تو دیگه کی هستی؟
اگر از تو بپرسم، اندازه گیری یعنی چه؟ چه میگویی؟ یعنی اندازه گرفتن؟
خب، بد نیست! حالا فکر کنیم اندازه یعنی چه؟
اندازهی قد تو چه قدر است؟ اندازهی وزن زمین چه قدر است؟ اندازهی طول و عرض اتاق چه طور؟ جواب همهی این سوال ها، از یک جهت مثل هم است: در جواب هر سئوال، یک "عدد" گفته ای. مثل بقیهی دانش مندان بزرگ تاریخ! ما هم میتوانیم یک جملهی حکیمانه در باب اندازه بگوییم: "اندازه ی هر چیز، حتماً یک عدد است" شاید به نظرت بیاید جملهی حکیمانه مان خیلی واضح است. پس میتوانیم کمی پیچیده ترش کنیم و بگوییم: "نتیجه ی هر اندازه گیری، حتماً یک عدد است "یا" اندازه گیری یعنی نسبت دادن عدد به هر چیز"
اما این جمله ی حکیمانه ی ما -مثل خیلی از جمله های حکیمانه ی دیگر- یک اشکال کوچک دارد: اندازه گرفتن برای خودش قرار و قانون هایی دارد، نمی توانیم به هر چیزی به راحتی یک عدد نسبت بدهیم. این عدد باید نتیجه ی مقایسه ی آن چیز با یک چیز ثابت دیگر باشد (مثل متر، وقتی طول و عرض اتاق را اندازه میگیریم)
باید حواسمان باشد که به بعضی چیزها اصلاً نمی توانیم عدد نسبت بدهیم. مثلاً غم و اندوه، جیغ و داد، خودکار، CD و ... . فقط بعضی چیزها هستند که میتوانیم با هم مقایسه شان کنیم و به آن ها عدد نسبت بدهیم. دانش مندان بزرگ! به این چیزها میگویند: کمیت.
غم و ناراحتی امروز را نمی توانی با دیروز مقایسه کنی و به آن عدد نسبت بدهی. یا مثلاً نمی توانی بگویی من دو برابر خواهرم ناراحت ام.
خودکار را هم نمی توانی با چیز دیگری مقایسه کنی و به آن عدد نسبت بدهی (حتی با یک خودکار دیگر) مثلاً معنی ندارد که بگوییم "خودکار مشکی یک سوم خودکار قرمز است". ممکن است بگویی "وزن خودکار مشکی یک سوم وزن خودکار قرمز است"، آن وقت وزن خودکارها را مقایسه کرده ای نه خودشان را.
پس جملهی حکیمانه مان را میتوانیم این طوری بگوییم: "فقط کمیتها را میشود اندازه گرفت و نتیجه ی این اندازه گیری، فقط یک عدد خواهد بود."
نویسنده:فاطمه مصلح زاده