تبیان، دستیار زندگی
بسیاری از ما به محض شنیدن رویكردی تازه از ادبیات به نام ادبیات مهاجرت حالتی دفاعی به خود می‌گیریم یعنی این كه گمان می‌كنیم این گونه ادبی به شكلی صددرصد ریشه در مناسبات سیاسی دارد در حالی كه اغلب نویسندگان مهاجر نه تنها ذهنیت‌های سیاسی را با خود یدك ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهی به چند و چون ادبیات مهاجرت و لزوم نگاه تازه به آن

نویسنده، پل ارتباطی در فرهنگ

نویسنده، پل ارتباطی در فرهنگ

بسیاری از ما به محض شنیدن رویكردی تازه از ادبیات به نام ادبیات مهاجرت حالتی دفاعی به خود می‌گیریم یعنی این كه گمان می‌كنیم این گونه ادبی به شكلی صددرصد ریشه در مناسبات سیاسی دارد در حالی كه اغلب نویسندگان مهاجر نه تنها ذهنیت‌های سیاسی را با خود یدك نمی‌كشند بلكه همواره در پی یافتن روزنه‌ای برای سر كشیدن به فرهنگ و مناسبات كشور خود هستند.

ادبیات مهاجرت امروزه دیگر مختص به كشورهای خاصی نیست و نویسندگانی از اقصی نقاط جهان كه به اشكال گوناگون از دیار خود دور افتاده‌اند شامل این گونه رویكرد تازه در ادبیات می‌شوند، نویسندگانی كه آثارشان امروزه به زبان‌های مختلف ترجمه شده و در دسترس همگان قرار دارد. چارچوب ادبیات مهاجرت بیش از هر مورد دیگر به مناسبات فرهنگ‌های گوناگون ارتباط دارد و همین ناهمگونی‌های فرهنگی و دلهره‌های زیستن در دیاری غریب بدنه اصلی آن را تشكیل می‌دهد، نویسنده در این گونه نوشتن همواره به نوستالژی نظر دارد و سعی می‌كند از این راه سفری خیالی به گذشته‌ها و خاطرات داشته باشد.

نوع برخورد به نگرش تازه‌ای به نام ادبیات مهاجرت در كشورهای مختلف باعث نوعی پیوند دوباره بین افراد دور افتاده از اصل خویش شده به این معنا كه نویسندگان در سراسر جهان به گونه‌ای بازگو كننده ذهنیات افراد غریب و وابسته به فرهنگی خاص هستند،نویسنده ادبیات مهاجرت به گونه‌ای مانع ازگسست هر چه بیشتر فرهنگی می‌شود تا جایی كه آثار این دسته از نویسندگان در كشورهای اصلی خودشان هم خوانندگانی پر و پا قرص دارد. یك روحیه جمعی باشد و بر همین اساس می‌توان نوشته‌اش را پژواك رنج‌های جمعی دانست،یعنی این كه او با گذر از دنیای شخصی خود به مرزهایی انسانی تر با دیدی گسترده تر می رسد كه متعلق به جغرافیایی خاص با ابعاد فرهنگی خاص است،نكته‌ای كه حدیث نفس همه انسان‌های مانده در غربت است. به نظر می‌رسد كه در هیچ جای جهان به اندازه كشور ما حالتی دفاعی در مقابل ادبیات مهاجرت وجود نداشته باشد زیرا تا آن جا كه می‌دانیم از دید بسیاری از ما، همه نویسندگان ایرانی در كشورهای دیگر دارای نگرش‌های سیاسی هستند در حالی كه اگر اهل مطالعه جدی ادبیات باشیم در خواهیم یافت كه نویسندگانی با این نگرش از شمار انگشتان دست فراتر نمی‌روند و مابقی نویسندگانی هستند كه نه تنها فرهنگ و مناسبات كشور خود را فراموش نكرده‌اند بلكه همواره مبلغ بی‌ادعای آن هم هستند.

امروزه در بازار كتاب شاهد كارهایی هستیم كه توسط نویسندگان ساكن در كشورهای دیگر نوشته شده اند، كارهایی كه گرچه نمی‌توان به لحاظ رعایت استانداردهای رایج در داستان نویسی به آن‌ها توجه كرد اما در كند و كاو ذهنیت‌ها و دغدغه‌های ایرانی‌های در غربت، كارهایی قابل اعتنا هستند. استقبال از بسیاری كتاب‌هایی كه نویسندگانشان در غربت پدیدآورده‌اند نشان می‌دهد كه بین آدم‌هایی كه در دیگر نقاط جهان زندگی می‌كنند و كسانی كه مقیم كشور هستند به لحاظ فرهنگی تفاوتی وجود ندارد بلكه این كشش دوسویه همواره باعث نوعی همدلی بیشتر می‌شود كه در نوع خود فرهنگساز و جریان‌ساز است،از سویی دیگر در هیچ كدام از كارهایی كه توسط نویسندگان در غربت نوشته شده‌اند هرگز به مسئله‌ای به نام پشت كردن به مناسبات كشور خود و ذوب شدن در فرهنگی دیگر را شاهد نیستیم و همین درگیری‌های حسی عاطفی در مواجهه با فرهنگی دیگر، هسته اصلی ادبیات مهاجرت را شكل می‌دهد.

هدف اصلی ادبیات مهاجرت حفظ فرهنگ در مقابل فرهنگی دیگر است و همین كشمكش و نگرانی‌های بزرگ و كوچك پدید آیی این گونه ادبی را باعث شده است،نویسنده در ادبیات مهاجرت بیش از هر مورد دیگر نگران غلبه فرهنگی دیگر بر فرهنگ خود است و دفاع جانانه او در این رهگذر از فرهنگ خود به شدت قابل ستایش است. در مواجهه با كتاب‌هایی كه به گونه‌های مختلف در چارچوب ادبیات مهاجرت می‌گنجند در خواهیم یافت كه تمام نویسندگان از سراسر جهان این دغدغه فرهنگی و احساس مسئولیت در حفظ ان را وظیفه خود می‌دانند به گونه‌ای كه نویسندگان در دیاری دیگر در زادگاه خود به عنوان سفیران بی‌ادعای فرهنگی مطرح هستند،نكته‌ای كه متاسفانه در كشور ما نمود چندانی ندارد.

نبردی كه نویسنده در نوع ادبیات مهاجرت همواره با آن مواجه است نگرانی از این واقعیت تلخ است كه انسان مهاجر به هر دلیلی چگونه باید از حیثیت فرهنگی خود دفاع كند،شخصیت‌ها در داستان‌های مربوط به ادبیات مهاجرت معمولا شخصیت‌هایی سرخورده از وضعیت حال هستند و حتی بی‌محتواترین آن‌ها به لحاظ فرهنگی باز هم ریشه‌های خود را در جایی دیگر جست‌وجو می‌كند. در روند داستان‌های این گونه ادبی هیچ‌گاه به شخصیت‌هایی برنمی خوریم كه از وضعیت حتی مساعد خود ابراز رضایت كند بلكه همواره چشم به روزنه‌ای دارد كه او را به یاد گذشته‌های فرهنگی‌اش بیندازد. تكیه عمده نویسندگان ادبیات مهاجرت به موضوع رعایت چارچوب‌های فرهنگی نشان می‌دهد كه سیاست نقش بسیار كم رنگی در این رهگذر دارد،یعنی این كه نگرش سیاسی در اقصی نقاط جهان با كمی تفاوت یك هدف را دنبال می‌كند كه زیاد هم به مرزهای انسانی مرتبط نیست و نگرانی از دست رفتن فرهنگی خاص در مقابل فرهنگ‌های دیگر دغدغه‌ای شریف است كه هیچ گاه نمی‌تواند از ناحیه یك فرد سیاست‌زده دنبال شود. لزوم نگاه از زاویه‌ای دیگر به نویسندگان مهاجر آن گونه كه در كشورهای دیگر هم سابقه دارد نكته‌ای است كه باید هرچه زودتر زمزمه‌های آن را آغاز كنیم، زیرا نویسنده مقیم در كشوری دیگر می‌تواند نه‌تنها پلی ارتباطی بین دو فرهنگ باشد بلكه به عنوان حافظ آن چه ریشه در غرور هر ایرانی دارد هم قابل توجه است. قبل از هر چیز دیگر باید به این نكته بیندیشیم كه همه نویسندگان ما در سراسر جهان به دلایل سیاسی مجبور به ترك وطن نشده‌اند چون اگر چنین باشد تكلیف معلوم است اما نگرانی عمده از این جا ناشی می‌شود كه مبادا نویسندگان شریف كه كارهایشان بدون منع قانونی در كشور منتشر می‌شوند هم در آتش دیگران بسوزند. می توان گفت كه موثر ترین رگه‌های حفاظت از حوزه فرهنگ ایرانی در لابه لای كارهای نویسندگانی كه در بیرون از كشور می‌نویسند یافت می‌شود و این مسئله همان گونه كه گفته شد ریشه در نبرد ذهنی و احساس مسئولیت ذاتی دارد كه هر ایرانی در هر كجای جهان با خود همراه دارد،به هر شكل باید امروزه فاصله حسی خود را با نویسندگان بی‌غرض مقیم در كشورهای دیگر كم تر كنیم. چون در حالت دفاعی خود را از نوعی ادبیات رایج در جهان امروز محروم كرده‌ایم و مانع بالندگی هرچه بیشتر آن، آن گونه كه در كشور‌های دیگر رواج دارد، شده‌ایم.

رسول آبادیان

تهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان