تبیان، دستیار زندگی
یكى از شخصیتهاى ماركسیست با علامه به بحث و گفتگو نشسته بود و سرانجام موحد و مسلمان گردید
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

به بهانه سالگرد ارتحال علامه طباطبایی

علامه طباطبایی

(داستانهایى از زندگانى علامه)

حدود 27 سال پیش در این روزها عالمی فرزانه، و فیلسوفی متاله از میان ما رخت بر بست و به دیار باقی کوچید؛ چهره ای الهی و ملکوتی، که با پرواز خود شکافی عمیق در اسلام بر جای گذاشت.

علامه طباطبایى با دو بال قرآن و عترت پرواز كرد و به بلنداى جاودانگى و ابدیت رسید و براى همیشه ستاره ای درخشان و اسطوره اى جاوید در خاطره تاریخ گردید.

اینک به بهانه سالگشت ارتحال آن حکیم فرزانه، برآنیم تا زرین برگهایی از زندگانی سراسر روشن و درس آموز وی را با هم تورق کنیم.

  1. شرح صدر علامه
  2.  آینه اخلاص
  3. تعبد و بندگى
  4.  اخلاق علامه در منزل
  5. شناخت مقتضیات زمان و مكان
  6. همراه با امام (ره )، همگام با انقلاب
  7. جلوه هاى هنرى و ادبى علامه
  8. ارجعى الى ربك

شرح صدرعلامه

یكى از شاگردان ایشان كه مدت سى سال با استاد مأنوس بود پیرامون خصوصیات اخلاقى آن عالم فرزانه چنین نوشته است :

"علامه انسانى وارسته ، مهذب ، خوش اخلاق ، مهربان ، عفیف ، متواضع ، مخلص ، بى هوا و هوس ، صبور، بردبار، شیرین و خوش مجلس بود. من در حدود سى سال با استاد حشر و نشر داشتم ... به یاد ندارم كه در طول این مدت حتى یك بار عصبانى شده باشد و بر سر شاگردان داد بزند یا كوچكترین سخن تندى یا توهین آمیزى را بر زبان جارى سازد. خیلى آرام و متین درس مى گفت و هیچ گاه داد و فریاد نمى كرد، خیلى زود با افراد انس ‍ مى گرفت و صمیمى مى شد.

با هر كس حتى كوچكترین فرد طلاب چنان انس مى گرفت كه گویا از دوستان صمیمى اوست ... گاهى كه به عنوان استاد مورد خطاب قرار مى گرفت مى فرمود:

"این تعبیر را دوست ندارم ما اینجا گرد آمده ایم تا با تعاون و همفكرى، حقایق و معارف اسلامى را دریابیم "

یك بار به ایشان گفته شد كه شاه تصمیم گرفته است دكتراى فلسفه به شما بدهند. ایشان خیلى ناراحت شدند و اعلام كردند به هیچ وجه تن به قبول چنین چیزى نخواهند داد... و در پایان از اصرار زیاد - رئیس دانشكده الهیات آن زمان - گفتند: "من از شاه هیچ ترسى ندارم و حاضر به قبول دكترى نیستم

استاد بزرگوار بسیار مؤ دب بود به سخنان دیگران خوب گوش مى داد، سخن كسى را قطع نمى كرد و اگر سخن حقى را مى شنید تصدیق مى كرد، از مباحثات جدلى گریزان بود ولى به سؤ الها، بدون خودنمایى پاسخ مى داد".(1)

یكى از شخصیتهاى ماركسیست با علامه به بحث و گفتگو نشسته بود و سرانجام موحد و مسلمان گردید هنگامى كه یكى از دوستان او پیرامون مناظره و گفتگوى دوست خود با علامه پرسش كرد، وى شخصیت علامه را اینگونه بازگو مى كند:"آقاى طباطبایى مرا موحد كرد. هشت ساعت ما با هم بحث كردیم . یك كمونیست را الهى و یك ماركسیست را موحد كرد او حرف توهین آمیز هر كافرى را مى شنید و نمى رنجید و پرخاش نمى كرد"(2)

آینه اخلاص

استاد جعفر سبحانى روحیات علامه را چنین توصیف مى كند:

"ما با این كه با ایشان انس بیشترى داشتیم یك بار هم به خاطر نداریم كه مطلبى را به عنوان تظاهر به علم یادآور شود یا سخن را سؤ ال نشده از پیش ‍ خود مطرح كند."(3)

هنگامى كه یكى از علماى حوزه علمیه قم از تفسیر عظیم المیزان در حضور ایشان تعریف مى كند، علامه بانیم نگاهى به او مى فرماید:

"تعریف نكن كه خوشم مى آید و ممكن است خلوص و قصد قربتم از بین برود."(4)

و آنگاه كه یكى از اساتید اندیشمند حوزه رساله امامت خود را براى نظریابى خدمت علامه مى دهد، ایشان پس از مطالعه مى فرماید:"چرا دعاى شخصى كردید؟ (بارالها توفیق فهم آیات الهى را به اینجانب مرحمت بفرما) چرا در كنار سفره الهى دیگران را شركت ندادى ... تا آنجایى كه خودم را شناختم ، دعاى شخصى در حق خودم نكردم ."(5)

تعبد و بندگى

استاد فرزانه ، مرحوم علامه از مرز مراعات واجبات و مستحبات پا فراتر گذارده و خود را مقید به ترك اولى كرده بود و همیشه ذكر الهى بر لب داشت و هیچگاه از توجه به پروردگار غافل نمى شد.

"اخلاق ایشان اخلاقى قرآنى بود، گویا اخلاقش "قرآن "بود. هر آیه اى كه خداوند در قرآن نصب العین انسان كامل مى داند ما در حد انسانى كه بتواند مبین و مفسر قرآن باشد در این مرد بزرگ مى یافتیم . مجلس ایشان ، مجلس ادب اسلام و خلق الهى بود و ترك اولى در ایشان كمتر اتفاق مى افتاد. نام كسى را به بدى نمى برد. بد كسى را نمى خواست وسعى مى كرد خیر و سعادت همگان را مسئلت كند"(6)

طهارت باطن استاد زبانزد خاص و عام بود. بسیارى از شبها را تا صبح به عبادت و بیتوته مى پرداخت . در ماه مبارك رمضان فاصله بین غروب آفتاب تا سحر را به تهجد ذكر مشغول بود.

اخلاق علامه در منزل

دختر استاد چگونه برخورد پدر خود را با اطرافیان اینگونه بیان مى كند:

"اخلاق و رفتار ایشان در منزل "محمدى "بود. هرگز عصبانى نمى شدند و هیچ وقت صداى بند ایشان را در حرف زدن نشنیدیم . در عین ملایمت ، بسیار قاطع و استوار بودند و مقید به نماز اول وقت ، بیدارى شبهاى ماه رمضان ، قرائت قرآن با صداى بلند و نظم در كارها بودند. دست رد به سینه كسى نمى زدند و این به سبب عاطفه شدید و رقت قلب بسیار ایشان بود.

... بسیار كم حرف بودند، پرحرفى را موجب كمى حافظه مى دانستند. بسیار ساده صحبت مى كردند به طورى كه گاهى آدم گمان مى كرد این یك فردى عادى و عامى است ... مى گفتند شخصیت را باید خدا بدهد و با چیزهاى دنیوى هرگز انسان شخصیت كسب نمى كند... آرام و صبور با مسائل برخورد مى كردند. با این كه وقت زیادى نداشتند ولى طورى برنامه ریزى مى كردند كه روزى یك ساعت بعد از ظهرها در كنار اعضاى خانواده باشند... رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود همیشه طورى رفتار مى كردند كه گویى مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگومگو و اختلافى بین آن دو ندیدیم ... آن دو واقعا مانند دو دوست باهم بودند. در خانه اصلا مایل نبودند كارهاى شخصى شان را كس دیگرى انجام دهد... ایشان براى بچه ها مخصوصا دخترها ارزش بسیار قائل بودند. دخترها را نعمت خدا و تحفه هاى ارزنده اى مى دانستند. همیشه بچه ها را به راستگویى و آرامش دعوت مى كردند. دوست داشتند آواى صوت قرآن در گوش بچه ها باشد. براى همین منظور قرآن را بلند مى خواندند و به مؤ دب بودن بچه اهمیت مى دادند و رفتار پدر و مادر را به بچه ها مؤ ثر مى دانستند. درباره مادرم مى فرمود: این زن بود كه مرا به اینجا رساند. او شریك من بوده است و هر چه كتاب نوشته ام نصفش مال این خانم است "(7)

بسیار كم حرف بودند، پرحرفى را موجب كمى حافظه مى دانستند. بسیار ساده صحبت مى كردند به طورى كه گاهى آدم گمان مى كرد این یك فردى عادى و عامى است ... مى گفتند شخصیت را باید خدا بدهد و با چیزهاى دنیوى هرگز انسان شخصیت كسب نمى كند

شناخت مقتضیات زمان و مكان

"توجه به جهان اطراف "و بررسى "وضعیت حال و آینده "از نشانه هاى بارز استاد والامقام ، مرحوم علامه طباطبایى است ایشان در سالهاى دهه 20 و 30 نقش حساس در هدایت جامعه داشت . با هجوم شبهات دشمنان ، سلاح قلم بدست گرفته و كارى كارستان مى كرد. فلسفه مادى و افكار غربى را پوچ و بى مقدار جلوه داد و حساسیتهاى زمان را به كار گرفت . هدایت فوج و فوج جوانان كار كم نظیرى بود كه ((علامه )) یاراى آن را داشت و به خوبى از عهده آن بر آمد. پس از رحلت آیة الله العظمى بروجردى (ره ) "حكومت اسلامى "موضوع درس وى گردید و مقالاتى در این زمینه نگاشت و در آنها توانایى حكومت اسلامى را در اداره جامعه و قدرت ولایت فقیه را اثبات كرد.(8)

همراه با امام (ره )، همگام با انقلاب

از دیر زمان ارادت و علاقه وافرى بین علامه طباطبایی و حضرت امام خمینى (رضوان الله علیهما) به چشم مى خورده است . چون هر دو از هوا و هوس ‍ به دور بودند نسبت به یكدیگر احترام مى گذاشتند(9) "رابطه دوستانه آن دو بزرگوار از قدیم برقرار و علامه نسبت به حضرت امام احترام قائل بود. نسبت به انقلاب نظر مساعد داشت و از مسائل سیاسى بااطلاع بود. وى نسبت به اوضاع جامعه بسیار ناراضى و از شاه و رژیم او منزجر بود.

یك بار به ایشان گفته شد كه شاه تصمیم گرفته است دكتراى فلسفه به شما بدهند. ایشان خیلى ناراحت شدند و اعلام كردند به هیچ وجه تن به قبول چنین چیزى نخواهند داد... و در پایان از اصرار زیاد - رئیس دانشكده الهیات آن زمان - گفتند: "من از شاه هیچ ترسى ندارم و حاضر به قبول دكترى نیستم "(10)

جلوه هاى هنرى و ادبى علامه

خط نستعلیق و شكسته علامه از بهترین و شیواترین انواع خط بود.گاهى استاد از روزهایى كه با برادرش در تبریز در دامنه كوههاى اطراف از صبح تا به غروب به نوشتن خط مشغول بودند، یاد مى كرد. خط هایى كه تعجب ایشان را بر مى انگیخت و یا سخن از زمانى مى كردند كه علاقه بسیارى به نقاشى داشتند و تمام پول و وقت خود را صرف خرید كاغذ و نقاشى بر آنها مى نمودند.

از جمله جلوه هاى دیگر استاد؛ تجلى ایشان در آینه شعر است . اشعار بسیار ارزشمند و چشمگیرى كه توسط علامه سروده شده و سرآمد گردیده است . "مرا تنها برد"و "پیام نسیم "و "هنر عشق "از جمله اشعار گرانسنگى است كه از علامه باقى مانده است .

تا آنجایى كه خودم را شناختم ، دعاى شخصى در حق خودم نكردم

ارجعى الى ربك

... سرانجام پس از 81 سال و 18 روز بابركت و زندگى پرتلاش ، روح پاك و الهى آن حكیم عارف و مفسر وارسته به دیار قدسى و ملكوت رهسپار شد.

آرى در 18 محرم 1402 قمرى (24 آبان 1360 شمسى ) غبار غم و بیرق ماتم در سراسر میهن اسلامى بر پا شد و دلهاى پاك اندیشمندان و بزرگان عرصه علم و دانش غرق اندوه گردید. حضرت امام خمینى قدس سره ضمن اظهار هم دردى ، با برپایى مجلس ختم براى مرحوم علامه این ضایعه اسفناك را تسلیت گفتند. و در پى آن دیگر مراجع و شخصیتهاى علمى ، مذهبى و اجتماعى چون آیة الله العظمى گلپایگانى قدس سره ، آیة الله خامنه اى و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در این ماتم جانكاه به سوگ نشسته و مراسم بسیارى بر پا كردند. شاگردان و دیگر ارادتمندان چشمه فیاض الهى با سرودن اشعارى پربها، غم اندوه خود را بیان نمودند. و دیگر اقشار مردم یاد و خاطره آن اسوه جاودانه و مردالهى را گرامى داشتند.

(11) رحمت الهى و درجات خداوندى نصیب همیشه او باد!

آلبوم تصویری جمال جانفزای علامه را از اینجا ببینید

برای ورود به صفحه"در محضر علامه طباطبایی" اینجا کلیک کنید.

پی نوشت ها

1- یادنامه علامه طباطبایى ، از آیت ابراهیم امینى ، ص 122 - 124 و 128

2- یادها و یادگارها، آیة الله جوادى آملى ، ص 58 و 59

3- همان ، ص 59

4- روزنامه جمهورى اسلامى ، 23/7/1364

5- یادها و یادگارها، ص 83 - 84

6- همان ، از آیة الله جوادى آملى ، ص 61

7- همان ، از نجمة السادات طباطبایى ، ص 40 - 51

8- روزنامه جمهورى اسلامى ، 16/2/1369، از حجة الاسلام و المسلمین هاشمى رفسنجانى ؛ یادها و یادگارها، از آیة الله جوادى آملى ، ص 73

9- یادها و یادگارها، از آیة الله امینى ، ص 89

10- همان ، از نجمة السادات طباطبایى ، ص 52. 53

11- یادنامه علامه طباطبایى ، ص 1

منبع:

گلشن ابرار، ج 1

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.