قصّه‏های فارسی، پریان گاه با دیوها دوست‏اند و دیوها آنها را یاری می‏رسانند؛ و گاه نیز با هم دشمن و در ستیزند. در بسیاری از قصّه‏ها نیز دیوی عاشق پری است و او را به تمنّای وصال خود اسیر کرده است؛ اما پری از پیوستن با دیو سخت امتناع دارد.

پری

در داستان‏های فارسی با دو گروه از پریان روبه روییم: گروهی که کافر و بدکردارند و آدمیان را می‏آزارند، زهر در چشمه‏ها می‏کنند، انسان‏ها را می‏ربایند و سر دل‏باختگان و خواستگاران خود را می‏برند، که ظاهراً در این‏گونه داستان‏ها صبغه‏ای از اعتقادات کهن زردشتی درباره پری نمودار است؛ و گروهی دیگر از پریان، که خداپرست و نیک‏رفتارند و با جادوی خود به قهرمانان داستان یاری می‏رسانند، یا آنان را راهنمایی می‏کنند که با برگ درختی سحرآمیز چگونه دردها را درمان، به‏ویژه چشمان نابینا را بینا کنند، در این گونه موارد ظاهراً صبغه قداست والهی پری پیش از ظهور زرتشت، حفظ شده است.

ادامه دارد...


مهران افشاری

تنظیم : بخش ادبیات تبیان