از ادبیات دینی تا دین ادبیاتی
ادبیات دینی قبل از اسلام
سابقه ادبیات دینی چه قدر است؟ ادبیات دینی قبل از اسلام، چیزی نیست که به چشم بیاید. کتابهای آسمانی ادیان، بر خلاف قرآن که شیوه بسیار ادیبانه و منحصر به فردی دارد، بنا به موقعیت زمانی، پندهای آسمانی و الهی را بدون هیچ گونه پیچ و خم و ابهام وایهامی، ساده و روان، بازگو کردهاند.ادبیات دینی پیش از اسلام را میتوان در سه بخش، خلاصه کرد:
1. قسمتی از اوستا (که ظاهراً آسمانی نیست و سروده خود زرتشت است)؛
2. بخشی از کتاب مذهبی هندویان؛
3. بعضی از نمایشنامههای یونانی که البته دینی صرف نیستند؛ امّا میتوان به گوشههایی از آنان با دیدی دینی و اخلاقی نگاه کرد.
پس ادبیات دینی، بیشتر، بعد از اسلام معنا پیدا میکند، آن هم فقط با دین اسلام؛ چرا که بعد از اسلام، باز هم در هیچ کدام از ادیان دیگر، به ادبیات دینی پرداخته نشده است.
ادبیات دینی پس از اسلام
این چنین است که ما میبینیم دیدگاههای مذهبی با صورتهای نوی در ادبیاتْ راه پیدا میکنند. البته این موضوع نیز مدّ نظر بوده که اسلام در آن دوران، باعث پیشرفت افکار اجتماعی و شکوفایی علم شده بود و شاعران و نویسندگان، دیدِ بسیار مثبتی نسبت به دین اسلام داشتند.
در آن قرون، عموماً در کتابها، در توصیف ذات اقدس پروردگار و وصف خواجه دو دنیا حضرت محمّد مصطفی(ص)، بابهایی مشاهده میشود. حتّی کتابهایی که ربطی به مسائل مذهبی نداشتند، با دیدگاههای مذهبی ترجمه میشدند. مثل «کلیله و دمنه» که ایات و احادیث فراوان، باعث آراستهتر شدن محتوای اجتماعی و سیاسی کتاب شده است.
بعضی از ادبا نیز صرفاً آثار مذهبی از خود به جا گذاشتند، مثل «مثنوی معنوی» مولوی یا «حدیقه» سنایی که سر تا پا گنجینهای از ایات و احادیث و روایات اسلامی در پوشش ادبی هستند و به «قرآن عجم» معروف شدهاند.
این دید مذهبی، حتّی در داستانهایی هم که جنبههای ضدّ مذهبی و غیر اخلاقی داشتند، دیده میشود. مثل کتاب «ویس و رامین» که شاعر، جدا از داستانِ باستانی آن، طبق رسم دوران، از صفات باریتعالی و پیامبر راستینش، دُرفشانی کرده است.
ما در کارهای این قرن، مذهبزدگی نمیبینیم. شعاری حس نمیکنیم. کارهای مذهبی آن دوران، کارهایی قوی و ماندگارند. به دلیل آزاد بودن ادبیات، در قصاید و غزلیات، خبری از مذهبگرایی نبود.
در این دوران، حتّی افکار غیر اسلامی هم فرصت بروز در ادبیات داشتند. در همین قرون بود که «زرتشت بهرام پژدو»1 شعر «زراتشتنامه» را میسراید که در آن، به معجزات پیش از تولّد زرتشت پیغمبر پرداخته است و خودش یک اثر دینی بزرگ است.
باید بگوییم در همین دوران، در اروپا هیچ خبری نبود و هر چه بود، آتش تعصّب بود که بر هیزم افکار میبارید. ما در این دوران، هیچ اثر هنری و ادبیای را در اروپا نمیبینیم.
ادبیات دینی، در خدمت تجارت
امّا قضیه، به همین جا ختم نمیشود. میرسیم به زمانهایی که کمکم دکانها باز میشوند و مذهب، وجهه دیگری برای بعضی از ادبا پیدا میکند: تجارت!هر وقت فشار مذهبی، روی مردم زیاد شود، مذهبنمایی هم بروز میکند. شاید این جمله شاه طهماسب را خطاب به شعرای دربار شنیده باشید که: «من راضی نیستم شاعران، زبان به مدح و ثنای من بگشایند. بهتر است قصیده در شأن حضرت علی(ع) و امامان معصوم بگویند و جایزه خود را ابتدا از ارواح مقدّس آنان و پس از آن، از ما توقّع نمایند».2
همین عقیده، باعث شد که شاعران آن دوره، تصمیمات مختلفی بگیرند و شعر، سرانجامِ دیگری پیدا کند. گروهی که نمیتوانستند خود را با عقاید شاهان متعصّب صفوی وفق دهند، راه هندوستان را در پیش گرفتند. گروهی نیز خانهنشین شدند؛ امّا تعداد زیادی، شروع به سرودن شعر مذهبی کردند تا از قافله صلهبگیران، عقب نمانند. موفّقترین آنها محتشم کاشانی بود که توانست زیبایی ادبیات را با افکار عمیق دینی ترکیب کند و ترجیعبند ماندگار خود را تقدیم جامعه ادبیات کند. باقی، کسانی بودند که یا با تقلید از سبک محتشم، وجهه ادبیات دینی را سبک کردند یا کسانی که ادّعایی داشتند و خود را صاحب سبک میدانستند، امّا ادبیات دینی را به ادبیات سفارشی، تبدیل نمودند.
تقلید، قاتل شاعر و بر هم زننده عالم ادبیات است. شاید از دست تاریخ هم در رفته باشد، شماره مقلّدانی که شعر محتشم را دقیقاً با همان وزن و همان مضمون مرتکب شدند تا شاه صفوی را راضی کنند و از صدقه سر صلههای شاه، زندگی خود را صفایی ببخشند. این «دوازدهبند سرایی»، حتّی بعد از سلسله صفوی هم ادامه یافت:
بستند چون ز ماریه بار از پی رحیل
آن کاروان بیکس و بییار و بیبدیل
یک دودمان بی سلسله زاده زیاد
از خان و مان احمد و از نخبه خلیل
فوجی جگرگداخته، در قید غم دچار
جمعی ستارهسوخته در چنگ کین ذلیل...
دوازدهبند شباب شوشتری
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
زینب دوید و دید که از باد حادثات
در خون خویش غرقه شده، کشتی نجات...
دوازدهبند سروش اصفهانی
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
چون راهشان به معرکه کربلا فتاد
گردون، به فکر سوزش روز جزا فتاد...
دوازدهبند صباحی بیدگلی
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
آمد ز خیمه، زینبِ محزون به اشک و آه
گریان چو ابر گشت، روان سوی رزمگاه
گفتا به ابن سعد که ای بیحیای دون!
امروز شخص شوم تو، سالار این سپاه
آخر نه این حسین بود زاده رسول؟
آخر نه خود به خلق، امام است و دینپناه؟...
دوازدهبند صغیر اصفهانی
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
آه از دمی که دختر زهرا به روی خاک
افتاده دید آن تن مجروحِ چاکچاک...
دوازدهبند وصال شیرازی
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
گشتند چون گروه اسیران، شترسوار
از یکدگر گسست، قطار فلکْ مهار...
دوازدهبند نیاز جوشقانی
و البته اینها به جز ترجیعبندها و ترکیببندهایی است که در وزنهای دیگر در رثای سالار شهیدان گفته شده و عجیب این که بیشتر آنها دوست داشتند، دوازدهبند بگویند!
به همین دلیل بود که اقیانوس ادب دینی، تا مدّتها آرام و بیموج بود تا آن که عمّان سامانی آمد و موج ایجاد کرد.
در عهد صفویه، همین بلایی که سرِ دوازده بند محتشم آمد، سر «مخزن الأسرار» نظامی نیز آورده شد:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
موج نخست است ز بهر قدیم...
مجمع الأبکار عرفی شیرازی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ارّهکشِ تارک دیو رجیم...
حُسن گلوسوز، زلالی خوانساری
,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
بسم الله الرّحمن الرّحیم
نقش بدیع است ز کلک قدیم...
مشهد الأنوار، غزالی مشهدی
همه این مثنویها، حاوی پندها و اندرزهای مذهبی و عرفانی هستند.در عهد صفویه، دیگر سخن از «ویس و رامین»، «بیژن و منیژه» و «لیلی و مجنون» نیست. یا اگر هست، خیلی کمرنگ است. به جای آنها، منظومهها یا رسائلی با نامهای «خزائن الملکوت»،3 «عُروة الوثقی»4 و «محیط کونین»5 سروده و نگاشته شد و نیز تا دلتان بخواهد، مثنویهای «سلیماننامه» و «سلیمان و بلقیس» و «یوسف و زلیخا» که مذهبیترینْ عاشقانههای ما هستند. در این دوره، شاهان، به عمق ادبی، کاری نداشتند و بیشتر عمق دینی مطلب را میدیدند، چنان که وقتی «شأنی تکلّو» در حضور شاه عبّاس، شعری در منقبت مولا علی(ع) خواند و به این بیت رسید که:
اگر دشمن کِشد ساغر، وگر دوست
به طاق ابروی مردانه اوست.
شاه، دستور داد فی المجلس، هموزن شأنی، طلا به او بدهند. ما امروزه از این شعر، فقط همین یک بیت را داریم که آن هم به خاطر همین حکایت، سینه به سینه نقل شده، وگرنه همین هم به لحاظ ادبی، ارزش نقل ندارد.
ادبیات دینی در دوران معاصر
فشارهای مذهبی در کشورهای دیگری چون عثمانی یا فرانسه نیز صورت میگرفت؛ ولی شانسی که ادبیات این کشورها داشتند، این بود که مثل ادبیات پارسی، وابسته به دربار نبودند و عُقدههای تعصّب، از جای دیگری سر بر میآوردند.
این مشکل ادبیات دینی، متأسّفانه در دورههای اخیر نیز دیده میشود. بعد از انقلاب اسلامی، از آن جا که بعضی از نهادهای مربوط، به دست افراد غیر متخصّص ـ که دید متعصّبانهای نسبت به دین داشتندـ افتاد، ادبیات دینی، نتوانست آن طور که باید جلوه کند. سفارشهای کلان همراه با پولهای کلان، باعث شد که بیشتر، دین ادبیاتی از این نهادها سر برآورد تا ادبیات دینی. کنار زدن شاعران و نویسندگان مطرح و کارکشته به بهانههای سیاسی، به این قضیه، دامن زد و باعث شد که خیلیها به خاطر نخوردن انگهای سیاسی، در کارهای ادبیشان سراغ دین بروند.
البته در سالهای اخیر، به دلیل باز شدن فضای سیاسی و تلطیف فضای دینی کشور و نیز بالا رفتن دید کارشناسانه بعضی از مسئولان، امید است که ادبیات دینی، راه صحیح خود را پیدا کند؛ چرا که یکی از راههای ظریف گسترش دین، ادبیات است. شیوه این کار را میتوانیم از بزرگانی مثل سعدی و سنایی بیاموزیم!
پینوشتها:
1 . زرتشت بهرام پژدو: شاعر زردشتی (قرن هفتم هجری)، نخستین گوینده مسلّم زردشتی که از او آثار مهمّی به ما رسیده است. نوشتههای وی که موضوع آنها بخشهایی از ادبیات مزدیسنا و مخصوصاً داستان زردشت پیامبر است، بر همه آثار زردشتیان ایران و هند، برتری دارد. احتمالاً خاندان او از خواف و خود وی ساکن ری بود (ر.ک: فرهنگ فارسی معین، اعلام).
2 . تاریخ ادبیات ایران (کتاب درسی کلاس دبیرستان، رشته ادبیات و علوم انسانی)، محمّد جعفر یاحقّی، 1372، ص8.
3 . از عبدی بیک نویدی، در شرح و توضیح احادیث پیامبر اسلام.
4 . از سحابی استرآبادی، رسالهای با استشهاد به ایات قرآن.
5 . از سالک قزوینی، در شرح سفر به شهرهای مقدّس شیعیان.
نوشته :سید سعید هاشمی
تنظیم:امید واضحی آشتیانی_حوزه علمیه تبیان