اخبار ادبی وهنری 7 تیرماه 1383
ایسنا- «علی معلم دامغانی» از رسانه، اینترنت، شعر، موسیقی و كار در صداوسیما میگوید
علی معلم دامغانی ـ شاعر ـ كه مدتی است بهعلت ناراحتی در ناحیهی كمر نمیتواند راه برود و در منزل به استراحت مطلق میپردازد، به سخن گفتن دربارهی رسانهی امروز، بهعنوان یكی از دغدغههایش پرداخت.
به اعتقاد علی معلم جهان عوض شده و رسانهها نوعی دهكده جهانی را تحقق دادهاند. او البته میگوید رسانهی جمعی طبق تعریفی كه داده بودند، قرار بود دیوارهایی چون ملیت و بنیادگرایی را از میان بردارد كه این اتفاق نیفتاده است.
معلم معتقد است: پدیدههایی چون رسانه و اینترنت پدیدههای مقدسی هستند؛ به شرط اینكه در جهت رهایی انسان مورد استفاده قرار گیرند. وی سخت مخالف نظر كسانی است كه از اصل، كاركرد رسانه و اینترنت را رد میكنند.
وی میگوید: باید با مانیفیست جدیدی وارد دنیای امروز شد، و معتقد است روشنفكری امروز عوض شده است و اگر روشنفكر دیروز به مسائل داخلی توجه میكرد و به تبع آن مسائل خارجی را میدید، امروز باید نگاه اصلی متوجه پشتوانههای خارجی مسائل باشد و نمیتوان قدرتی مثل آمریكا را در این حاشیه نادیده گرفت.
او معتقد است: سینما پایش را جای روشنفكری نابخردانه گذاشته است؛ خودزنی میكند و جایزه میگیرد.
علی معلم كه معتقد است امروز مادران، كودكان فیلسوف به دنیا نمیآورند و بیشتر كودكان شاعر میزایند، تعبیری نهچندان فیلسوفانه ولی شاعرانه درباره اینترنت دارد. به گفته او انسان آنقدر زیادی اندیشیده كه دلتایی جلوی رودخانه خودش درست كرده كه راه ورود او را به دریا سد كرده است.
به نظر معلم كتابها رسوبند و اینترنت تلاش میكند این رسوبها را از بین ببرد. میگوید: نویسندگان مآخذشان را با افتخار ذكر میكنند كه اگر نوشتههای تكراری حذف شود، تنها به چند كتاب خواهیم رسید.
به اعتقاد او نه اینكه مردم معلوماتی نداشته باشند، اصولاً معلومات چندانی وجود ندارد.
وی كه همچنین معتقد است امروز رسانه دست هر كس باشد حكومت هم همانجاست، میگوید: اینترنت و تلویزیون دو شیء مقدس و مركبهایی هستند كه بعد از هزار و اندی سال آمادهاند تا ما برای سواركار شهسوارش قلاب بگیریم تا بر آنها بنشیند.
علی معلم به ایسنا میگوید شعر را از دیرباز شروع كرده و دوست داشته كه مطالعات پیگیر و مستمری در این زمینه داشته باشد. اینگونه بوده كه اطلاعات خود را گسترش داده و به تطور آثار گذشتگان خودمان و بسیاری شاعران عرب پرداخته است.
به عقیده او شعری كه با مردم ارتباط نداشته باشد، شعر نیست. در عین حال تاكید میكند كوششی ندارد شأن كلمات و ادبیات فارسی را آنقدر پایین بیاورد كه همهكس فهم باشند. معتقد است: شنوندگان شعر، همیشه عدهی خاصی بودهاند. در ترانهسرایی اما سعی كرده همه كس فهم بنویسد؛ تا جایی كه حتا جوهر تاثیرگذاری بیشتر از ذات تخیلی باشد، هدفش هم مرتفع شدن این مشكل بوده كه از لحاظ كاربرد بعضی كلمات و بعضی اندیشهها، مشكلی برای مخاطب گستردهتر پیش نیاید.
علی معلم دامغانی كه كارهای تحقیقاتی نیمهتمام زیادی دارد، گاهی فكر میكند اگر هم شعر ننویسد، چیزی كم نمیشود، میگوید: شعر بیماری است؛ وقتی گریبانگیر شود، رها نمیكند. همیشه انسان را وسوسه میكند كه به آن برگردد. اما وقتی میبیند اثری را كه بیافریند، زمان به كناری خواهد زد، پس فكر میكند اگر كاری ارائه ندهد، اتفاق خاصی نمیافتد.
به اعتقاد معلم در عین حال، شاعران تا آخرین روز زندگیشان اگر شعر نگویند حداقل شاعرانه میاندیشند و حرفهایشان عاقلانه نیست.
او ابتدا به عنوان اهل ادبیات وارد صدا و سیما شده، بعداðاما موسیقی را جدیتر میگیرد، چراكه فكر میكرده موسیقی همراه با كلام نیاز عمدهی ماست كه رسانه هنوز این قابلیت را پیدا نكرده است.
به اعتقاد وی برنامههای تلویزیون، ازجمله خبر، اگر میخواهند تاثیرگذار باشند، باید از عنصر موسیقی كمك بگیرند.
همچنین معتقد است: نیاز رسانه است كه آرشیو بسیار دقیقی از موسیقیهای مختلف داشته باشد. به اعتقاد او تهیهكنندگان حتماً باید تعلیماتی مقدماتی را برای استفادهی درست از موسیقی داشته باشند.
اما رییس شورای شعر و موسیقی سازمان صدا و سیما در پاسخ به گلایهی اعضای بخش ادب ایسنا، از تاییدهایی كه توسط او در شورای شعر و موسیقی سازمان صدا و سیما یا حتا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی صورت میگیرد، حرف میزند؛ میگوید به پدیدهها اهمیت میدهد، پدیدههایی كه با اجازهی او زاییده نمیشوند و یكمرتبه میآیند و خود را تحمیل میكنند كه با برخورد دیكتاتورمآبانه هم كاری صورت نمیگیرد.
علی معلم تاكید میكند: پاپ شاید اصلاً موسیقی نباشد ـ به این دلیل كه بعضی افرادش اصلاً صدای خوبی ندارند و فقط دكلمه میكنند ـ؛ اما در عین حال تصریح میكند: در این روزگار كه مدارك دانشگاهی روی دست میماند و جوانها امیدی به آینده ندارند، آواز نمیخوانند، فریاد میزنند؛ آواز برای زیبایی نمیخوانند، از سر درد از ته دل فریاد سر میدهند.
وی این صداها را زاییده ی ابرشهرهای می داند و می گوید: جوان امروز با صدای موزیکی که از ماشینش به گوش می رسد، آرام می شود و این به دلیل دردهای بی نهایتش است. ترجیح می دهد واقعیت ها را ملاک قرار دهد، بعد نزدیک شود و بگوید: سیب هست پس پیاز گنده را دست بنه.
علی معلم همچنین به این مسأله هم اشاره دارد که از بدبختی، آنان که در موسیقی ردیف کار می کنند کاملاً گذشته گرا هستند، واقعیت جهان امروز را درک نمی کنند و نمی خواهند همزبانی کنند؛ چون به خاطر معلومات نیم بندشان از تحریف می ترسند.
او تأكید میكند: جوان امروز تندترین ضرباهنگها و جنونآمیزترین كلمات را كه شاید فقط سایهی معنا باشد، میپسندد. همچنین میگوید: در این روزگار بیماری بشر سعی میكند حد تعادل را حفظ كند و به هر دو زمینهی موسیقی توجه كافی داشته باشد.
او علاوه بر این معتقد است: موسیقی پاپ داخلی باعث شده تا در آن طرف هم در موسیقیشان به مسائل اجتماعی و ایران از زاویهی دیگری توجه كنند.
علی معلم معتقد است اگر او كه چهرهی موجهی نزد بسیاری است نمیایستاد، بسیاری، لطمههای خیلی سنگینی به موسیقی میزدند. حالا هم با خوشبینی به آینده، تصمیم دارد حرفهایی را بهعنوان گزارش به مسؤولان سازمان پس از تغییر و تحولات اخیر ارائه دهد و آرمانهایش را مطرح كند؛ تا اگر افراد قویتری بودند، او داوطلبانه به نفع موسیقی كنار بكشد.
معلم بازهم بر اهمیت موسیقی و غیرقابل انكار بودن آن تاكید دارد.