تبیان، دستیار زندگی
معرفی نمایشنامه انتخاب بر اساس آیات سوره مبارکه فجر، صحنه دوم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نمایشنامه انتخاب صحنه دوم

(صحنه از وسایل خالی است، پسری که در صحنه اول بود با لباس عربی از سمت چپ صحنه و مردی جدید با لباس سفید ساده امروزی از سمت راست وارد شده و به سمت وسط صحنه حرکت می کنند در این صحنه پسر با لهجه عربی و مرد با لهجه امروزی صحبت می کند) پسر عرب با خود زیر لب حرف می زند و فکر می کند...

مرد امروزی: سلام

پسر: سلام

امروزی: چی شده رفیق؟

پسر: یکی از دوستان پدرم از مدینه به خانه ما آمده است چیز های جالبی از قول مولایمان حسین تعریف می کند.

مرد: مثلاً چی؟

پسر: می گوید روزی به خدمت ایشان رفتم و گفتم من مردی هستم که قدرت ترک گناه ندارم اما می خواهم به بهشت بروم چه باید بکنم ؟

مرد: عجب سوالی، خوب؟

پسر: امام می فرمایند این کارهایی که می گویم نکن هر چه خواهی بکن .

مرد (با هیجان): خوب! خوب!

پسر: از روزی خدا نخور، هر چه خواهی بکن

مرد:  آآآ...

پسر: به جایی برو و گناه کن که خدا تو را نبیند و هر چه خواهی بکن.

مرد: عجب!

پسر: از ملک خدا خارج شو و هر چه خواهی بکن.

مرد : وای!

پسر: وقتی ملک الموت خواست تو را با خود ببرد با او نرو و هر چه خواهی بکن.

مرد: ای داد...

پسر: وقتی موکل جهنم خواست تو را میان آتش بندازد اجازه نده و هر چه خواهی بکن.

مرد : آآآخ ... چه حدیث عجیب و کاملی... پسر تو چه می کنی؟ در چه کاری؟

مرد: خوبم مشغول درس و کتاب و کلاس.

پسر: راستی تو از آقا چیزی شنیده ای ؟  (مرد سرش را متفکرانه به علامت تایید تکان می دهد)

پسر: می توانی برایم تعریف کنی؟

مرد: البته (رو به پسر می کند) آقا گفته اند: مردم بندگان دنیا هستند و دین مانند آب دهانیست که بر زبان ها جاری است، تا جایی که معیشت دنیایشان برقرار است با آن همراهند و هنگامی که گرفتار امتحانات و بلا شوند براستی دین داران حقیقی اندک اند. آقا گفته اند: من خارج شدم تا امر به معروف کنم و به سیره جدم رسول خدا رفتار کنم.

(رو به تماشاچیان): آقا می گویند ما از امور شما غافل نیستیم و شما را از یاد نبرده ایم.

آقا می گویند: در نبود ما از فقهای جامع الشرایط پیروی کنید.

آقا می گویند: بکوشید که اعمالتان شما را به محبت ما نائل کند.

آقا می گویند: یاران ما مثل ابرها به وقت بارش به هنگام دعوت در کنار یکدیگر جمع می‌شوند. آقا یارانشان را فرا می‌خوانند. زمان ما فرا رسیده است، باید برویم.

پسر: این صدای کیست؟

مرد: صدای حسین است، گوش کن.

نمایشنامه انتخاب

پسر: حسین ما را می خواند، بیا برویم.

مرد: عجله کن، صدای هل من ناصر از دور شنیده می‌شود...

بازگشت