تبیان، دستیار زندگی
آن لسان لایزال پنهانى، آن چشمه جوشان عرفانى، آن مرید سحر كلام آوینى، آن معتقد به علم «مجریگرى» در جهان بینى، آن مجرى عالِمِ در نوع خود نادر، كه گفته فردوسى پور شده God father !، آن گوشه نشین «شهران» و از ازل تهرانى، آن دكتراى علوم قرآنى، آن چهره مه جبین ك
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فرزاد جمشیدى با "ماه خدا" میهمان سحرهای رمضان

فرزاد جمشیدى با ماه خدا میهمان سحرهای رمضان

پدر خوانده ها خودشان را حذف مى كنند

آن لسان لایزال پنهانى، آن چشمه جوشان عرفانى، آن مرید سحر كلام آوینى، آن معتقد به علم «مجریگرى» در جهان بینى، آن مجرى عالِمِ در نوع خود نادر، كه گفته فردوسى پور شده God father !، آن گوشه نشین «شهران» و از ازل تهرانى، آن دكتراى علوم قرآنى، آن چهره مه جبین كه دیدى، آن نغمه نغزى كه شنیدى، كربلایى حاج فرزاد جمشیدى!

كه عمرى خاك رادیو خوردى و رنج مطبوعات بردى و مردمان را تحفه اى نو در طریقت مجریگرى آوردى و فى العاقبه كار بدانجا رساندى كه در تذكرة المجریان میرزا ضرغامعلى، باب «سحرهاى ماه رمضان» در وصفش چنین نبشته آمد:

«شبى از شبهاى با بركت ضیافت الله، چون ساعتى از افطارمان بگذشت، شام حقى به بدن زدیم، سر به بالین نهادیم و عرض جیك ثانیه، به خوابى عمیق درافتادیم. در عالم رؤیا خواجه عبدالله انصارى را دیدیم كه در فضایى تنگ و تاریك با رنج و صعوبت تمام خود را به ما مى رساند.

عرضه داشتیم: ما كجا هستیم! نكند با عالم فانى وداع كرده، شب اول قبرمان را تجربه مى كنیم و خود خبر نداریم!

خواجه گفت: نیك بنگر اینجا متروى خودتان است!

بدو خندیدیم كه خواجه تو را با آن همه یال و كوپال عرفان و ادب چه به مطایبه با ما! اما كلام منعقد نشده صداى ضعیفه مخدره اى آمد كه «ایستگاه بعد دروازه دولت»! با شنیدن آن به صدق گفتار خواجه رسیدیم و انگشت تحیر به دندان گزیدیم!

چون به خود آمدیم خواجه را گفتیم: پس تو را اینجا چه كار است!

خواجه عرضه داشت از بهر تشكر و سپاس شمایى آمدم كه چنین گوهر جان فزا و كمال افزایى را كشف نمودید.

ما كه سه فاز ذهنمان هنوز درگیر فضا بود، پرسیدیم: كدام كشف چه گوهرى! ‎/‎/.از چه سخن مى گویى!

خواجه عرضه داشت: دوش چون از تناول سحرى فارغ گشتیم با خواجه شیراز، سعدى شیرین سخن و تنى چند از بزرگان صاحب سخن به نظاره برنامه سَحر جعبه جادویى شما بر نشستیم؛ چون اندكى بگذشت، لَختى در احوال دوستان درنگ نمودم. دیدم كه جملگى دهان ها از تعجب گشاده و فك ها به زمین چسبیده و زبان ها این گونه چرخانده كه «یا للعجب این نقل صورت شفاهى است یا شرح دیوان الهى! »

و این شد كه براى عرض سپاس خدمت رسیدم كه ما پدر خود را درآورده، همه آداب به جا آورده و رنج و محنت بر خود هموار نمودیم و فى النهایه بنیان نثرى نو كه «نثر مسّجع» نامیدیمش، بنا نهادیم. لیكن مجرى مكشوفه شما به غمزه نگاهى و نغز كلامى شهد «لفظ مسّجع» را به كام همگان ریخته است.‎/‎/.»

گفته شده این خواب و جمله مدح و ثناى دوستان بود كه بذر محبت او را در دل ضرغامعلى نشاند و بعد از آن در تمام اوقات حج و نظایر آن او را به سرزمین حجاز و عتبات فرستادى كه غایت الامر صداى علما هم به در آمد كه:

ما را با این همه سنوات خدمت و نشستن بر كرسى ریاست در امور زیارت، هنوز به اندازه او این همه سعادت نصیب نگشته

چه سالهاى فراوان بس نشستیم

كمر بر خدمت مردم ببستیم

ولى با این همه در تعداد عمره

آقا فرزاد جلو، ما پشت سر هستیم!

والسلام

شمس الكاتبین

یادگارى روى دیوار

?.در زندگى آرزویى داشتید كه برآورده نشده باشد

شكر خدا كه هرچه طلب كردم از خداى بر منتهاى آرزویم كامران شدم

?.مسائل كارى باعث غفلت از اطرافیانتان شده است

از جان طمع بریدن آسان بود و لیكن از دوستان جانى مشكل توان بریدن

?.بهترین مجرى تلویزیون را چه كسى مى دانید

خانم عظیمى (شبكه خبر)

?.خوانندگان مورد علاقه شما چه كسانى هستند

استاد محمد رضا شجریان كه الحق سروش مردم و دست و ربناى خلایقند.رضا صادقى بخاطر آینه هاى راستگوى كلامش و دكتر محمد اصفهانى بخاطر همه هزینه هایى كه تا بحال براى عرضه موسیقى با هویت پرداخته است!

?.اگر بخواهید از مؤثرترین فرد زندگیتان تشكر كنید چه جملاتى برایش مى نویسد

بعد از خدا گره گیر سفره اخلاص و تواضعى هستم كه پدرم مرا بر آن نشاند و هیچ كس ندانست در انتهاى آن كوچه بن بست در خیابان شاهپور تهران، پدرم جاده اى به سمت خدا گشود.‎/‎/ و بعد از آن مادرم، همیشه همراه غزلخوان غصه ها و بى همتا

میثم تولایى _ فرزاد جمشیدى در قاب كوچك تلویزیون جنوب شهرى ها یا قاب هاى بزرگ بالا شهرى ها هیچ فرقى ندارد و این را مى شود در كلام خود او جستجو كرد كه گفت: بیشترین موضوعى كه من را آزار مى دهد قائل شدن اختلاف طبقاتى میان مردم است، اینكه به خاطر پول افراد به آنها سلام كنى یا ‎/‎/‎/ .

نوشیدن از سرچشمه به این دلیل كه جمشیدى واژه ساز تلویزیون باز هم، مانند تمام اجراهایش از كتاب فرهنگ لغت خود كه در ذهنش جاى دارد و روزانه ساعت ها به بازسازى آن مى پردازد در مصاحبه استفاده كرد و از «ب» بسم الله تا پایان گفت وگو غافلگیرمان مى كرد.این كه بدانیم مجرى بداهه گوى سیما علاوه بر مطالعات چند ساعته یومیه و تدریس اجرا در دانشگاه هاى تهران براى هر اجراى خود ?? ساعت وقت مى گذارد جاى تعجب نیست چرا كه او در مصاحبه دائماً تأكید داشت از كلیشه گویى بدش مى آید. این كه بیایى جلوى دوربین و بگویى سلام ،صبح به خیر و بعد هم خدا حافظ.

حاج فرزاد جمشیدى كه به تازگى از پنجمین عمره خود برگشته و تاكنون سه باربه حج تمتع رفته بهترین اجراى خود را در سحرگاه هاى ماه رمضان مى داند و تأكید مى كند كه بنویسیم خودش را سرباز و بدهكار تلویزیون مى داند و هر جا كه آقاى ضرغامى صلاح بداند حاضر به خدمتگزارى است. گفت وگو با كسى كه بهترین هاى ظاهرى از صدا و فن بیان گرفته تا خط خوش كه از چند جمله یادگارى كه برایمان نگاشت كاملاً مشهود بود را در ادامه مى خوانید.

6.در چند جمله فرزاد جمشیدى را تعریف كنید.

من فكر مى كنم كه تعریف فرزاد جمشیدى را باید بیشتر از مردم جویا شوید. اما خلوص در كار را هیچ وقت فراموش نكردم، بشدت به مطالعه خودم را نیازمند مى دانم، حس طلبگى، جستن، یافتن و به انتخاب برگزیدن را هیچ وقت فراموش نكرده ام، سرمشق بزرگى از شهید آوینى پیش روى من است كه: سیاه مشق هایى كه براى خدا مى نویسى پاك نویس هاى خوبى براى روزهاى تنهایى تو خواهد بود. از این جهت سیاه مشق هایم را همیشه حفظ كرده ام.

7. در یك مصاحبه از شما دیدم كه در آن گفته بودید به على حاتمى و شهید آوینى مدیون هستید. چه دینى به آنها دارید كه از آنها سرمشق مى گیرید

دو تا چیز را سر كلاس دانشگاه به بچه ها گفته ام، دو نكته را من یاد گرفتم از شهید آوینى و على حاتمى، از على حاتمى تصویرسازى و تصویرى نوشتن را یاد گرفتم، از شهید آوینى آن چیزى كه براى من به یادگار مانده، صراحت در لهجه و صادقانه نویسى است. شهید آوینى اصلاً به دنبال دستچین كردن جملات نبود، من فكر مى كنم به روح واژه رسیده بود و از این جهت كه روح واژه را با مخاطب در میان گذاشته بود، توانسته بود قالب تعارف آمیز روزمره را بشكند و بیننده و شنونده را خیلى راحت دستشان را بگذارد در دست واقعیت، بعد از آن حتى خیلى ها آمدند صداى آوینى را تقلید كنند كه نشد، به خاطر آن كه آن روح واژه ها در دست نبود، صداقت را، آوینى مثل نفس كشیدن در دست لمس مى كرد و مى توانست به راحتى با ما در میان بگذارد.

8. در روز چند ساعت مطالعه مى كنید و آیا نظم و سیر خاصى هم براى مطالعات خودتان در نظر گرفته اید

نزدیك به ?? ساعت .در پاسخ به قسمت دوم سؤال شما هم باید بگویم كه حتماً، به خاطر این كه اگر ما بخواهیم به یك ژانر كارى برسیم و تلویزیون هم مهمترین انتقادى كه به آن وارد است، همین است؛ اما در تلویزیون یك قالب خاصى نداریم، یعنى یك ژانر خاصى نداریم. یك نفر بیاید بگوید كه آقا مجرى هاى ورزشى یا اجتماعى را جدا كنیم، ببینید ما از آقاى رشیدپور در برنامه صبح بخیر ایران براى لطیفه گویى استفاده مى كردیم بعد هم براى انتخابات ریاست جمهورى نهم او را فرستادیم نارمك تهران كه مثلاً گزارش بدهد، باور مخاطب مى ریزد.

آن لسان لایزال پنهانى، آن چشمه جوشان عرفانى، آن مرید سحر كلام آوینى، آن معتقد به علم «مجریگرى» در جهان بینى، آن مجرى عالِمِ در نوع خود نادر، كه گفته فردوسى پور شده God father !، آن گوشه نشین «شهران» و از ازل تهرانى، آن دكتراى علوم قرآنى، آن چهره مه جبین كه دیدى، آن نغمه نغزى كه شنیدى، كربلایى حاج فرزاد جمشیدى!

الآن مردم من را در برنامه هاى سحر ماه مبارك رمضان پذیرفته اند، در برنامه هاى معارفى پذیرفته اند، اگر من بروم جاى آقاى ‎/‎/‎/ برنامه آن روى سكه را اجرا كنم مطمئناً مردم هر چیزى از من در ذهنشان ساخته اند از بین مى رود، سیر مطالعاتى كه گفتید درست است و خیلى مهم است، چون براى اجرا این چنین مطالعات روزآمد اجتماعى مهم است، اجراى من اجراى معارفى صرف نیست، مثلاً من براى یك سلام مى گویم «در دنیایى كه مردم قنارى لطیفه هایشان رو تو تلفن همراه حبس مى كنند، تو دنیایى كه مردم خبر بزرگ مرگ آدم ها رو روى ورق هاى A4براى هم فكس مى كنند، من دستم را مى گذارم روى سینه به شما مى گویم سلام»، اصلاً براى سلام، براى خداحافظى من مى نشینم وقت مى گذارم، سلام، عرض ادب، خداحافظ كه نشد كار! من براى سلام مى گویم «اگه راست باشد كه بسم الله الرحمن الرحیم اسم اعظم خداست، اگه راست باشد كه خاصیت این اسم رهاندن پلیدى ها از دل مخاطب هاست، توى یه دستم بسم الله الرحمن الرحیم و تو دست دیگرم سلام مى گذارم و به شما عرض احترام مى كنم» هزار مدل سلام مى توانیم خلق كنیم، ولى ما سراغ واژه ها نرفته ایم، چون به روح واژه ها نزدیك نشده ایم.

9. پس شما معتقدید كه مجرى ها باید در یك قالب خاصى حركت كنند، یعنى اگر شخصى در برنامه هاى مذهبى حضور دارد و به عنوان یك مجرى مذهبى شناخته مى شود، نباید برود مدیر روابط عمومى فلان باشگاه معروف تهران شود، چون این دور از شأن این فرد است

ببینید، اینها آفت است، تلویزیون نتوانسته نیروهاى خودش را حفظ كند، یك نكته را حتماً بنویسید كه ?? درصد مجرى هاى تلویزیون رابطه استخدامى با تلویزیون ندارند و مجبور هستند كه وقتى چهره تلویزیونى پیدا مى كنند از این چهره در جاهاى دیگر استفاده كنند براى این كه امرار معاش كنند، براى همین تعهدشان به تلویزیون كم مى شود، مى روند یك جایى مدیر روابط عمومى مى شوند، من لازم است یك نامه اى را كه اخیراً بابت مجرى هاى تلویزیونى براى آقاى ضرغامى تهیه شده بود و در برخى سایت ها هم درج شده است توضیح دهم كه وقتى در این گزارش آمده مجرى ها اطلاعات و دانش لازم در مورد موضوع برنامه ندارند و یا در مطالب كارشناس برنامه دخالت بیجا مى كنند، نظر من كه نیست این مطلبى است كه مركز نظارت سازمان تهیه كرده، ما الآن یك اطلاعیه مى دهیم مى گوییم مجرى مى خواهیم، هزاران نفر طالب هستند كه مجرى تلویزیون بشوند، چرا چون فكر مى كنند كه مجرى تلویزیون یعنى همین، سلام علیكم، حال شما خوبه در خدمتتان هستیم، صبح بخیر ایران، مى رویم اتاق فرمان، بر مى گردیم و بعد هم خداحافظ. آقا بنده رفتم ??? ساعت علاوه بر این كه مجرى تلویزیونى هستم، وقت گذاشتم، ?? امتحان داده ام تا توانسته ام از وزارت كار مدرك مربیگرى گویندگى را با استانداردش تعریف كنم، سال ?? در وزارت كار براى این كار استاندارد تعریف شد، به این هم كفایت نكردم، گواهینامه مدیریت آموزشگاه فنى و حرفه اى گرفته ام براى تأسیس اولین مدرسه اجراى تلویزیونى، براى این كار زحمت كشیده ام، ضمن این كه همین دیروز امتحان پایان ترم دانشگاه من بود در دانشكده علوم اجتماعى دانشگاه تهران كه از طرف جهاد دانشگاهى این كلاس ها برگزار مى شود، من اولین مدرس اصول و مبانى اجراى تلویزیون و صحنه بودم در دانشكده علوم اجتماعى، من به بچه ها مى گویم یك صفحه بگذارید جلویتان و توى این یك صفحه نكات طلایى را یادداشت كنید، نكات طلایى درباره تلویزیون. من به صورت تجربى تدریس نمى كنم و خاطره هم براى بچه ها نمى گویم، من براى بچه ها علمى صحبت مى كنم، مى گویم كه مطالعه براى مجرى مثل نفس كشیدن است.

لحظه مرگ یك مجرى لحظه اى است كه دیگران هم بتوانند مثل او صحبت كنند، مهمترین ابزار یك مجرى واژه است. تلویزیون و رادیو ابزارهایى نیستند كه من و تو با یك لیوان چاى در كنار آنها به خواب برویم، تلویزیون و رادیو باید ما را از خواب بیدار كنند، یك مجرى حق ندارد عصبانیت، ناراحتى، لوس بازى و كمبودهاى خانواده را با مخاطبش در میان بگذارد، یك گوینده خوب بیش از هر چیز یك شنونده خوب است. موسیقى براى مجرى تلویزیون و گوینده رادیو حكم مادر دارد، همان طور كه هیچ ناجى غریقى نمى گوید من از آب نمى ترسم، یك مجرى هم هیچ وقت نباید بگوید كه من از مخاطب و شنونده خود و بیننده خود نمى ترسم، همیشه باید این ترس باشد شما آقاى اكبر عالمى را ببینید، به او مى گویند «ترس معكوس» مجرى كه ? سال یا ?? سال كار كند، قلبش از كار نیفتد، شانه اش از كار نیفتد، اصلاً مجرى نیست، در فرانسه مجرى تلویزیون را با ?? سال كار بازنشسته مى كنند.

آنقدر این كار مهم است، اگر مردم بدانند كه كار تلویزیون اینقدر سخت است، من در مورد لایه هاى تلویزیون دارم صحبت مى كنم، در مورد پوشش و چهره مجرى هم براى شما صحبت مى كنم. شما همین حرف ها را بكنید سوتیتر و بعد بازتابش را ببینید، ببینید مجرى هاى تلویزیون از این كه مى خوانند لحظه مرگ یك مجرى لحظه اى است كه دیگران هم بتوانند مثل او حرف بزنند چه عكس العملى دارند، اینجاست كه مى فهمیم آقاى فردوسى پور مجرى نیست، متخصص است، آقاى سهیل محمودى مجرى نیست، آقاى سهیل محمودى متخصص است، مجرى تلویزیون یعنى رضا رشیدپور، یعنى هرمز شجاعى مهر، یعنى رحمان نظام اسلامى، یعنى فرزاد جمشیدى، یعنى امیرحسین مدرس، ما به اند ازه دو تا دستمان مجرى تلویزیونى نداریم، گوینده نداریم، قوال داریم، ولى مجرى كه بتواند بدون اتكا به متن برنامه را هدایت كند یا اگر برنامه با مشكل برخورد كرد بتواند مثل خلبانى كه هواپیما را كه موتورش خاموش شده هدایت مى كند، هدایت كند، هنر كرده است.

10. شما در مصاحبه اى از نوع اجراى فرزاد حسنى و رشیدپور انتقاد كرده بودید و گفته بودید كه در تلویزیون ما عده اى تیشرت زیركت مى پوشند و مى آیند جلوى دوربین كه این دور از شأن مجرى است

گفته بودم كه مجرى گرى ملغمه اى از وقاحت نشود، این نظریه من نیست، نظریه ???? سیل برت و مك گوییل است. این نظریه مى گوید كه مجرى تلویزیون باید هنجارهاى جامعه خودش را رعایت كند، هنجارهاى جامعه در فصل ?? قانون اساسى مى گوید كه تلویزیون ما زیر نظر حاكمیت اداره مى شود، پوشش یك مجرى كه در آنتن فراگیر صحبت مى كند باید متناسب با جامعه باشد، در مورد آقاى فرزاد حسنى عرض كرده ام كه برنامه را با فضاى هیجانى خودش اجرا مى كند، قسمتان مى دهم به خدا كه بنویسید كه آقا تلویزیون جمهورى اسلامى براى مجرى هایش سردبیر و نویسنده ندارد اگر كسى مدعى است دارد من حاضر به مناظره هستم. آخه فرزاد حسنى كه مى خواست از آقاى رادان سؤال كند یك نفر هم نبود سؤال او را كنترل كند، پس مجرى با فضاى خودش برنامه را هدایت كرد و این اشتباه است.

تمام آنتن هاى دنیا ?? تا ?? ثانیه با تأخیر برنامه را پخش مى كنند ولى تلویزیون ایران یك تلویزیون لخت و عریان است، هر چیزى كه شما مى گویید مثل یك پلى است كه مجرى پا مى گذارد روى آن و خرابش مى كند و مى رود. یك همچین كسى را روى یك چنین پلى كه رو به ویرانى است قرار داده اند آن وقت كسى هم نیست كه دستش را بگیرد.

11. چند مجرى در تلویزیون در حال حاضر به كار گرفته شده اند

سؤال خوبى كردید، در سال ?? آمار گرفتیم در شبكه هاى یك تا پنج (تهران) و شبكه قرآن به غیر از واحد مركزى خبر و شبكه خبر و غیر از سیماى استان ها ما ??? مجرى داشتیم، شما ?? تاى آنها را نمى توانید بشمارید، در ذهنتان نیست. نه تنها در ذهن شما نیست بلكه در ذهن مدیر یك شبكه هم نیست. ببینید ایام بیكارى مجرى هاى تلویزیون ? ماه و ?? روز است، الآن تلویزیون دارد از ?? مجرى خودش استفاده مى كند، ما مجرى هایى كه آمدند و رفتند را اگر بخواهیم بشماریم یقیناً نمى توانیم، چون از اذهان رفته اند، اما اگر مثل سایر كشورها بود، مجرى هواشناسى خانم كریستین لوهان وقتى كه مى آید در قاب تلویزیون هلند مى ایستد و مى گوید كه امروز باران مى آید حتى اگر یك لكه ابر در آسمان نباشد مردم با او هم ذات پندارى مى كنند. چند تا از این مجرى ها ما در تلویزیون داریم، اصلاً نظارتى نداریم كه مثلاً چه طورى شد كه این مجرى آمد روى آنتن، چرا رفت الآن ما خیلى مجرى داریم كه اصلاً اجرا ندارند.

12. به چه دلیل ؟

چون ما رفتیم یك نفر را آوردیم و بدون اینكه به او بگوییم آقا تو براى بقاى خودت باید مطالعه كنى، فرستادیمش روى آنتن. بنده روزى دو ساعت مربى ورزش گرفته ام، مى روم ورزش مى كنم سعى مى كنم اندام خودم را درست كنم، دندانپزشك دارم كه دندان هایم جرم نداشته باشد، دكتر پوست دارم و همه اینها را براى تلویزیون انجام مى دهم. كلى پول مى دهم كه هم صداى من، هم سواد من و هم سیماى من شاد بماند ولى مجرى هاى دیگر اصلاً این جورى نیستند، واقعاً كسى این جورى نیست، یك نفر را مى آورند، بنده خدا مطالعه هم نكرده و چهار ماه در تلویزیون خودش را مى بیند و سه تا همسایه هم به او مى گوید كه آى شدى مجرى تلویزیون، چهار جا هم تحویلش مى گیرند و بعد از ? ماه رهایش مى كنیم به امان خدا، اصلاً دنبالش نمى رویم كه اصلاً چرا آمدى چرا رفتى

یك بحث دیگرى كه در مورد مجریان وجود دارد این است كه ما سال ها است مجریانى خصوصاً در شبكه یك سیما مى بینیم كه اصلاً به نظر مى رسد رسمى سازمان شده اند و مردم هم دیگر آنها را نمى پسندند.‎/‎/

بیولوژیست ها مى گویند كسانى كه از عینك یا كلاه استفاده مى كنند بعد از یك مدت سنگینى عینك یا كلاه را دیگر حس نمى كنند، مثلاً من الآن دیگر نمى فهمم كه عینك گذاشته ام، بدن ما یك حالتى دارد كه سازش حسى پیدا مى كند، این سازش حسى را بینندگان ما مدت ها است نسبت به مجریان پیدا كرده اند، به خاطر همین ?? - 50 كلمه است كه در بین مجریان دیده مى شود یعنى اگر شما ?? سال اجراى تلویزیون را نگاه كنید مى بینید كه تغییرى نكرده است.

یك نكته یادم آمد كه بگویم بد نیست، شما آقاى فردوسى پور را نگاه كنید، شیفتگى این آدم نسبت به فوتبال مثال زدنى است، شما دیده اید ایشان در برنامه اش در مورد تنیس روى میز نظر بدهد این آدم دیوانه فوتبال است و فقط در مورد فوتبال هم حرف مى زند ولى باز هم اخطار مى كنم كه ما از او هم بد استفاده مى كنیم، داریم او را یك پدرخوانده فوتبال در ایران مى كنیم و خرابش مى كنیم چون فردوسى پور دقیقاً به سمت حذف خودش از روى آنتن قدم برمى دارد مثل آقاى فرزاد حسنى كه این كار را كرد چون به او قدرت مطلقه دادیم بدون اینكه یك ترمز یا سرعت گیرى جلوى او بگذاریم فرستادیمش جلو، حالا هر كه به مشكل برخورده نه تلویزیون از او حمایت مى كند نه كسى.

فكر نمى كنید كه این هیجان كه شما در درون فرزاد حسنى نام مى برید یا فردوسى پور لزوم كار اجرا است چون ما مى بینیم كه مردم دیگر از آن رخوت مجریان قدیمى خسته شده اند و به همین دلیل است كه برنامه این افراد مى گیرد.

ما همیشه در دو سمت افراط و تفریط ایستاده ایم، یا مطلقاً گفتیم تلویزیون جهت بده یا مطلقاً گفتیم تلویزیون جهت بگیرد، هر دوى اینها اشتباه است، ببینید این تعامل است، این خیابان دو طرفه است، ما مى گوییم ارتباط فرایندى است متقابل و هدفمند، این ارتباط فرایندى است متقابل و دو سویه، باید هر دوى اینها صورت بگیرد، اگر من یك ادبیات جدید آوردم و ???? را به گونه اى دیگر تلفظ كردم امكان دارد مردم به خاطر این كه من این را به كار بردم براى دفعه اول قشنگ باشد ولى واقعاً چى به خورد مردم مى دهید تخمه آفتابگردان مى دهیم كه آخرش بخورند و ببینند كه چقدر پوست تخمه جلوى پاهایشان ریخته ولى شكم سیر شد اولین تصویرى كه از شما بیاید روى آنتن، مردم به ??? تلفن مى زنند و نظر خودشان را در مورد شما مى گویند. این نظر هم به برنامه ساز ها منتقل مى شود و روابط عمومى هم خیلى خوب كار خودش را بلد است.

حتى اگر شما زنگ بزنید و بد و بیراه هم بگویید عین همان را هفته به هفته به صورت مكتوب توسط یك عده بندگان خدا كه صبح تا شب آن جا نشسته اند و صحبت هاى شما را مى نویسند و تایپ مى كنند و غلط گیرى مى كنند و بعد مى دهند به مدیران گروه و آنها هم مى دهند به تهیه كنندگان و حتى به رؤیت مجرى هم مى رسد، اما اینكه اگر دفعه بعد مجرى این حركت خودش را ادامه داد چه كسى گوش او را مى كشد معلوم نیست.

13. آقاى جمشیدى گفتید ورزش هم مى كنید، چه ورزشى

بدنسازى مى روم، ورزش هاى ایروبیك هم مى روم و در مجموعه ورزشى شهید شیرودى مربى دارم.

14. آخرین دفعه اى كه سینما رفتید، چه زمانى بود

تقریباً! هر ماه دو دفعه به سینما مى روم.

15. آخرین فیلمى كه دیدید

بهتر بگویم آخرین فیلمى كه پسندیدم ارتفاع پست بود ولى بعد از آن را نپسندیدم. مثلاً دایره زنگى را رفتم دیدم نپسندیدم، انعكاس هم رفتم دیدم ولى خوشم نیامد.

16. بدترین گافى كه از مجریان تلویزیون دیده اید، چى بوده

نزدیكترین آن را مى گویم، چون من هفته اى دو یا سه بار از این جور گاف ها مى بینم، ولى یك مجرى در سالگرد ارتحال امام از نوه حضرت امام پرسید كه شما ماه عسل كجا رفتید احساس كردم از برج میلاد افتادم پائین، وقتى این سؤال را شنیدم از نوه امام در سالگرد ارتحال امام بپرسیم كه ماه عسل كجا رفته به نظر خیلى زشت است.

17. اگر بخواهید لقب پدر اجراى ایران را به یك نفر بدهید آن فرد كیست

نگویم بهتر است! چون كسى شایسته این لقب نیست.

18. بهترین خصوصیت اخلاقى خودتان را چه مى دانید

هیچ وقت به عیب دیگران توجه نمى كنم.

19. و بدترین آنها

زودرنج هستم.

20. بدترین شاخصه مردم ایران كه اگر این را نداشتند خیلى پیشرفت مى كردند

در كتابى خواندم كه ما ایرانى ها چرا وقتى از خواب بیدار مى شویم در یك صف بلندى از انتقاد مى ایستیم و همگى از نفر جلوییمان انتقاد مى كنیم. یك لحظه هم پشت سرمان را نگاه نمى كنیم تا ببینیم كه عده زیادى ایستاده اند و از ما انتقاد مى كنند، انتقاد كردن خاصیت بد ایرانى ها است. شاید من هم در این گفت وگو خیلى انتقاد كردم ولى انتقاد علمى كردم و براى آنها دلیل علمى دارم. البته ناشكرى را هم به بدترین خصوصیت هاى اخلاقى ایرانى ها اضافه كنید.

تكمله اگر مى خواهید بدانید كه چرا بعضى از مجریان سرشناس چندسالى است پایشان به مجالس عروسى و جشن ها باز شده، اینكه بدانید چرا یك سرى از آنها در بحبوحه شهرت به دلایل مختلف از جمله شركت در مجالس عروسى نامناسب ممنوع التصویر شدند ولى باز به تلویزیون برگشتند یا اینكه چرا فرزاد جمشیدى باوجود قولى كه سال گذشته همزمان با پذیرفتن مسئولیت دفتر هماهنگى و سازماندهى مجریان سیما در خصوص مجریان جدید و باسواد درسال جارى داده بود بازهم بهرام شفیع ها را در تلویزیون مى بینیم یك سرى به سایت شبكه ایران به آدرس www.inn.ir بزنید و گفت وگوى كامل با فرزاد جمشیدى را كه نزدیك به دو ساعت در یك ظهر گرم تابستانى به طول انجامید بخوانید.

منبع : ایران