تبیان، دستیار زندگی
دنیای مغرب‌زمین چگونه به شعر فارسی رغبت و علاقه پیدا كرد؟ نخستین رویارویی جهان اسلام با اروپا در دوره جنگهای صلیبی رخ داد، ولی در همان زمان تحقیقات و علوم اسلامی از طریق اسپانیا– كه از سال 93ه‍.ق (711م) ضمیمه امپراتوری اسلامی شده بود– به اروپا راه یافت...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تأثیر شعر فارسی در غرب

بخش اول :

تاثیر شعر فارسی در غرب

دنیای مغرب‌زمین چگونه به شعر فارسی رغبت و علاقه پیدا كرد؟ نخستین رویارویی جهان اسلام با اروپا در دوره جنگهای صلیبی رخ داد، ولی در همان زمان تحقیقات و علوم اسلامی از طریق اسپانیا– كه از سال 93ه‍.ق (711م) ضمیمه امپراتوری اسلامی شده بود– به اروپا راه یافت. به گفته یوزف گورس: «گرده گلهای جنوب با وزش باد به مشرق رهسپار شد... و گلها، همچنان كه قبلاً مردمان از شمال به جنوب سرازیر شده بودند، از جنوب به شمال روان گردیدند»؛ یعنی افسانه‌ها، شعر و قصه‌ها از دنیای اسلام وارد سنت ادبی اروپای قرون وسطی شدند و جزء آن گردیدند و علاقه‌ای خاص به مشرق‌زمین، سرزمینهای رازآمیز، خطرناك و فریبای مسلمانان، پیدا شد كه در بسیاری از داستانها و قصه‌های سده‌های میانه انعكاس یافته است.

قرآن برای نخستین بار در 1143م. به زبان لاتین ترجمه شد؛ اما قرنها پیش از آنكه به بررسی كمتر خصمانه كتاب مقدس مسلمانان پرداخته شود، گذشت. پس از آنكه جنگهای صلیبی به شكست انجامید، قدرتهای مسیحی امیدوار بودند كه شاید مغولان قدرت آن را داشته باشند كه مسلمانان را سركوب كنند، اما این آرزو برآورده نشد، هر چند اقدامات مردانی چون ماركوپولو و روبروك در این زمینه به پدید آمدن سفرنامه‌های دل‌انگیزی انجامید كه به اروپاییان رخصت می‌داد نظری به دنیای شگفت‌انگیز مشرق بیفكنند.

دومین رویارویی اروپاییان با دنیای اسلام، باز پس از یك مقابله نظامی در قرن دهم/ شانزدهم و یازدهم/هفدهم، بعد از آنكه دولت توسعه طلب عثمانی وین را در 1529 محاصره كرد، رخ نمود. تكانی كه از این حادثه بر پیكر غرب افتاد موجب طغیان احساسات ضدتركی، یعنی در واقع ضد اسلامی، شد و این احساس در ادبیات عامیانه انعكاس یافت، چنانكه «ترك‌نامه» های آلمانی و اتریشی فوق‌العاده عامیانه و لبریز از نفرت و دشمنی است و نمایشنامه‌های تركی لوهنشاین، تركان را به صورت پست‌ترین مردم قابل تصور در روی زمین نشان می‌دهد. در همان دوره، سیاحان و جهانگردان از اروپا وارد دنیای جدیدی شدند، یعنی جهان ایرانی، آنجا كه شاه اسماعیل صفوی (یا به گفته منابع غربی و عربی: صوفی) مذهب شیعه دوازده امامی را در سال 907/1501 دین رسمی مملكت قرار داده بود.

تاثیر شعر فارسی در غرب

اسماعیل صفوی دشمن خونین تركان عثمانی بود، تركانی كه در جنگ چالدران در 920/1514 سپاهیان او را در هم شكسته بودند و از این رو، متحد بالقوه قدرتهای اروپایی علیه عثمانیها به نظر می‌رسید. دهه‌های پی‌درپی، جهانگردان اروپایی از ایران دیدار كردند و درباره سفرهای خود سفرنامه‌ها نوشتند و از شكوه اصفهان و بعداً بارگاه شاه عباس گزارشها دادند. سفرنامه‌های پزشك آلمانی انگلبرت كامپفر و سیاحان اروپایی چون شارون، تاورنیه و برنیه و جهانگرد ایتالیایی پیترو دلاواله، توده و عامه مردم اروپا را از تحولات ایران آگاه ساختند و از این راه، علاقه‌مندی بیشتری نسبت به دولت صفویه ایجاد كردند. این علاقه‌مندی در آلمان بیشتر از همه جای دیگر بود و یكی از امیران كوچك بی‌شمار آلمان، فرمانروای امیرنشین كوچك «شلسویك.هولشتاین»، گوتورپ، یك گروه سی و چهار نفری را در ششم نوامبر 1633 برای استقرار روابط تجاری و سیاسی به دربار پادشاه ایران فرستاد. گرچه این اقدام با شكست مواجه شد، اما ثمرات زیادی در سطح معنوی– اما نه مادی– به بار آورد.

یك سال بعد از گسیل این هیات، یك دیپلمات فرانسوی به نام دوریه، نخستین ترجمه فرانسوی گلستان سعدی را منتشر ساخت و ترجمه آلمانی همین اثر را از زبان فارسی می‌توان مهم‌ترین نتایج سفر هیات نمایندگان شلسویك.هولشتاین شمرد. شخصیت برجسته این هیات، آدم اولئاریوس بود، كه شرح رویدادها و ماجراهای بی‌شمار یا مصیبتهای فراوان این سفر طولانی و مشقت‌بار را در كتاب خود به نام Reyssbeschreiburg(1647) Neue Orientalische نگاشت. رفیق همراه او، پاول فلمینگ، نیز كه شاعر آلمانی خوبی بود، بعضی از این ماجراها را به شعر با طراوت آلمانی به نظم كشید. پس از آن، اولئاریوس در 1653 به ترجمه گلستان سعدی به زبان آلمانی دست یازید و در آن، مترجم لاف زد كه: «از این پس مرا پارسی- آلمانی خواهند نامید» و حال آنكه فلمینگ با نخوتی كه موجه می‌نمود، مدعی بود كه: «ما را سپاس باید داشت كه فارسی را وارد كشور هولشتاین كردیم.» این سخن البته بسیار محجوبانه است، زیرا در حقیقت گلستان هرجا ادبیات آلمانی شكوفا می شد با آغوش باز استقبال می‌گردید.

همراه با رهیافت جدید به مشرق‌زمین در دوره روشنگری، دو ترجمه از گلستان سعدی تصویر شرق را در نظر غربیان شدیداً تحت تاثیر قرار داد. از آلمانیها، یوهان گوتفرید هردر (فت‍1803)، متأله و فیلسوف و دوست پدری گوته ، از جوانی یكی از شیفتگان آثار سعدی بود. هردر از این عقیده هامان پیروی می‌كرد كه: «شعر زبان مادری بشریت است» و به حق بر آن بود كه: «ما یقیناً از شعر دانش عمیق‌تری به دست می‌آوریم تا از تاریخ یأس‌آور و پرنیرنگ جنگها و سیاستها.» با آنكه وی مطالعات اولیه خود را وقف «روح شعر عبرانی» كرده بود، اما تا آن حد سعه صدر داشت كه هر رگه و نشانه از بیان شعری را در زبانهای جهان گواهی فوق‌العاده مهم بر كاركرد روح انسان به شمار آورد. تحسین و ستایش وی از شعر او را به ارزیابی منصفانه‌ای از شعر عربی در مقاله‌ای، در 1972، رهنمون شد، اما بر روی هم، كل توجه او معطوف به شعر فارسی بود كه از راه ترجمه گلستان و روایت تامس هاید از بوستان سعدی داشت شناخته می شد و پیوسته با تحقیقات دانشمندان بریتانیایی، فورت ویلیام، كلكته و نیز شرق‌شناسان اتریشی ترتیب یافته در آكادمی مترجمان در وین– كه به وسیله امپراتوریس «ماریا ترزیا» تأسیس شده بود– غنی‌تر می‌گشت.

تاثیر شعر فارسی در غرب

هردر كه با شور و شوق، نخستین اخبار مربوط به تخت جمشید و كشف رمز كتیبه‌های آنجا را دریافت می‌داشت، فریفته سعدی بود: زیباترین گلی كه می‌تواند در باغ سلطان بشكفد. سعدی برای او تجسم همه چیزهای زیبا و سودمند در ادبیات فارسی بود و دیدگاه اخلاقی او برای نظرگاه اخلاقی خود هردر جاذبه داشت. هرآینه باید گفته شود كه اشعار لطیف سعدی را «هردر» به شعر سنگین تعلیمی آلمانی درآورد كه فاقد زیبایی و فریبندگی كلام سعدی است (كه البته هردر آن را درك نمی‌كرد).

او بیشتر شیفته محتوا و معنای شعر بود تا صورت و قالب آن و درباره سعدی نوشت كه: «به نظر می‌آید كه وی گل شعر اخلاقی را در گستان زبان مادری خود چیده است [یعنی به بالاترین هدف ممكن رسیده است] و گویند در این زبان به شیوه‌ای فوق‌العاده ناب و دل‌انگیز قلم زده است، زیرا كه شعر او هنوز هم سر گل آن زبان شمرده می شود.»

شعر فارسی در نظر هردر «دختر بهشت زمینی» بود، اما خواننده امروزی هنگامی‌كه اظهارنظر این محقق آلمانی را در مجله‌اش به نام Adrastea درباره حافظ می‌خواند بر جایش خشك می‌شود: «ما از شعرهای حافظ به حد كافی داریم، سعدی برای ما سودمندتر است.»

جای تردید است كه هردر با نخستین ترجمه لاتینی یك غزل از حافظ– كه دانشمند اتریشی، منینسكی، در سال 1806 منتشر ساخت– آشنا بوده باشد. ممكن است برگردان مختصر یك غزل را به وسیله تامس هاید(1767) دیده باشد، ولی قطعاً از دو گلچین شعر كه دو تن از دوستانش، یكی اندكی پس از دیگری، منتشر ساخته بودند آگاهی داشت. از این دو مجموعه یكی فراهم آورده و ترجمه كنت رویتسكی بود و «نمونه‌های شعر فارسی» (وین 1771) نام داشت و مجموعه دیگر كه دوستش، ویلیام جونز، تدارك دیده بود با عنوان «شعرهای آسیایی»، با شرح و تفسیر، كتاب ششم (1774)، منتشر گشت. این دو اثر را می‌توان نخستین گامهای عمده‌ای دانست كه برای شناساندن شعر فارسی به جامعه فرهیخته كتابخوان غربی برداشته شد. به درستی نمی‌توان قضاوت كرد كه ترجمه چند غزل حافظ به شعر انگلیسی به وسیله ج.نات در 1787 تا چه حد به شناخت مردم از حافظ كمك كرده است. برخلاف عقیده شخصی هردر، این حافظ بود نه سعدی كه بزرگترین الهام‌بخش محققان غربی آن دیار در طی قرن بعد گشت. این سخن به ویژه درباره آلمان نیز صادق است و این به علت ترجمه كامل دیوان حافظ به آلمانی به وسیله مستشرق خستگی ناپذیر اتریشی، یوزف فن هامر، (پورگشتال) بود كه در 1813-1812 به بازار ادب عرضه گشت.

تاثیر شعر فارسی در غرب

هامر در 1774 در گراتس متولد شد؛ یعنی، درست همان سالی كه ترجمه ویلیام جونز منتشر گشت. هامر وارد آكادمی مترجمان وین شد و در آنجا زبانهای تركی، فارسی و عربی را فراگرفت. مدتی در اداره دیپلماسی اتریش خدمت كرد و سراسر عمرش را وقف ادبیات شرقی نمود. توانست دوستان توانگری بیابد كه یك مجله عمده را برای مطالعات شرقی به ویژه اسلامی بنیان گذارند. پورگشتال، كه خود را رابط میان فرهنگ شرقی و غربی می‌دانست، شعر ترجمه كرد، مقالات بسیار نوشت و ترجمه آزاد اشعاری را كه خوانده و از آنها لذت برده بود منتشر ساخت و آثار بزرگی درباره تاریخ ادبیات و نیز تاریخ سیاسی نوشت. كتاب «تاریخ امپراتوری عثمانی» او كه در ده مجلد منتشر شد هنوز از مآخذ ضروری برای محققان است. نخستین اثر او كه به ویژه با شعر فارسی ارتباط داشت نمایشنامه‌ای بود به نام «شیرین» (1809) كه بر مبنای خسرو و شیرین نظامی نوشته شده بود. اما فتح باب بزرگ او در این زمینه با انتشار «دیوان شمس‌الدین محمد حافظ» آغاز شد كه در دو مجلد كوچك در 1812-1813 منتشر گردید و ترجمه دیوان حافظ را به آنچه هامر شعر آلمانی می‌شمرد دربرداشت. مهم‌ترین جنبه این ترجمه، كه در واقع به هیچ‌وجه شفافیت الماس‌گون و زیبایی غزلیات حافظ را منعكس نمی‌سازد، مقدمه آن است. در این مقدمه، هامر از مشكلات و دشواریهایی كه بر سر راه مترجم شعر كلاسیك فارسی قرار دارد سخن می‌گوید. مشكل جنس معشوق را وی با اینكه نكته عملی برای خود حل می‌كند كه می‌گوید از تغییر دادن جنسیت كسی كه موضوع عشق است به مؤنث امتناع ورزیده است، «زیرا اگر این كار را می‌كردم، می‌بایست دختران را به خاطر ریشی كه بر صورتشان سبز می‌شود بستایم!»

ادامه دارد...


نویسنده:آن ماری شیمل

تنظیم:بخش ادبیات تبیان