تبیان، دستیار زندگی
در مباحث گذشته با اقسام حجت (تمثیل و استقراء) آشنا شدیم. در این مبحث می خواهیم به شرح و توضیح قسم سوم این بخش که قیاس نام دارد بپردازیم. ...
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : رضا هاشمی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

استدلال(ترکیب قانونمند قضایا - قیاس)

اهداف کلی:

هدف از ارائه این مبحث این است که دانش آموز:

1-    با مفهوم (قیاس) آشنا شود.
2-    بتواند به راحتی برای این مفهوم (قیاس) مثال هایی را فراهم آورد.
3-    با واژه ها، مفاهیم و اصطلاحات این مبحث به خوبی آشنا شود.

چکیده:

در مباحث گذشته با اقسام حجت (تمثیل و استقراء) آشنا شدیم. در این مبحث می خواهیم به شرح و توضیح قسم سوم این بخش که قیاس نام دارد بپردازیم.

معتبرترین روش استدلال در منطق ارسطویی، قیاس یا سولوگوسیموس نام دارد. قیاس بر استدلالی اطلاق می گردد که ذهن را از کلی به جزئی یا از اصل به نتیجه و از قانون به موارد اطلاق آن می رساند. مثلا (وقتی از این مقدمه کلی (انسان فنا ناپذیر است) به این نتیجه می رسیم که (پرویز فنا ناپذیر است) به استدلال قیاسی پرداخته ایم ) .

قیاس را چنین تعریف کرده اند، قیاس قولی است مرکب از چند قضیه که اگر آن قضایا قطعی گردد، قضیه دیگری ذاتاً از آن لازم می گردد یا به عبارت دیگر استدلالی را که از کلی به جزئی، (اگر مقدمات آن صادق باشد) نتیجه بدست آمده حتما صادق است را قیاس گویند.

اصطلاحات عمومی قیاس

در قیاس دو نوع اصطلاحات متداول است:

اصطلاحات خاص، که ذکر هرکدام در جای خود خواهد آمد؛ و دیگر اصطلاحات عام که در اینجا ذکر می شود:

1- صورت قیاس

عبارت است از هیئت تألیفی واقع بین قضایا.

2- مقدمات:

مجموع قضایایی است که صورت قیاس از آن ها تشکیل می شود مقدمات را مواد قیاس نیز می گویند.

منطق

3- مطلوب:

قضیه ایی است که تشکل صورت قیاس به آن بستگی دارد. وقتی ذهن مقدمات را تألیف می کند، خواستار قضیه دیگری است که این قضیه مطلوب نامیده می شود.

4- نتیجه:

مطلوب قیاس، وقتی حاصل شد و مشخص گردید، نتیجه نامیده می شود.

5- حدود:

حدود عبارت است از اجزای ذاتی مقدمات. مقصود از اجزاء ذاتی، اجزائی است که بعد از تجزیه و تحلیل قضیه به جای خود باقیست. مثلا اگر قضیه حملیه را تجزیه کنیم، جز موضوع و محمول، چیزی از آن باقی نمی ماند و نسبت از اجزاء ذاتی نیست، زیرا نسبت قضیه قائم به طرفین (موضوع و محمول) است، برای اینکه بین طرفین ارتباط برقرار کند.

حال اگر هریک از طرفین قضیه از دیگری جدا شود، این عمل به معنی از بین رفتن نسبت است. سور قضیه هم چون از ارکان نسبت است بعد از از بین رفتن نسبت سور هم از بین می رود. به همین ترتیب اگر شرطیه را نیز تجزیه و تحلیل کنیم جز مقدم و تالی چیزی از آن باقی نمی ماند. بنابراین موضوع و محمول و مقدم و تالی، اجزاء ذاتی مقدمات قیاس است. این اجزاء ذاتی را حدود قیاس می نامند. با ذکر مثالی می توان این اصطلاحات را توضیح داد:

1-    اگر این شخص شیعه باشد، آنگاه او مسلمان است.
2-    این شخص شیعه است.
3-    این شخص مسلمان است.

هریک از قضایای شماره 1 و 2 را مقدمه نامند، شیعه، مسلمان و شخص را حدود گویند، قضیه شماره 3 را مطلوب و نتیجه می گویند.


مرکز یادگیری سایت تبیان - نویسنده: رضا هاشمی

تنظیم: مریم فروزان کیا