تبیان، دستیار زندگی
شاعر زیبایی گلزار و آب و رنگ ارغوان را در چهره یار دید گل و سنبل و سرو و بوستان و پرندگان و آهوان و حالات آنها به جای آن كه در تشبیت قصیده جای بگیرد وسیله ای شد برای وصف معشوق. ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طبیعت در ادبیات فارسی (1)

بهار

مقدمه :طبیعت از ابتدا تا امروز همواره یكی از خاستگاه ها و سرچشمه های هنر بوده است.نقاشی مثلا"، از مینیاتورهای چینی و ژاپنی و نقاشی های هندسی آنها بگیریم تا نقاشی ها و مینیاتورهای عصر تیموری و صفوی و تا منظره سازی های نقاشان قرن هفدهم و هجدهم و اوائل قرن نوزدهم مثل «‌‌ترنر » و « كانستبل » و تا نقاشان امپرسیونیست ون گوگ، گوگن،‌‌ مونه،‌ پیسارو و نیز امروزكه در كنار مكاتب گوناگون قرن بیستم آثاری هست كه به صورتی نو از طبیعت مایه می گیرد. یا حتی در موسیقی كه هنری است شنیداری و در وهله اول چنین به نظر می رسد كه با طبیعت هیچ ارتباطش نیست. در صورتی كه بسیاری از آثار معروف آهنگسازان نامدار جهان خاستگاهی طبیعی دارد. امثال سمفونی« پاستورال» بتهوون یا«در یچه قوی» چایكوفسكی یـــــا«چهارفصل» ویدالدی، كه هر كدام به نحوی بر اثر تاثیر ویژه آهنگساز از طبیعت آفریده شده‌اند و از همه بارزتر در هنر شعر، كه نمونه ها و نشانه های آن را از قدیم ترین ایام تا كنون، در آثار منظوم و شاعرانه همه كشورهای جهان می توان دید. از ترانه ها و شعرهای «سافو »و «‌بیلی تیس » در سرزمین سرسبز و سواحل جادویی یونان بگیرید تا شاعران جاهلی عرب مثلا" « امرء القیس » در بیابانهای پر از « ربع و اطلال و دمن » یا تغزلات آغاز قصاید قصیده سرایان قرون پنجم و ششم، مثلا" «فرخی » و « ازرقی » و « خاقانی » و به ویژه « منوچهری » كه اصلا"شاعر طبیعت نام گرفته است. تا كلا" همه شاعران رمانتیك قرن نوزدهم سراسر اروپا كه دیگر زمینه اصلی و چشم انداز غالب آثار شعر آنها طبیعت رنگارنگ و رویایی است امثال « لامارتین »، «‌ هوگو »، « موسه »، «‌ هاینه »، « بایرون » و بسیاری دیگر، و تا شاعران امروز، مثلا « سن ژون پرس» و رابطه او با دریا و «رابرت فراست» و رابطه او با صحرا و جنگل یا «نیما»‌ و طبیعت مازندران یا "نرودا" كه حتی بهاجزای طبیعت نیز به چشم اعضای محبوب خود نگاه می كند.

و جز اینان، شاعران دیگر هم. كه البته مستقیما"‌ با طبیعت صرف روبه‌رو نیستند. یعنی صرف وصف طبیعت را در شعر آنان نمی توان دید، ولی آنها نیز به نحوی با طبیعت در آمیخته اند و در اشعار آنها، تصویرهای گوناگون طبیعت در حكم ما به ازاء های بیان اندیشه های آنهاست. و البته شاعرانی بوده اند و هستند كه مطلقا" با طبیعت سر و كار نداشته اند و طبیعت همواره در حاشیه شعر آنها و در حقیقت تحت ااشعاع دور پروازهای تخیل و تفكر آنها بوده است. مثلاً «فردوسی»‌ و «مولوی» و «حافظ» یا «دانته» و «شكسپیر و «گوته»‌. (طبیعت وشعر در گفتگو باشاعران شاه حسینی،87 و88)

شاید بتوان گفت كه در یك دوره از تاریخ، همه انسانها شاعر بوده اند، در آن دوره ای كه از رویدادهای عادی طبیعت در شگفت می شدند و هر نوع ادراك حسی از محیط برای آنها تازگی داشت، حیرت آور بود و نام نهادن بر اشیاء خود الهام شعری بود. دیدن صاعقه، با احساس جریان رودخانه و سقوط برگها بدون هیچگونه نسبتی با زندگی انسان، خودبخود تجربه ابتدایی و بیداری شعری و شعوری بود.كشف هر یك از قوانین طبیعت، خود نوعی بیداری است، نوعی تجربه است، نوعی شعر است.

تابستان

اشعار پر شور بزرگترین شاعر عبری، با تصویرهای وام گرفته از پرستندگان مشرك طبیعت كه آنها را احاطه كرده بودند یا در دوران تبعید از دیاری به دیار دیگر می دیدند، سر زده است. در این شعرها هر نمود طبیعت، زنده به نظر می آید، چنان كه در اشعار رمی، یونانی، مصری، بابلی و هندی. در ادب (ادبیات) بدوی هندی و در تصاویر اشعار چینی و ژاپنی، طبیعت به مثابه یك كل عظیم خدایی شده، جلوه می كند و در صورتهای جلوه، گر چه در مواردی گوناگون است،‌‌ اما به اشكال مشابه اشارت دارد. (طبیعت وشعر در گفتگو با شاعران شاه حسینی.62)

اولین بار كه ادراك نسبی میان عنصری از طبیعت با عنصری دیگر از طبیعت یا زندگی بوجود می‌آید، آن نخستین ادارك كننده نسبت به آن تجربه یا بیداری، شاعر است و آنكه بار دیگر از آن تجربه به همانگونه سخن بگوید، در حقیقت از آگاهی خویش نسبت به آن بیداری اولی سخن گفته است.(طلا در مس، در شعر و شاعری براهنی )

ژراردونروال كه می گوید : «آنكه برای نخستین بار روی خوب را به گل تشبیه كرد، شاعر است و دیگران مقلد او».

امروز ناقدان معاصر، بر اساس همین عقیده، می كوشند كه شعر را وهنر را تجربه انسان بنامند و قدیمی‌ترین كسی كه از شعر به عنوان تجربه یاد كرده است، یكی از ناقدان اسلامی، یعنی ابن اثیر است كه در كتاب الاستدراك  از ارتباط شعر و تجربه سخن گفته است و در اروپا امیل زولا این تعبیر را رواج داده است.

تجربه شعری چیزی نیست كه حاصل  اراده شاعر باشد، بلكه یك رویداد روحی است كه ناآگاه در ضمیر او انعكاس می یابد، مجموعه ای از حوادث زندگی اوست، به گفته الیوت : خواندن كتاب اسپیوزا وصدای ماشین تایپ و بوی غذایی كه برای شام در حال پخته شدن است، همه اینها ممكن است تجربه یك لحظه باشد.

از آنجا كه هر كسی در زندگی خاص خود تجربه هایی ویژه خویش دارد، طبعا" صور خیال او نیز دارای مشخصاتی است و شیوه خاصی دارد كه ویژه خود اوست و نوع تصاویر هر شاعر صاحب اسلوب و صاحب شخصیتی بیش و كم اختصاصی اوست و آنها كه شخصیت مستقل شعری ندارند، اغلب از رهگذر اخذ و سرقت در خیالهای شعری دیگران آثاری بوجود می آورند. (كدكنی. صور خیال در شعر فارسی)

در رابطه با این موضوع و صور خیال و برداشت های شاعران از طبیعت دسته بندی های گوناگونی را می توان انجام دادو همانطور كه در ادامه مطالب آورده خواهد شد نوع نگاه شاعر, دوره و زمان زندگی و مسا‌‌ئل اقتصادی وسیاسی و... یا برداشت از طبیعت باعث ایجاد این تفاوتها شده است. برای بیشتر آشنا شدن با این تغییرات در ابتدا به صورت كلی ادوار شعر فارسی و نوع سبكهای بوجود آمده توضیحات مختصری داده خواهد شد و در ادامه به بحث موردی در رابطه با نوع نگاه شاعرانی كه بیشترین تاثیراز طبیعت در اشعار آنها دیده می شود می پردازیم : (ابن  اثیر. الاستدراك فی الرد علی رساله ابن الدهان، مصر 1958 ص 17 مقدمه.)

ادوار شعر فارسی

ادوار شعر فارسی بنا به آنچه معمول است به صورت زیر تقسیم شده است :

سبك خراسانی، نیمه دوم قرن سوم، قرن چهارم و قرن پنجم

سبك حد واسط یا دوره سلجوقی، قرن ششم

سبك عراقی، قرن هفتم، هشتم و نهم

سبك حد واسط یا مكتب وقوع و واسوخت، قرن دهم

سبك هندی، قرن یازده و نیمه اول دوازده

دوره بازگشت، اواسط قرن دوازده تا پایان قرن سیزدهم

سبك حد واسط یا دوران مشروطیت، نیمه اول قرن چهاردهم

سبك نو، از نیمه دوم قرن چهاردهم به بعد (خلاصه سبك شناسی شعر فارسی، سید)

شعر ایران از آغاز تا قرن ششم هجری

پاییز

در شعر پارسی این دوره كه به سبك خراسانی یا تركستانی معروف شده است معمولترین قالب شعری قصیده و مثنوی است و از نظر محتوانوع غالب در مثنوی حماسه است ودر قصیده مدح وستایش و وصف طبیعت است وهجو كه مسائل اجتماعی و عواطف شخصی شاعر است رادرآن راهی نیست. در این دوره شاهنامه های منظومی چون شاهنامه دقیقی، گرشاسبنامه اسدی توسی، شاهنامه فردوسی و... تالیف شد. ( نوبخت. نظم ونثر پارسی در زمینه اجتماعی)

مختصات فكری سبك خراسانی

شعر این دوره شعری شاد و پر نشاط است و از محیط های اشرافی و گردش و تفریح و باغ و بزم سخن می گوید و دلایل آن یكی روحیه ایرانیان كهن و دوم زندگی شاعران بود كه صله های گران می گرفتند و مرفه می زیستند و به دربارها رفت و آمد داشتند. با این همه از پند و اندرز و موعظه خالی نیست. روحیه حماسی بر اشعار این دوره حاكم است برونگراست و هرچند دقایق امور عینی را وصف می كند اما با دنیای درون و احساسات و عواطف و هیجان ها و مسائل روحی سر و كار ندارد. توصیف آنقدر غنی است و از جزئیات طبیعت از قبیل انواع گلها و پرنده ها و باغها و می و مطرب و باده انداختن و برف و تیغ و رنگین كمان توصیفات دقیقی شده است. عینی بودن شعر سبب شده است كه شاعران به توصیف جزئیات طبیعت بپردازند و شیوه آنها در این زمینه تشبیه مركب و تشبیه تفصیلی (تشبیه حماسی) است. (سبك شناسی، شمیسا)

شاعران معروف این دوره رودكی، فردوسی، عنصری، فرخی، منوچهری و ناصر خسرو هستند.

شعر پارسی از قرن ششم تا قرن یازدهم :

درسال 616 هجری مغولان بر ایران تاختند وچون آوار بر سر ایران فرود آمدند وتمدن ایران را به تباهی كشاندند آواره گی مداحان آوازه جو بیشتر شد این آواره گی آنان را با ناكامی ها و تباهی های جامعه آشنا كردو تلخكام و نومید و خیال بافشان ساخت شاعران كه دیگر به ندرت خادم خان و امیری مقتدر بودند از الفاظ و معانی رسمی و زبان تشریفاتی آزاد شدند و به جای مفاهیم قالبی گذشته به درد دل پرداختند و به جای قصیده و قطعه كه مفهوم ها را منظم و منطقی بیان می كرد متناسب با اوضاع واحوال پریشان روزگار به غزل و رباعی كه فاقد تسلسل معانی است توسل جستند. مثنوی های حماسی، جای به مثنویهای روایی تغزلی، عرفانی و اخلاقی داد. نابسامانی ها در ادبیات غزل هم رخ نمود به طوری كه هرچه از دوران حمله مغول پیش تر می رویم ابیات غزل مستقل تر می شود كه اوج آن را در غزلهای حافظ می بینیم. حافظ خود به آن نظم پریشان می گوید. به جز آن دامنه زیبایی شناسی در غزل سبك عراقی گسترده شد. در كنار عناصری چون كمان ابرو و كمند زلف و ترك غارتگر و... كه زمینه های اجتماعی آن در چپاولگری های هلاكویی و تیموری وجود داشت عناصر زیبایی شناسی برگرفته از طبیعت هم جای گرفت. شاعر زیبایی گلزار و آب و رنگ ارغوان را در چهره یار دید گل و سنبل و سرو و بوستان و پرندگان و آهوان و حالات آنها به جای آن كه در تشبیت قصیده جای بگیرد وسیله ای شد برای وصف معشوق.

در این دوره عناصر زیبایی شناسی مدام در حال دگرگونی است شاعر دیگر به كمند زلف قانع نیست از موی پیچش آن را می بیند و از ابرو اشارتهای ابرو را.

در دوره مورد بحث (سبك عراقی) غزل عاشقانه و عارفانه در كنار هم می زیستند و یكدیگر تاثیر می گذاردند. هم عاشقان معشوق مجازی از تعبیرات عارفانه سود می جستند و هم شعرای عارف تعابیر مجازی را به طور نمادین برای بیان مقصود به كار می بردند. با آغاز نمادگرایی عرفانی در شعر عناصر زیبایی شناسی یاد شده به صورت نمادهای اسطوره ای جاودانه در آمد. كمند موی نماد عالم كثرت شد و خال كه از اسباب حسن بود به عالم وحدت تعالی یافت و نمونه های دیگر از این دست. آن گاه عشق مجازی و حقیقی به هم پیوند خورد و شاعر عارف جلوه معشوق ازلی را در جمال معشوق زمینی دید و به آن تعبیر معروف ماه را در طشت خانه به تماشا ایستاد این ویژه گی سبب شده است كه در بسیاری از غزلیات این دوره ,بدون آشنایی با جهان بینی شاعر نمی توان خط قاطعی بین آن دو كشید. (نوبخت. نظم ونثر پارسی در زمینه اجتماعی)

سبك آذربایجانی

به طور كلی از نظر تحول در فكر و مختصات ادبی شعر سبك آذربایجانی در اوج روند تكامل شعری قرن ششم قرار دارد. در شعر سبك آذربایجانی از نظر فكری فاضل نمایی و اشاره به علوم مختلف، تعلیمات گوناگون از جمله به آداب و رسوم مسیحیت (آران همجوار با ارمنستان)، اشاره به فولكور و عقاید عامیانه از جمله طب و نجوم و جانور شناسی عامیانه مطرح است به نحوی كه شعر این مكتب غالب محتاج به شرح و تفسیراست. لحن حماسی در شعر این دوره تبدیل به مفاخره شده است و شاعران این مكتب معمولا درستایش خود داد سخن داده اند. شاعران دیگر را قبول ندارند و هجو می كنند و هم چنین نوعی عرفان نزدیك به شرع از نوع عرفان سنایی در اشعار این مكتب هست. دیگر از ممیزات فكری شعر این مكتب ایران دوستی و توجه به معارف ایران باستان است چنان كه خاقانی در قصیده ایوان مدائن از مجد و عظمت گذشته ایران یاد كرده است و نظامی متهم به طرفداری از آیین گران و مجوسان بوده است.

نمونه كامل اشعار این مكتب را در قصیده دردیوان خاقانی ودر مثنوی در آثار نظامی می توان جست.(سبك شناسی، شمیسا)

قرن ششم (شعرعرفانی)

بی توجهی شاهان سلجوقی در اوایل كار به شاعران (نسبت به دوره غزنوی) باعث شد كه شاعران كم و بیش به غزل هم توجه كنند یعنی به جای مدح ممدوح به مدح معشوق و به جای توصیف طبیعت به بیان عواطف و احساسات خود بپردازند و به طور كلی از قصیده گاهی به تغزل آن بسنده نمایند. اما در دوره های قبل بازار قصیده و مدح و صله داغ بود. (سبك شناسی، شمیسا)

سبك هندی

زمستان

در سبك هندی چگونگی برخورد شاعر با طبیعت سخت شایان است، شاعر به جای آنكه در طبیعت قرار بگیرد و آن را وصف كند طبیعت است كه در روح شاعر تاثیر كرده و شعر بیان این تاثر است. در سبك هندی شاعر نقاش طبیعت نیست آنچه در عالم خارج واقع می شود برای شاعر مهم نیست بلكه مهم حالاتی است كه این امور خارجی در ذهن شاعر به وجود می آورد برون نگری جای خود را به درون نگری می دهد. گل با در آغوش شبنم خفتن تر دامن می شود شاخه دشمن دوست نهایی است كه زندان بلبل خواهد شد و آبشار دردمندی است كه سر به دیوار می كوبد و می گرید اینگونه برخورد شاعرسبك هندی با طبیعت سمبولیستهای اروپا را تداعی می كند (شعر نقاشی نیست بلكه تظاهری از حالات روحی است و تا سرحد امكان باید ازواقعیت عینی به واقعیت ذهنی رسید. سمبولیستها می گویند : نظرات ما درباره طبیعت عبارت از زندگی روحی خودمان است. ماییم كه حس می كنیم و نقش روح خودمان است كه در اشیا منعكس می شود از دیگر ویژه گیهای سبك معروف به هندی ورود واژه ها و اصطلاحهایی است كه تا آن زمان بار ورود به بارگاه شعر را نداشته اند. (سبك شناسی، شمیسا)

در ادامه با عناصر خیال در شعر آشنا خواهید شد...


نویسنده : سعیده ره پیما

تهیه و تنظیم:بخش ادبیات تبیان