تبیان، دستیار زندگی
رند از بر ساخته‌های اساطیری حافظ است، مثل پیر مغان، دیرمغان(= خرابات) و جام جم [گاه = جام باده]. حافظ در ساختن رند انگیزه‌ها و الگوهای متعددی داشته است. از یک سو «انسان کامل» را از عرفان می‌گیرد...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رند و رندی حافظ

 حافظ

رند از بر ساخته‌های اساطیری حافظ است، مثل پیر مغان، دیرمغان(= خرابات) و جام جم [گاه = جام باده]. حافظ در ساختن رند انگیزه‌ها و الگوهای متعددی داشته است.

از یک سو «انسان کامل» را از عرفان می‌گیرد، و از سوی دیگر رند را به معنای قدیمی‌اش که شخص لاابالی یک لا قبای آسمان جل و در عین حال آزاده و گردنکش است و در برابر ارزش‌های تحمیلی و دروغین طغیان می‌کند.

انگیزه دیگرش میل به آفریدن شخصیتی است در برابر زاهد که نقطه مقابل و آنتی تز زاهد باشد. و در تحلیل آخر رند را بر صورت خویش (= حافظ) می‌پردازد. و همه آرزوهای خود را که می‌خواهد آزاده و بی‌قید و وارسته و ملامتی باشد در شخصیت ملامتی و قلندروار او باز می‌آفریند. حافظ از آنجا که می‌خواهد اهل تساهل و توکل، اهل ظرافت و زیبایی‌های زندگی، اهل نیاز و شکسته دلی در برابر خداوند و از همه مهمتر اهل عشق باشد، رند را نیز با همین صفات می‌سازد. رند او همچون خود او نظر باز و نکته‌گو و بیزار از زهد و ریا و منکر طمطراق دروغین نام و ننگ و صلاح و تقوای مصلحتی و جاه و مقام بی‌اعتبار دنیوی است.

حافظ از آنجا که می‌خواهد اهل تساهل و توکل، اهل ظرافت و زیبایی‌های زندگی، اهل نیاز و شکسته دلی در برابر خداوند و از همه مهمتر اهل عشق باشد، رند را نیز با همین صفات می‌سازد. رند او همچون خود او نظر باز و نکته‌گو و بیزار از زهد و ریا و منکر طمطراق دروغین نام و ننگ و صلاح و تقوای مصلحتی و جاه و مقام بی‌اعتبار دنیوی است.

در یک کلام حافظ در جامه رند و رندی شخصیتی می‌سازد پاد زهر تکلف ، پادزهر ریو و ریا و سراپا امیدوار و پاک‌باز و عشق اندیش و جسوراندیش- و نه زبون اندیش- در یک جا رندی را  برابر با عشق می‌گیرد:

زاهد ار راه به رندی نبرد معذورست

عشق کاریست که موقوف هدایت باشد

در جای دیگر فرار زاهد را از رندی خود، همانند فرار دیو از قرآن خوانان می‌گیرد، رند در عین حال شخصیت طنز‌آمیزی هم هست. ولی چندان ژرف و شگرف است که در بادی نظر طنز‌آمیز بودنش محسوس نمی‌گردد.

رند کلمه پربار شگرفی است و در سایر فرهنگی‌ها و زبان‌های قدیم و جدید جهان معادل ندارد. تا کمی پیش از حافظ ، و بلکه حتی در زمان او هم معنای نامطلوب و منفی داشته است. چنانکه همین امروزه هم، بعد از آن‌همه مساعی حافظ، دوباره رند، به‌صورت کهنه رند، مردرند و خرمرد رند درآمده است.

معنای اولیه رند برابر با سفله‌ و اراذل و اوباش بوده است. حافظ از آنجا که نگرش ملامتی داشت و هر نهاد یا امر مقبول اجتماعی، و همچنین هر نهاد یا امر مردود اجتماعی را با دید انتقادی و ارزیابی دوباره می‌سنجید، رند را از زیر دست و پای صاحبان جاه و مال و مقام و از صفت تعال بیرون کشید و با خود هم‌پیمان و هم‌پیمانه کرد. و رند در دیوان او «ز قعر چاه برآمد به اوج ماه رسید». چنانکه اشاره شد حافظ نظریه عرفانی «انسان کامل» یا «آدم حقیقی» را از عرفان پیش از خود گرفت و آن را با همان طبع آفرینشگر اسطوره‌ساز خود بر رند بی‌سروسامان اطلاق کرد و رندان تشنه لب را «ولی» نامید:

رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس

گویی ولی‌شناسان رفتند از این ولایت

شرح مقام رند با آن گذشته و امروز ننگین، ولی با آن شأن و شکوه درخشان که در دیوان حافظ دارد براستی دشوارست. رند انسان برتر یا انسان کامل یا بلکه اولیاء الله به روایت حافظ است. و اگر تصویرش از لابلای اشعار او درست فرا گرفته نشود، مهمترین پیام و کوشش هنری- فکری حافظ نامفهوم خواهد ماند.

معنای اولیه رند برابر با سفله‌ و اراذل و اوباش بوده است. حافظ از آنجا که نگرش ملامتی داشت و هر نهاد یا امر مقبول اجتماعی، و همچنین هر نهاد یا امر مردود اجتماعی را با دید انتقادی و ارزیابی دوباره می‌سنجید، رند را از زیر دست و پای صاحبان جاه و مال و مقام و از صفت تعال بیرون کشید و با خود هم‌پیمان و هم‌پیمانه کرد.

کلمه رند و رندی در حدود هشتاد بار در دیوان حافظ به کار رفته است، و اگر اشاره‌ای او به رند ورندی را بدون این دو کلمه هم در نظر بگیریم سیمای واضحی از رند و رندی در دیوان او ترسیم شده است.

زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه

رند از ره نیاز به دارالسلام رفت


منبع :حافظ نامه جلد اول