اشکالات طه حسین بر ادب جاهلی
بررسی آراء و آثار طه حسین در ادب عربی
بخش اول:شک، پلی به سوی یقین ، بخش دوم
4- اشکالات طه حسین بر ادب جاهلی:
پس از اینکه به روش تحقیق و نظریه طه حسین درباره ادب جاهلی اشاره کردیم، اکنون برآنیم که به اشکالات وی در مورد این ادب بپردازیم. وی دو اشکال را بر ادب جاهلی وارد نمود و بیان کرد که ادب جاهلی به سبب وجود این دو اشکال، مشکوک به نظر میرسد:
اشکال نخست: ادبیات جاهلی نمیتواند جنبههای مختلف حیات جاهلی عرب عصر جاهلی را مانند قرآن به تصویر بکشاند. به عبارت دیگر، طه حسین بر این عقیده است که چون ادب جاهلی حیات دینی، عقلی، سیاسی، اقتصادی عرب جاهلیت را به تصویر نمیگشاند، بنابراین، این ادب، مجعول و مصنوع و منحول است.
« قرآن آیینه راستین عصر جاهلی»
طه حسین معتقد است برای بررسی عصر جاهلی به هیچوجه نمیتوان بر ادبیات جاهلی تکیه کرد، بلکه قرآن بهترین، مطمئنترین و بیشک و شبههترین منبعی است که میتوان پدیدهها و مظاهر مختلف حیات جاهلی را از آن استخراج نمود.
سپس برای اینکه رابطهای بین قرآن و حیات جاهلی برقرار نماید، این گونه استدلال میکند که:
الف) هنگام نزول قرآن رابطهای عمیق بین مردم و قرآن وجود داشته است و گرنه از تلاوت آن به شگفت نمیآمدند.
ب) در آن هنگام مردم معانی و مفاهیم قرآن را میفهمیدند و به دقایق آن پی میبردند، به همین دلیل به مقاومت در برابر آن و مجادله و مبارزه با پیامبر بر میخاستند.
پ) زبان قرآن زبان ادبی مردم عصر جاهلی بود. به عبارت دیگر، قرآن در دعوت دینی خود جدید بود ولی زبان آن زبانی تازه و بدیع نبود. وی با در کنار هم گذاشتن این چند مقدمه به این نتیجه میرسد که قرآن با حیات جاهلی و مردم آن بیگانه نبود، از این رو انتزاع جنبههای مختلف زندگی مردم از آن امری است ممکن و پسندیده و معقول و منطقی.
وی سپس میافزاید: شعر جاهلی از نظر حیات دینی، عصر جاهلی را آن گونه که قرآن معرفی میکند، به تصویر نمیکشاند. قرآن بتپرستان، یهودیان، نصارا، مجوس و صابئین را محکوم و رد نمود و این محکوم نمودن مشعر به این است که: دربلاد عربی در آن زمان این ادیان وجود داشته است و عواطف و احساسات دینی آنان قوی بوده است. در حالی که شعر جاهلی زندگی آن عصر را خشک، بیاحساس، مبهم و عاری از عواطف و اعتقادات دینی معرفی میکند و همچنین قران از نظر عقلی و اقتصادی مردم را به دو دسته تقسیم میکند:
1- طبقه ثروتمند و مرفه و روشنفکر و صاحب هوش و علم.
2- طبقه عامه مردم که نه تنها از دانش و ثروت بهره قابل اعتنایی نداشته اند که بیچاره، خشن و بیبهره از هر گونه دانش و ثروت بودهاند.
طه حسین معتقد است برای بررسی عصر جاهلی به هیچوجه نمیتوان بر ادبیات جاهلی تکیه کرد، بلکه قرآن بهترین، مطمئنترین و بیشک و شبههترین منبعی است که میتوان پدیدهها و مظاهر مختلف حیات جاهلی را از آن استخراج نمود.
طه حسین بر این عقیده است که: عرب عصر جاهلی منزوی و بریده از جهان اطراف خود نبوده است و دلیل وی بر این ادعا سوره قریش در قرآن میباشد؛ زیرا این سوره به سفر آنان به شام و روم و به اقتصاد پرنشاط و پرتحرک اشاره دارد. در حالی که شعر جاهلی، آنان را بریده از جهان خارج و نیز مردمانی فقیر و تهیدست معرفی میکند.
اشکال دوم: عدم تصویرگری زبان و لهجههای مختلف عصر جاهلی در ادب جاهلی.
«طه حسین دومین اشکال خود را بر دو محور اصلی استوار میکند»:
1- اختلاف دو زبان عرب جنوب (قحطانیان) وعرب شمال (عدنانیان): طه حسین معتقد است قحطانیان (ساکنان جنوب) دارای زبان حمیری بودهاند که با زمان عدنانیان (ساکنان شمال) به طور کامل اختلاف جوهری و عمیق داشته است. وی برای اثبات اختلاف دو زبان حمیری و زبان عربی (عدنانی) بر دو سند و منبع تکیه میکند:
الف) قول عمرو بن العلاء که میگوید: «ما لسان حمیر بلساننا و لا لغتهم بلغتنا»
ب) اکتشافات و پژوهشهای تازهای که از روی نقوش و کتیبهها و متون به دست آمده است.
وی میگوید از طرفی قدما بر این عقیده هستند که قحطانیان عرب عاربه هستند و عدنانیان، عرب مستعربه؛ یعنی از سویی، عدنانیان زبان عربی را از قحطانیان آموختهاند و از سوی دیگر زبان قحطانی و عدنانی با هم اختلاف جوهری و عمیق دارند. به عبارت دیگر، نه زبان عدنانی زبان قحطانی است و نه زبان قحطانی زبان عدنانی و این خود تناقض گویی بسیار آشکار است که پیشینیان و طرفداران آنان با آن رو به رو هستند که باید به گونهای حل شود. شبهه و تناقض دیگری که به نظر طه حسین در این میان وجود دارد، عبارت است از اینکه: قحطانیان دارای زبان حمیری بوده و عدنانیان دارای زبان عربی. قحطانیان را شاعرانی است عدنانیان را نیز زبان این شاعران یکی است و آن زبان عربی فصیح میباشد. گرچه زبان قحطان زبان عدنان و زبان عدنان، زبان قحطان نیست. وی پس از طرح این گونه تناقضها به این نتیجه میرسد که: آنچه به شاعران جنوب (قحطانیان) نسبت داده میشود، از آن آنان نیست، بلکه پس از اسلام متحول شده است که نه میتوان آن را پذیرفت و نه به آن اعتماد و اطمینان داشت؛ زیرا زبان آنان زبان حمیری بوده، ولی زبان این ادبی که به آنان نسبت داده میشود، زبان عربی فصیح (زبان قرآن) است.
2- عدم اختلاف لهجههای قابل مختلف عدنانی (شمال) در ادب جاهلی:
طه حسین معتقد است قبایل مختلف شمال مانند قیس، تمیم وغیره، هر کدام زبان و لهجه و مذهب کلامی خاص داشته و این اختلاف لهجهها میبایست در شعر قبایل با لهجههای گوناگون، ظاهر و نمایان شود، در حالی که با نگاهی گذرا به معلولات و معلقات شعر جاهلی، با اینکه هر شاعری از قبیلهای جداگانه است، هیچ تصویری از اختلاف لهجهها در شعر آنان دیده نمیشود. از این رو باید اعتراف کرد این اشعار از آن این قبایل نیست، بلکه پس از اسلام جعل شده است. مساله دیگری که طه حسین در مورد اختلاف لهجههای شمال مطرح میکند، مساله حدیث «انزل القرآن علی سبعة احرف» و نزول قرآن به زبان قریش است.
وی نخست: اختلاف لهجههای مختلف قرآن را عمقی میداند نه در حد اعراب و حرکات.
دو دیگر: منشا قرائتهای هفتگانه را اختلاف لهجههای قبایل شمال میداند.
سه دیگر: «احرف» را «زبان» ترجمه و تفسیر میکند.
چهارم آنکه: وجود مصاحف مختلف قرآن را دلیل بر وجود اختلاف عمیق و جوهری لهجههای قبایل میداند.
پنجم آنکه: به نظر وی قرآن فقط و فقط به زبان قریش نازل شده و دلیل وی بر این مدعا چند نکته است: 1- اجماع مسلمانان؛ 2- پیامبر از قریش است؛ 3- قرآن در میان قریش نازل شده است؛ 4- قریش به آسانی الفاظ قرآن را میفهمیدند؛ 5- روایات صحیحه پیامبر (صلیالله علیه و اله وسلم) مطابق زبان و لهجه قرآن است.
ششم آنکه: به پنداشت وی زبان و لهجه قریش پیش از نزول قرآن در قبایل دیگر انتشار یافته است.
ادامه دارد ( در ادامه نقد اشکالات طه حسین بر ادب جاهلی را خواهیم خواند)...
علی نظری
تنظیم برای تبیان : زهره سمیعی