تبیان، دستیار زندگی
لحمد" مناجات الشاكرین خدایا! تشنگی عمیق من و باران مداوم و بی حد و حصر تو، مرا از اقامت در زیر خیمه شكرت باز داشته است. خدایا! دست یاری هر لحظه تو در نشیب و فراز صخره های صعب زندگی مرا از اندیشه پرتگاه های ناسپاسی واگذ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ترنم سبز" لك الحمد"

مناجات الشاكرین

خدایا!

تشنگی عمیق من و باران مداوم و بی حد و حصر تو، مرا از اقامت در زیر خیمه شكرت باز داشته است.

خدایا!

دست یاری هر لحظه تو در

نشیب و فراز صخره های صعب زندگی مرا از اندیشه پرتگاه های ناسپاسی واگذاشته است.

الهی اذهلنی عن اقامة شكرك تتابع طولك  واعجزنی عن احصاء ثنائك فیض فضلك و شغلنی عن ذكر محامدك ترادف عوائدك و اعیانی عن نشر عوارفك توالی ایادیك...

خدایا!

این سالك غریب آنچنان به روشنی نور تو در جاده عشق عادت كرده است كه سپاس ترا این همه از یاد برده است.

خدایا!

این دل كه در اقیانوس تو غرقه گشته است چگونه می تواند تموج آبی تو را ترسیم كند؟

خدایا!

آبششهای این ماهی دل كه هر لحظه در آب نعمتهای تو تنفس می كنند چسان یارای نشر نعم ملموس تو دارند؟

و هذا مقام من اعترف بسبوغ النعماء و قابلها بالتقصیر و شهد علی نفسه بالاهمال  والتضییع و انت الروف الرحیم البرالكریم.

خدایا!

من در مقام كسی ایستاده ام كه همه نعمتهای تو را لمس كرده و معترف آمده است.

خدایا!

من لباس اذعان بخششهای تو را- هر چند كوتاه- به تن كرده ام.

خدایا!

رشد گیاه من اعتراف به وجود خورشید توست.

اما خردیم، گواه اهمال و ناشایستگی من.

خدایا!

تویی آن بخشنده مهربان و تویی كه بال فضل بر كائنات گشوده ای و سایه لطف بر بندگان گسترده ای.

تویی كه خستگی را بر تن دوندگان به سوی خویش نمی گذاری و مأیوس و خسته بازشان نمی گردانی و از قله آرزویت به زیرشان نمی افكنی و شكوفه امید به خود را با رگبار بی مهری ناكام نمی كنی.

خدایا!

كاروانهای امید در كنار بارگاه تو فرود آمده اند و پرندگان آرزو بر گرد بام تو پرواز می كنند.

خدای من!

بال پرنده امید را با تیر یأس مشكن و در كوچه اشتیاق، مرا به بن بست نومیدی مكشان.

فلا تقابل آمالنا بالتخییب و الأیاس  ولا تلبسنا سربال القنوط و الأبلأس الی تصاغر عند تعاظم الآئك شكری و تضائل فی جنب اكرامك ایای ثنایی و نشری...

خدایا!

تن من در این سرمای سوزان كویر، لباس نازك بدبینی را تاب ندارد.

شولای(خرقه) گرم امید بر كتفهای لرزانم بیفكن و از گرمای خویش جرعه ای به جگر سرما زده ام بنوشان.

خدایا!

پرنده كوچك وجودم چگونه شكر وسعت آسمان تو گوید و پاهای خرد و خسته ام چگونه جاده بی انتهای ثنای تو پوید؟

خدایا!

چگونه شكر تو گویم كه سراپای وجودم غرقه در نعمتهای توست، تویی كه مرا به زینت ایمان آراسته ای و در خیمه لطفت منزل داده ای.

جللتنی نعمك من انوارالایمان حللا و ضربت علی لطائف برك من العز كللا و قلدتنی مننك قلائد لا تحل و طوقتنی اطواقاً لا تفل فالائك جمة ضعف لسانی عن احصائها و نعماؤك كثیرة  قصر فهمی عن ادراكها فضلاً عن استقصائها...

تویی كه گردنبد ناگسستنی منتهایت را برگردنم آویخته ای و حلقه های زیبای ناشكستنی مهرت را در گوشم كرده ای.

" جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست       ماه و خورشید همین آینه می گردانند"

خدایا!

آنچنان آلاء و نعمتهای تو در اطرافم انباشته است كه مرا مجال نه تشكر كه شمارش نیست و ابداً اندازه فهم من به درك این همه نمی رسد و ظاهر آن را در نمی یابد چه رسد كه به عمق آن دست یابد.

فكیف لی بتحصیل الشكر و شكری ایاك یفتقر الی شكر فكلما قلت لك الحمد وجب علی لذلك ان اقول لك الحمد...

خدایا!

من چگونه شكر تو گویم و حال آنكه خود توفیق سپاسگزاری از تو، محتاج شكر دیگریست.

خدایا!

من با كدام زبان به سپاس بپردازم كه گردش زبان به سپاس، خود نیازمند تشكر است.

خدایا!

من چگونه نوای" لك الحمد" سر دهم كه این نوای ارادت، خود از بی شمار نعمت های توست و محتاج" لك الحمد" ی دیگر.

خدایا!

من چگونه عطایای تو را سر به سجده بگذارم كه این پیشانی و خاك از توست و این سر و سودا نیز از تو و این همه در خور سجده ای دیگر برای تو.

الهی فكما غذیتنا بلطفك وربیتنا بصنعك فتمم علینا سوابغ النعم  وأدفع عنا مكاره النقم و آتنا من حظوظ الدارین ارفعها و اجلها عاجلاً  و آجلاً و لك الحمد علی حسن بلائك و سبوغ نعمائك حمداً یوافق رضاك و یمتری العظیم من برك و نداك یا عظیم یا كریم برحمتك یا ارحم الراحمین.

ربی! خدای من! معبودم!

تو كه تا كنون پرورده ای، به دامن گیر.

تو كه تا به حال تغذیه كرده ای گرسنه ام مگذار و مرا در گذرگاه طوفان بلا مگمار.

خدای من!

مرا به جامهای پیاپی از شراب دو جهان مهمان كن، مرا شایسته عنایت سبحان كن، درد هجران را درمان كن، مشمول لطف خودت در آینده  و الان كن، در غریب و قریب و آجل و عاجل مرا سزاوار انعام رحمان كن و مكاره نقم هر لحظه را تو خود جبران كن.

كه در حسن بلا نیز ستایش سزاوار توست و در گستردگی نعمت نیز سپاس در خور تو، سپاس و ستایشی كه بر آن رنگ رضای تو خورده و نم سخای تو نشسته، ای نهایت مهربانی!

"سید مهدی شجاعی"

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.