تبیان، دستیار زندگی
پس به قاعده ی قلب لغت هایی که در تمام زبان ها جاری است چنان که گویند قفل و قلف و نرخ و نخر و چشم و چمش، این کلمه هم مقلوب گردیده «پهلوی» شد. این لفظ در آغاز نام قومی بوده است دلیر که در (250 ق م) از خراسان بیرون تاخته یونانیان را از ایران راندند و در ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زبان پهلوی و سغدی

قسمت اول ، قسمت دوم ، قسمت سوم ، قسمت چهارم ، قسمت پنجم (فارسی باستان)

قسمت ششم:

کتیبه

زبان پهلوی و خط پهلویبه دو قسمت تقسیم شده است:

1- زبان و خط پهلوی شمالی و شرقی که خاص مردم آذربایجان و خراسان حالیه (نیشابور- مشهد - سرخس - گرگان - دهستان - استوا - هرات - مرو) بوده و آن را پهلوی اشکانی یا پارتی و بعضی پهلوی کلدانی می گویند و اصح اصطلاحات (پهلوی شمالی) است.

2- پهلوی جنوب و جنوب غربی است که هم از حیث لهجه و هم از حیث خط با پهلوی شمالی تفاوت داشته و کتیبه های ساسانی وکتاب های پهلوی که باقی مانده به این لهجه است و به جز کتاب «درخت اسوریک» که لغاتی از پهلوی شمالی در آن موجود است دیگر سندی از پهلوی شمالی در دست نیست مگر کتیبه ها و اوراقی مختصر که گذشت؛ معذلک لهجه ی شمالی از بین نرفت و در لهجه ی جنوب لغت ها و فعل ها زیادی از آن موجود ماند که به جای خود صحبت خواهیم کرد.

به جز کتاب «درخت اسوریک» که لغاتی از پهلوی شمالی در آن موجود است دیگر سندی از پهلوی شمالی در دست نیست ...

در وجه تسمیه ی پهلوی اشاره کردیم که این کلمه همان کلمه ی «پرثوی» می باشد که به قاعده و چم تبدیل حروف به یکدیگر حرف (ر) به (لام) و حرف (ث) به (ه) بدل گردیده و «پهلوی» شده است، پس به قاعده ی قلب لغت هایی که در تمام زبان ها جاری است چنان که گویند قفل و قلف و نرخ و نخر و چشم و چمش، این کلمه هم مقلوب گردیده «پهلوی» شد. این لفظ در آغاز نام قومی بوده است دلیر که در (250 ق م) از خراسان بیرون تاخته یونانیان را از ایران راندند و در (226 ب م) منقرض شدند - و آنان را پهلوان به الف و نون جمع و پهلو و پهلوی خواندند، و مرکز حکومت آنان ری، اصفهان، همدان، ماه نهاوند، زنجان و به قولی آذربایجان بود که بعد از اسلام مملکت پهلوی نامیدند - در عصر اسلامی زبان فصیح فارسی را پهلوانی زبان و پهلوی زبان خواندند و پهلوی را برابر تازی گرفتند نه برابر زبان دری و آهنگی را که در ترانه های «فهلویات» می خواندند نیز پهلوی و پهلوانی می گفتند؛ پهلوانی سماع و لحن پهلوی و گلبانگ پهلوی اشاره به فهلویات می باشد.

کتیبه

مسعود سعدگوید :

بشنو و نیکو شنو نغمه ی  خنیاگران         به پهلوانی سماع به خسروانی طریق

خواجه گوید :

بلبل به شـاخ سرو به گلبانگ پهلوی          می خواند دوش درس مقامـات معنوی

شاعری گوید :

لحــن او را مــن و بیـــت پــــهلـــوی            زخــمــه ی  رود و ســرود خســـروی

زبان سغدی

دیگر زبان سُغدی است، سُغْد نام ناحیه ای است خرم، آباد و پر درخت که «سمرقند» مرکز اوست و در قدیم تمام ناحیه ی بین «بخارا»، «سمرقند» و حوالی آن ایالت را سُغد می خوانده اند - این نواحی در اوایل اسلام به سبب خوبی آب و هوا و نعمت فراوان مشهور شده یکی از چهار بهشت دنیا به شمار می آمده است.

این نام در کتیبه ی بزرگ داریوش به نام (سوگدیانا) ذکر شده است و از شهرستان های مهم ایران شمرده می شد و زبان مردم آن نیز لهجه یا شاخه ای از زبان ایرانی و به سغدی معروف بوده است، این زبان در طول خطی متداول بوده است که از دیوار چین تا سمرقند و آسیای مرکزی امتداد داشته و مدت چند قرن این زبان در آسیای مرکزی زبان بین المللی به شمار می رفته است.

هنوز یادگار این زبان در آن سوی جیحون و دره ی زرافشان و نواحی سمرقند، بخارا، بلخ و بدخشان باقی است و یادگار دیگری نیز از آن در ناحیه ی «پامیر» متداول است و قدیم ترین نمونه ایی که از این زبان به دست ما رسیده اوراقی است که از کتاب های مذهبی مانی پسر فدیک، پیمبر مانویان به خط آرامی و این ورقه در سال های نزدیک، به دست کاوش کنندگان آثار قدیم که در ترکستان چین به کاوش و پژوهش پرداخته بودند از زیر انقاص شهر ویران «تورفان» و سایر قسمت های ترکستان چین پیدا آمده است و چون آن را خواندند، دانستند که سرودهای دینی مانی و شعرهایی است که در کیش مانوی گفته شده و از آیات کتاب های مذکور است و نیز برخی اسناد از کیش بودایی و فصلی از عهد جدید ترسایان و مطالبی که هنوز حل نشده است در میان آن ها است.

کتیبه

هرچند این آیه ها و شعرها پاره پاره، جدا جدا و شیرازه فرو گسسته استو گویا باز ماند و مره ریگی است ،از کتاب های پارسی مانی «شاپورگان» و کتابی دیگر که نام آن «مهرک نامه» بوده است. اما با وجود این به تاریخ تطور زبان پارسی یاری بزرگی کرده بسیاری از لغت های فارسی را که با لغات اوستا، فارسی باستانی و پهلوی از یک جنس ولی به دیگر لهجه است به ما وانمود می سازد و بنیاد قدیم زبان سغدی و بلکه ریشه و پایه ی زبان شیرین «دری» را که زبان فردوسی و سعدی است معلوم می دارد؛ و نیز از کشفیات به زبان های آریایی دیگری که زبان «تخاری» و زبان «سکایی» باشد می توان پی برد و اکنون مشغول حل لغات و تدارک صرف و نحو آن زبان ها می باشند.

ادامه دارد...


برگرفته از سبک شناسی - محمدتقی بهار

تنظیم : بخش ادبیات تبیان