تبیان، دستیار زندگی
حوله که روی گیره تاب می خورد گفت:«یعنی من این قدر بدبو هستم؟ چرا این قدر پیف پیف اوه و اه می کنید؟ چرا کسی با من بازی نمی کند.» شانه که پشت آینه پنهان شده بود سرش را بیرون آورده و گفت:«حوله جان چرا ناراحت می شوی،
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حوله ی خوش بو
حوله

پیف - اه، اه – وای، وای

صدای پیف اه وای  در اتاق پیچید.

حوله که روی گیره تاب می خورد گفت:«یعنی من این قدر بدبو هستم؟ چرا این قدر پیف پیف اوه و اه می کنید؟ چرا کسی

حوله

با من بازی نمی کند.» شانه که پشت آینه پنهان شده بود سرش را بیرون آورده و گفت:«حوله جان چرا ناراحت می شوی، بو می دهی، اگر خوش بو بودی که با تو هم بازی می کردیم.» مسواک گفت:«بو بکش می فهمی.» حوله فین فین فین بو کشید. بوی بد را فهمید، از آینه پرسید:«این بوی بد مال من است؟» خمیر دندان شانه اش را بالا انداخت و گفت:«چه عجب بالاخره فهمیدی ما چه می کشیم.» حوله مچاله شد از روی گیره جدا شد و خودش را به زمین انداخت. شانه گفت:«حوله دوست ماست بهتر است کاری کنیم که مثل روز اول تمیز و خوش بو بشود.» همه گفتند:«چه جوری!» شانه خندید و گفت:«الان می گویم.» شانه خودش را به در و دیوار کوبید. خمیر دندان و مسواک بالا و پایین پریدند. آینه جیرنگ جیرنگ صدا کرد. نرگس کوچولو صداها را شنید به اتاق دوید حوله را دید که روی زمین افتاده آن را برداشت، حوله خودش را تکان تکان داد. بوی بد حوله توی اتاق پیچید نرگس کوچلو نگاهی به حوله انداخت و گفت:«پیف پیف چه بوی بدی بیا برویم تا تو را بشویم.» آن شب شانه و آینه و خمیر دندان و مسواک کنار حوله ی خوش بو و تمیز خوابیدند و خواب خوش دیدند.

معصومه ذباح

تنظیم :کودک و نوجوان

***************************

مطالب مرتبط

آسمان هفت رنگ

نه نه کرم نخور

دانه هایی که غیب می شوند

دیزی دوست داری یا پیتزا؟

سوغاتی مادربزرگ

از همه قویتر

حوصله ام سر رفته

آخه من کجا بخوابم

قوی ولی بد اخلاق

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.