تبیان، دستیار زندگی
آقای مهندس احمدی تلفن همراه داشت. خانم معلم تلفن همراه داشت. آقای نوروزی فراش مدرسه هم موبایل داشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پز دادن با تلفن همراه !

تلفن همراه

آقای مهندس احمدی تلفن همراه داشت. خانم معلم تلفن همراه داشت. آقای نوروزی فراش مدرسه هم موبایل داشت. علی کوچولو کنار خیابان ایستاده بود و عابران را تماشا می کرد. حتی آقای نمکی هم موبایل داشت. در حالی که ارابه اش را به جلو می راند با تلفن همراهش صحبت می کرد. بابای علی، تلفن همراه نداشت و معتقد بود که یک چیز اضافه است. علی خیلی ناراحت بود. اگر پدرش تلفن همراه می خرید حداقل یک روز می توانست پیش دوستانش پز بدهد. تا اینکه یک روز اتفاق عجیبی افتاد.

عروسی خاله مریم بود. دایی منصور آمده بود تا آنها را با خودش ببرد. همه آماده شدند و ماشین قراضه ی دایی منصور به راه افتاد. هوا خیلی گرم بود. اگر هنوز جاده در دست تعمیر بود باید از خاکی می رفتند. نزدیک ظهر بود که ماشین وسط جاده خراب شد. بابای علی پیاده شد و یک لگد به لاستیک های ماشین زد و گفت:

- چه وقت خراب شدن بود؟... حالا توی این بیابان باید چه کار کنیم؟

پشت سرش دایی منصور در ماشین را بست و گفت:

- هر چیزی راهی دارد؟

تلفن همراه

بعد تلفن همراهش را از جیب کتش بیرون آورد و ادامه داد:

- الان به یک تعمیر کار زنگ می زنم!

فقط یک ساعت توی راه معطل شدند. چون زود سروکله ی آقای تعمیر کار پیدا شد و ماشین را درست کرد. بابای علی آن روز فهمید که تلفن همراه در بعضی از مواقع خیلی به درد می خورد به شرط آنکه از آن درست استفاده کنند. او تصمیم گرفت دفعه ی بعد حتماً برای تلفن همراه ثبت نام کند.

علی کوچولو نیز فهمید که تلفن همراه وسیله ای برای پز دادن نیست. چون همین دستگاه کوچک باعث شده بود که آنها به موقع به عروسی برسند.

نوشته: بی بی نازقلی زاده

**************************

مطالب مرتبط

با بوسه فرشته ها بیدار شدم

سنجاب کوچولو و خواهرش

کار خوب چیه ؟

خودم را بیشتر دوست دارم

بازگشت پرستو

علی کوچولو

من می توانم کفشهایم را جفت کنم

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.