تبیان، دستیار زندگی
آموزش و نقش مؤثر بازی در آن و...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آموزش از راه بازی

آموزش از راه بازی
مقدمه

دانش آموزی بر دیوار مدرسه ای نوشته بود : « ای کاش همیشه تعطیل بود! »

عجب جمله تأمل انگیزی! چه چیزی برای این  دانش آموزان تا این حد رنج آور است که آرزوی تعطیلی مدرسه را می کنند؟ اگر روزی مدیر یا ناظم مدرسه به آن دانش آموزان بگوید که مدرسه چند روزی تعطیل است؛ می توانید تصور کنید که آنها چه قدر خوشحال می شوند؟ چرا باید چنین باشد؟

پاسخ من این است که آنها از بودن در مدرسه لذت نمی برند، ولی اگر در کوچه و خیابان و یا در خانه باشند، احساس آرامش و لذت می کنند. با دوستان خود بازی می کنند و خلاصه این که هر کاری را که دوست داشته باشند انجام می دهند و کسی به آنها زور نمی گوید! به یاد می آورم روزهایی را که آموزگار کلاس اول دبستان بودم، همیشه دانش آموزان از من می پرسیدند: « آقا چند زنگ دیگر باقی مانده؟ » و یا آن سال را که یکی از دانش آموزان کلاس اول از من پرسید: « آقا کی آزادمان می کنید؟».حال این اتفاقات از روی تصادف است یا آگاهانه، نمی دانم، ولی فکر می کنم که واقعا چرا باید این طور باشد؟ آیا کلاس من زندان است یا مدرسه بسان زندانی است که دانش آموزان پس از زنگ آخر از آن فرار می کنند و آزاد می شوند؟

این قصه پر غصه هر روز اتفاق می افتد و کم تر کسی به فکر حل این مشکل می افتد .شاید شما تا به حال پاره کردن کتاب ها را پس از امتحان آخر سال در مدارس راهنمایی و دبیرستان ندیده باشید! ولی من آن را دیده ام و فکر می کردم که ای کاش فیلمبرداری از سازمان صدا و سیما می آمد و آن منظره تأسف انگیز را جلوی در مدرسه به تصویر می کشید که چگونه کتاب های پاره پاره شده، قصه غصه های ما را بیان می کند؟

به هر حال اگر معلمی هم به فکر حل این مشکل باشد، ممکن است در عمل، با مخالفت مدیر، معاون و یا طعنه های بعضی از معلمان روبه رو شود. انشاءالله زمانی فرابرسد که ما در تمام مدارس کشور شاهد آموزش لذت بخش و فعال دانش آموزان میهن خود باشیم.

فلسفه آموزش لذت بخش

آموزش لذت بخش رویکردی است که در آن دانش آموزان و کودکان بازی می کنند و آموزش با فعالیت های لذت بخش صورت می گیرد. اصل این بذر، قرن ها پیش پاشیده شده است. اما افسوس که از آن خوب باغبانی نکردیم و آن گونه که باید آن را پرورش ندادیم .

افلاطون بر این عقیده است که پس از تولد کودک، باید زندگانی او همراه با حرکت و جنبش باشد و نیز شرایط زندگانیش چنان باشد که از یک سو دستخوش درد، ترس و تشویق نباشد و از سوی دیگر نازپرورده بار نیاید.

سقراط نقش بازی را نه تنها در رشد و پرورش کودکان و نیز در تحول منش آنان می پذیرد؛ بلکه آنرا زمینه ای می داند برای شناختن توانایی های آنان. « برای آموزش کودکان زور به کار مبر. بگذار آموختن برای آنان به شکل بازی درآید. بدین سان، توانایی هایشان را بسی بهتر خواهی شناخت.»

کومنیوس  کوشش داشت با بکار بستن اصولی که به آن معتقد بود، تا آن جا که می تواند کار دشوار مدرسه را آسان کند و جریان آموزش را به صورت خوشایند و حتی بازی و سرگرمی در آورد. او این اندیشه را در پاسخ به انتقادهایی که در مجارستان از او شده بود به خوبی روشن کرده است: « تمام کوشش من برای آن است که کار فرساینده مدرسه را به بازی و سرگرمی بدل کنم. رفتاری که در مدرسه با کودکان، حتی نجیب زادگان، در پیش می گیرند، چنان است که گویی آنها برده اند. آموزگاران داشتن چهره عبوس، بکار بردن سخنان خشن و کتک زدن را مایه اعتبار خود می شمارند. آن چه می خواهند، این است که شاگردان در هراس باشند و نه این که دوستشان بدارند. من بارها، در نهان و آشکار، گفته ام که این راه درست نیست. اما هشدار من هیچ گاه سودی نداشت. هم از آغاز گفتم که باید نمایش هایی برگزار کرد؛ زیرا به تجربه دریافته ام که برای از میان بردن سستی و برانگیختن هوش، وسیله ای بهتر از نمایش یافت نمی شود. اما به من گفتند که تو را برای کارهای جدی فراخوانده ایم و نه این گونه سرگرمی ها و نقش های خنده آور که درخور « ژزوئیت ها » ست. پاسخ من این بود که همین سرگرمی هاست که به هدف های جدی می انجامد.

« جان لاک » درباره آموزش به کودکان، بر خوشایند کردن جریان آموزش تأکید می نهد و بازی و سرگرمی را برای فراگرفتن الفبا و به کار بردن کتاب های داستان را برای آموزش خواندن پیشنهاد می کند.

« فروبل » آلمانی معتقد بود که کودک  از راه پاسخ های طبیعی که به محیط و چیزهای پیرامون خود می دهد، آنها را می شناسد. برای کودک این پاسخ یا فعالیت، همان بازی کردن است. بازی است که آگاهی به محیط را در کودک پدید می آورد . بازی کردن، طبیعی ترین راه آگاهی به محیط و آگاهی از خود است؛ زیرا بازی آزاد ترین فعالیت است و همه هستی کودک چون یک کل در آن جلوه گر می شود. آزادی و فعالیت و خودکاری، برترین جنبه انسان است و بازی به طور لازم کودک را به جهان بزرگ تر پیوند می دهد.

فروبل برای نخستین بار به برپا کردن باغ کودکان یا کودکستان می پردازد و با این نام گذاری این نکته را می رساند که کودکان مانند نهال هایی هستند که طبیعت، نیروی حیاتی رشد و تحول را در درون آنها نهاده است و این نیروها به طور طبیعی و با پیمودن مراحل طبیعی جلوه گر می شوند.

از این رو، نقش تربیت باید واگذارنده باشد نه بازدارنده؛ یعنی به نیروهای نهفته کودک اجازه شکفتن بدهد و این شکفتن یعنی بکار آمدن یا واقعیت یافتن به وسیله فعالیت خود کودک صورت می گیرد و کار مربی، تنها راهنمایی و هدایت است.

در دهه های آخر قرن هیجدهم و دهه های اول قرن نوزدهم، متخصصان تعلیم و تربیت در فرانسه و آلمان مشاهده کرده بودند که وقتی به کودکان امکان جنب و جوش آزادانه داده شود، موجوداتی بسیار شاد و فعال می شوند. آنان معتقد بودند که کودکان نیازمند تحرک هستند و اگر این نیاز بر آورده نشود به احتمال زیاد در یادگیری آنان تاثیر منفی خواهد داشت. در نتیجه این بینش بود که برخی بازی های سازمان یافته و سازمان نیافته در بعضی از مدارس اجراشد.

فیلسوفان آموزش و پرورش دو  سه قرن پیش، از بسیاری جهات به آموزش و پرورش همان طور که متخصصان امروز نگاه می کنند، می نگریستند. به نظر آنها به دو دلیل زیر، تحرک باید در برنامه ریزی های درسی گنجانده شود:

1- پرورش کودکانی راحت و شاد که بتوانند در کلاس درس، دانش آموزانی، مشتاق یادگیری باشند.

2- تنش های کودکان را که به نوبه خود در یادگیری آنان ممکن است تاثیر منفی داشته باشد، کاهش دهد.

فعالیت در کلاس

کودکان تحرک و فعالیت را دوست دارند؛ اما در بسیاری از کلاس های درس فعالیت و تحرک کودکان برای معلم کم تر قابل تحمل است. کودکانی که در جای خود آرام می نشینند و در طول تدریس دست به سینه و ساکت اند و فقط به معلم توجه می کنند، بیشتر مورد قبول معلم واقع می شوند.

تحقیقاتی که در طول 40 سال گذشته انجام شده است، نشان می دهد که بی تحرکی ممکن است به یادگیری هوشمندانه و مطلوب منجرنشود. پژوهشگران از سال های 1960 در بسیاری از نقاط جهان در مورد تعامل فعالیت ها و تمرین های بدنی در یادگیری فعالیت های آموزشی، حافظه و بالاخره آموخته های دانش آموزان به تحقیق پرداخته اند. برخی از مطالعات در مورد تحصیل و یادگیری های کلاسی است که هم زمان با فعالیت های بدنی انجام گرفته و تعدادی در مورد یادگیریهایی است که بعد از انجام فعالیت های بدنی و بازی بوده است.

« گوتین  و  دیجنارد  » به این نتیجه رسیدند که فعالیت بدنی ملایم در یادگیری عمل جمع در ریاضی می تواند موثر باشد، در حالی که فعالیت شدید بدنی، در یادگیریهایی که بلافاصله بعد از آن، انجام می گیرد تاثیر منفی می گذارد .

برخی از پژوهشگران ژاپنی به روابط یادگیری با فعالیت بدنی علاقه مند شده اند.

« ماتسودا  سوگی هارا » در تحقیق خود به این نتیجه رسیدند که بعد از بازی سبک با دوچرخه، در یادگیری تفریق و انجام تمرین های بعدی مربوط به آن پیشرفت قابل توجهی مشاهده شده است.

« ریلو » در دو مطالعه در سال های 1960 به بررسی ارتباط میان میزان شایستگی و تطابق در کلاس با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پرداخت .او بعد از تحقیق به این نتیجه رسید که ساکت نشاندن دانش آموزان باهوش و شایسته برای مدت طولانی در کلاس درس فشار زیادی به روان آنان تحمیل می کند. کودکان شایسته و سر آمد اگر مدت طولانی بدون تحرک در کلاس یا جلسه امتحان بنشینند، از آزمون های مربوط، اعم از کلاسی و هوشی، نمره های کم تری خواهند گرفت .داده های تحقیقات مذکور این فرضیه را تایید می کند که: اگر در آموزش کودکان، از بازی و تحرک استفاده شود، یادگیری به بهترین وجه صورت می گیرد.

از جمله تحقیقات دیگری که این فرضیه را تایید می کند، نتیجه تحقیقی است که به همت « کرنبای »   انجام شده است. او نشان می دهد که توانایی یادگیری ریاضیات در کودکان بلافاصله بعد از انجام بازی دوچرخه سواری سبک، تا 45 درصد افزایش یافته است.

پژوهش دیگری به کوشش « سالتز  و  دانرورث » در مورد یادگیری هم زمان با ورزش انجام گرفته است و نشان می دهد که به خاطر سپردن جملاتی در مورد موضوعات گوناگون، همراه و هم زمان با ورزش و جنب و جوش، به مراتب بهتر از زمانی بوده است که کودکان بی تحرک مجبور به حفظ آنها بوده اند.

هم چنین نتایج تحقیقات گوناگون نشان داده است که انجام دادن یک ساعت تمرین های بدنی و ورزش سبب رهایی از فشار ساعت های کلاس درس و در نتیجه آموزش و یادگیری بهتر می شود.

در یکی دیگر از مطالعات انجام شده نتیجه گرفته شد که هر گاه مفاهیم دستور زبان را از طریق بازی های آموزشی و غیر آموزشی به کودکان بیاموزیم، آنها در مقایسه با گروهی که همین مفاهیم را از طریق آموزش سنتی و رسمی می آموزند به طریق معناداری پیشرفت بیشتری نشان می دهند. این آزمایش بر اساس این فرضیه طرح شده که شرکت کودکان در بازی ها سبب انگیزش آنها در یادگیری مفاهیم خواندن و دستور زبان خواهد شد. از ین رو، او از آزمایش خود نتیجه می گیرد که حالت انگیزشی خوبی که در اثر شرایط بازی حاصل می شود، یادگیری زبان را به نحو مطلوبی تسریع می کند.

دیدگاه اسلام درباره تاثیر بازی در رشد کودک

قصه حضرت یوسف ( ع ) را اکثراً شنیده ایم که برادران یوسف به بهانه بازی و سرگرمی او را به صحرا بردند و در چاه انداختند و ماجرا ادامه پیدا کرد تا پایان داستان. جالب این جاست که یعقوب پیامبر ( ع ) در برابر استدلال فرزندان نسبت به نیاز یوسف ( ع ) به گردش و تفریح هیچ پاسخی نداد و عملاً آن را پذیرفت. این خود دلیل بر این است که هیچ عقل سالمی نمی تواند این نیاز فطری و طبیعی را انکار کند .

اسلام با توجه به این نیاز طبیعی دستور می دهد که کودکان را تا هفت سالگی آزاد بگذارید تا بازی کنند. امام صادق ( ع ) فرموده اند: بگذار فرزندت تا هفت سال به بازی بپردازد، در هفت سال دوم  به تأدیب او همت بگمار و در هفت سال  سوم  مراقب او باش .

در روایتی آمده است، رسول خدا ( ص ) با جمعی از صحابه از جایی عبور می کردند، کودکان را در حال خاک بازی دیدند، برخی از صحابه خواستند آنها را از بازی کردن باز دارند، پیامبر ( ص ) فرمود: بگذارید آنها بازی کنند، که خاک محل پرورش کودکان است .

اسلام علاوه بر این که واپس زدن این تمایل را نهی می کند، توصیه ای دارد که پدران و مادران امکانات لازم برای بازی کردن کودکان را فراهم کنند و در هر موقعیت و مقام اجتماعی نیز که هستند وقتی را برای بازی با فرزندان خویش اختصاص دهند و خیال نکنند که در صورت بازی با فرزندشان اقتدار یا متانت آنان خدشه دار خواهد شد و یا به عبارتی، سبک خواهند شد. در روایات اسلامی داریم که پیامبر ( ص ) آن قدر به بازی کودکان اهمیت می دادند که به هنگام سجده، نوه خردسالش، حسین ( ع ) که بر پشت آن حضرت می نشستند تا از پیامبر ( ص ) سواری بگیرد؛ پیامبر سجده را طول می دادند.

در برخی از روایات به نمونه ای از انواع بازیها و ورزش ها اشاره شده است. برای مثال، در روایتی از قول پیامبر ( ص ) آمده است: به فرزندان خود شنا و تیر اندازی بیاموزید. هم چنین رسول گرامی اسلام ( ص ) وجود حالت فعال و وجد را در طفل خردسال، نشان دهنده فزونی خرد و اندیشه او در بزرگسالی دانسته، می فرماید: شیطنت و لجاجت و ستیزه جویی کودک در دوران خردسالی او، نشانه فزونی عقل و اندیشه او در بزرگسالی است. در حدیث دیگری نیز فرمودند:

چه خوب است فرزند انسان در خردسالی بازیگوش،  پر تلاطم و بالأخره متمرد باشد تا از این حالت طغیان آمیز او شخصیتی در بزرگسالی سر بر آورد که از حلم و خویشتن داری و مقاومت و پایداری برخوردار باشد. سپس آن حضرت فرمودند: سزاوار است که طفل خردسال منحصراً این چنین بوده، بازیگوش و پر جنب و جوش باشد.

در روایتی از پیامبر اسلام ( ص ) آمده است:

هر کسی که کودکی نزد اوست، باید برای او کودک شود.

می توان از این حدیث این استفاده را کرد که آموزگاران که کودکان برای تعلیم و تربیت به آنها امانت داده می شوند باید با احساسات و تمایلات کودکان آشنا باشند و آنها را درک کنند و خلاصه زبان کودکی را بلد باشند .

چون که با کودک سر و کارت افتاد                 پس زبان کودکی باید گشاد

یکی از زبانهای کودکی زبان بازی کردن است!

آرای تربیتی دانشمندان اسلامی در زمینه بازی

به عقیده « ابن سینا » هدف از آموزش کودک پنج چیز است: 1- ایمان  2- اخلاق نیکو 3 - تندرستی  4- سواد  5- هنر و پیشه

برای نیل به این اهداف، توصیه هایی کرده است که بعضی از آنها به بازی ارتباط دارد؛ از جمله: محروم نکردن دائمی کودک از آن چه که مورد تمایل اوست، ایجاد رقابت سالم بین فرزندان، تشویق فرزند به ادامه تحصیل تا 14 سالگی. البته تا این سن نباید تمام وقت او صرف تحصیل شود، بلکه قسمتی از آن نیز باید به ورزش و بازی اختصاص یابد.

توضیح این که او عقیده دارد که اطفال تا 6 سال از تمایلات خود پیروی می کنند و بر اولیای اطفال است که همواره آنها را از آن چه که به آن تمایل دارند، محروم نکنند و آن چه که باعث محدود شدن کودکان است بر آنان تحمیل نکنند. سلب آزادی و جلوگیری از جنب و جوش بازی کودکان را، زمینه ای برای افسردگی های بی موقع و زودرس سبب می شود تا رغبت ها از بین برود و کودکان بیمارگونه شوند .

برنامه تحصیل به نظر « امام محمد غزالی » عبارت است از: 1- قرآن  2- خواندن و نوشتن  3- اخبار  4- اخلاق 5- ادب  6- حکایات پارسایان  7- روزی یک ساعت بازی .

استاد علامه، « شهید مطهری » بر اساس کلمات قصار علی ( ع ) در نهج البلاغه، معتقد است که در تربیت باید دل ها را از ناحیه میل آنها بدست آورد، یعنی معلم باید کوشش کند که میل قلب را پرورش دهد و به زور متوسل نشود، چه قلب اگر مورد اکراه و اجبار قرار گیرد، کدر می شود و واپس می رود.

به اعتقاد وی ترس و ارعاب و تهدید در انسان عامل تربیت نیستند و نمی توان از این طریق استعدادها را پرورش داد. وی معتقد است که در یادگیری، کودکان باید شاد و خندان و خوشبخت باشند.

منبع

احمد شوشتری

مجله رشد تکنولوژی آموزشی شماره 6