تبیان، دستیار زندگی
او در بستر بیماری نیز از بیدارگری بر کنار نماند، در برابر زنان مهاجر و انصار که به عیادتش آمده بودند از کسانی که علی(علیه‌السلام) را رها کرده بودند نالید و رنجنامه خویش را برایشان برخواند. او حتی با وصیت‌نامه سیاسی - الهی خویش علی را حمایت کرد و خط نفاق
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جرعه‌ای از دریای فضایل حضرت صدیقه کبری

حضرت زهرا علیهاالسلام

پرتو اندیشه تابناک حضرت فاطمه علیهاالسلام دوران جهل و تاریکی را درخششی  دیگر بخشید و خورشیدی فروزان، فراروی پویندگان طریق هدایت قرار داد. در این مقاله برآنیم با ذکر اندکی از فضائل بیکران او خود را محک زنیم.

کمال انسانی

زهرای اطهر(علیها‌السلام) انسانی چند بعدی بود، و در تمام جنبه‌های انسانی در اوج کمال . هنگام عبادت آنچنان در معشوق غرق می‌شد که با گذشت ساعت‌ها، گذر زمان را حس نمی‌کرد. چرا که «زمان» از مختصات ماده و مادیات است؛ و او در عالم دیگری سیر می‌کرد. اما در وقت حمایت از رهبری و ولایت، تو گویی جز سیاست کار دیگری نداشت، و تا پای جان می‌ایستاد و جوانمردانه افشاگری می‌‌کرد.

عشق به عبادت

حسن بصری می‌گوید: «در این امت، عابدتر از فاطمه‌(علیها‌السلام) نیامده است، آنقدر نماز و عبادت را ادامه می‌داد که پاهایش ورم می‌کرد.» (1)

درخشش چنین عبادتی آسمانیان را مبهوت می‌کرد. امام‌ صادق(علیه‌السلام) بعدها در مورد مادر چنین فرمود: «وقتی در محراب عبادت به نماز می‌ایستاد برای آسمانیان می‌درخشید همان‌گونه که نور ستاره‌ها برای زمینیان.» (و به همین علت وی «زهرا» لقب گرفت) (2)

حضرت زهرا علیهاالسلام در واپسین روزهای عمر در سخنان کوبنده خویش در مسجد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) از پشت پرده و به صورتی شفاف ضمن حمایت از ولایت و بیداری اذهان مخاطبین به پیش از صد آیه اشاره نمود.

در روایتی دیگر می‌خوانیم: خداوند به فرشتگان مباهات کرده، می‌فرماید: «بنگرید، فاطمه‌ام چگونه در پیشگاه من ایستاده؛ ارکان بدنش از خوف به لرزه درآمده و با تمام وجود دلداده‌‌ام گشته است؛ گواه باشید که من رهروانش را از آتش دوزخ ایمن ساختم.» (3)

انس با قرآن

حضرت فاطمه(علیها‌السلام) و اصولاً عترت پاک پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بر اساس حدیث متواتر «ثقلین»، پیوندی عمیق، استوار و جاودانه با قرآن دارند، سرشت زهرا، در دوران کودکی و حتی پیش از آن، با تعالیم وحی عجین گشته بود. وی در واپسین روزهای عمر در سخنان کوبنده خویش در مسجد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) از پشت پرده و به صورتی شفاف ضمن حمایت از ولایت و بیداری اذهان مخاطبین به پیش از صد آیه اشاره نمود.

روح بلند و متعالی

روح بزرگ و با عظمت زهرای اطهر(علیها‌السلام)، پس از ارتحال جانسوز پدر، سبب شد تا جبرئیل فرود ‌آید و مسائل و حوادث آینده را به اطلاع وی برساند، «امیرمومنان(علیه‌السلام)» نیز آنها را ثبت کرد و بدین سان «صحیفه فاطمه(علیها‌السلام)» شکل گرفت که از امامی به امام بعدی به ارث می‌رسید و هم اینک در دست پاک و با کفایت یوسف زهرا، امام زمان - عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف - است. امام خمینی می‌فرماید: «سابقه نداشته است که جبرئیل جز با طبقه اول از انبیای عظام این چنین آمد و شدهای مکرر با کسی داشته باشد.» (صحیفه نور/ 279:19) و این چنین است که پیروان راستین زهرا(علیها‌السلام) زنانی هستند که از تنگنای مسائل جزئی و مادی خویشتن را رها می‌سازند و با پرواز در آسمان معرفت هویتی دیگر می‌یابند.

عفاف و حجاب

زن، مظهر جمال است و زکات جمال عفاف است؛ بر اساس دستور خداوند (مانند: سوره نور/‌‌60‌‌‌‌‌‌و61) رعایت حجاب بر زنان واجب است. آیا این بدان معناست که زن در حصار باشد و زندانی؟

حضرت فاطمه سلام الله علیها در بستر بیماری نیز از بیدارگری بر کنار نماند، در برابر زنان مهاجر و  انصار که به عیادتش آمده بودند از کسانی که علی(علیه‌السلام) را رها کرده بودند نالید و رنجنامه خویش را برایشان برخواند. او حتی با وصیت‌نامه سیاسی - الهی خویش علی را حمایت کرد و خط نفاق و منافقان را رسوا ساخت.

خیر، حضرت فاطمه که حتی از انسانی نابینا خود را می‌پوشانید بیشترین تأثیر را در محیط سیاسی عصر خویش نیز بر جای می‌گذاشت. شعار «آزادی زن» که مدت‌هاست در جوامع غربی و حتی اسلامی رواج یافته بیشتر بدین منظور است که زن از مصونیتی که شرع برایش فراهم آورده، خارج شود، تا استعمار به اغراض پلیدش دست یابد. آری! عفاف و حجاب پرچم استقلال و دژ مصونیت زنان متعبد و اندیشمند روزگار ماست و استعمار نیز از همین می‌ترسد. امام  خمینی می‌فرمود: اسلام با آزادی زن نه تنها موافق است. بلکه خود پایه‌گذار آزادی زن در تمام ابعاد وجودی زن است.(4)

در جای دیگر می‌فرماید: زنان آزاد هستند در بسیاری از امور شرکت کنند. آزادی به معنای واقعی، نه آن‌طور که شاه می‌خواست.(5)

حمایت از رهبری

هدف اصلی دشمن در هر برهه‌ای از تاریخ نابود کردن رهبری اسلام بوده است، زیرا  به خوبی فهمیده بود که این ستون موجب استواری و صلابت اسلام است.

گمراهان که توان از میان برداشتن پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را در خویش نمی‌‌دیدند تصمیم گرفتند پس از ارتحال آن حضرت، جانشینان واقعی او را از صحنه سیاست و حکومت کنار بزنند.

حضرت زهرا علیهاالسلام که از هشیاری خاص سیاسی برخوردار بود و به نقشه دشمن واقف بود، با روش‌های گوناگون از رهبری واقعی اسلام یعنی حضرت امیرالمومنین علی(علیه‌السلام) حمایت کرد و جان خویش را در این راه فدا کرد.

وی در مسجد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) در حضور خلیفه  وقت و مهاجر و انصار از پسِ پرده، حقایق را بی‌پرده، باز گفت و از مومنان درخواست یاری نمود اما جوابی دریافت نکرد.

او در بستر بیماری نیز از بیدارگری بر کنار نماند، در برابر زنان مهاجر و  انصار که به عیادتش آمده بودند از کسانی که علی(علیه‌السلام) را رها کرده بودند نالید و رنجنامه خویش را برایشان برخواند. او حتی با وصیت‌نامه سیاسی - الهی خویش علی را حمایت کرد و خط نفاق و منافقان را رسوا ساخت.

سلمان نقل می کند که با خود گفتم دریغا، دختران کسری و قیصر ابریشم و حریر می‌پوشند و دختر محمد عبای پشمین با دوازده وصله از لیف خرما! فاطمه بر پدر وارد شد و پس از سلام گفت: پدر جان، سلمان از لباس من در تعجب فرو رفته، در حالی که به خدایی که تو را به حق برانگیخت سوگند که پنج سال است که من و علی جز پوست گوسفندی که روزها علوفه‌دان شتر و شب‌ها بستر ما می‌باشد و بالشی که پوست آکنده از لیف خرماست، از لوازم و اثاث زندگی، هیچ نداریم.

زهرا در راه حمایت از مولایش بارها کتک خورد و بالاخره در همین راه شربت شهادت نوشید.

روزی «ابن لبید» حضرت زهرا علیهاالسلام را دید که بر مزار شهدای احد به سوگ نشسته و اشک می‌ریزد پرسید: آیا رسول خدا، پیش از وفات، درباره امام علی‌(علیه‌السلام) مطلبی گفته است؟

حضرت فرمود: شگفتا، آیا حادثه عظیم غدیر خم را از یاد برده‌اید؟

ابن لبید گفت: مرا با خبر سازید.

حضرت فرمود: خدا را گواه می‌گیرم، از رسول خدا شنیدم که می‌فرمود: علی بهترین کسی است که او را جانشین خود قرار می‌دهم، علی امام و خلیفه بعد از من است و دو فرزندم حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین، پیشوایانی پاک و امامانی نیک شمرده می‌شوند. اگر از آنان فرمان برید شما را هدایت می‌کنند و اگر مخالفت کنید تا روز قیامت جدایی و اختلاف بر شما چیره می‌شود.

آری، کتاب‌های اهل سنت آکنده از روایاتی در باره حضرت زهرا است، روایاتی که دخت رسول خدا در آنها از ولایت علی و فضایل او پرده برداشته و حقایق را بر همگان روشن ساخته است . (6)

زهد و ساده زیستی

آن‌گاه که روح، رو به سوی کمالات داشته باشد و قرب الهی را هدف خویش بداند، مادیات را جز وسیله تلقی نمی‌کند. زاهد، سرای تاریک طبیعت را حقیر‌تر از آن می‌داند که بدان دل بندد. وقتی پیامبر به یاری وحی از وضعیت دوزخ آگاهی یافت، در اندوه فراوان فرو رفت. سلمان نزد فاطمه علیها‌السلام شتافت تا از او بخواهد به دیدن پیامبر رفته وی را از اندوه بیرون آورد. می‌گوید هنگامی که به منزل حضرت زهرا رسیدم؛ فاطمه را با لباسی پشمین که دوازده جای آن با لیف خرما وصله شده بود! دیدم، چون وضع پیامبر را برای فاطمه تشریح کردم فاطمه از جا برخاست، همان عبای وصله‌دار را بر خود پیچید.

با خود گفتم دریغا، دختران کسری و قیصر ابریشم و حریر می‌پوشند و دختر محمد عبای پشمین با دوازده وصله از لیف خرما! فاطمه بر پدر وارد شد و پس از سلام گفت: پدر جان، سلمان از لباس من در تعجب فرو رفته، در حالی که به خدایی که تو را به حق برانگیخت سوگند که پنج سال است که من و علی جز پوست گوسفندی که روزها علوفه‌دان شتر و شب‌ها بستر ما می‌باشد و بالشی که پوست آکنده از لیف خرماست، از لوازم و اثاث زندگی، هیچ نداریم.

پدر، مقام و عظمت روحی دخت خویش را برایم بر گفت و فرمود: ای سلمان! دخترم در گروه پیشگامان به سوی خداست. (7)

حضرت زهرا علیهاالسلام

انتخاب همسر

زهرا در حالی ازدواج با علی را پذیرفت که وی از نظر مالی در تنگدستی به سر می‌برد ولی تقوا و ایمان، حکمت و دانش، شجاعت و ایثار و هزاران فضلیت دیگر در او موج می‌زد.

زهرا در حالی با علی پیمان زناشویی بست که قبل از او ثروتمندانی همچون عبدالرحمان عوف و عثمان بن عفان به خواستگاریش شتافته بودند. عبدالرحمان گفته بود: من صد شتر گران قیمت و ده هزار دینار طلا مهریه می‌دهم، این سخن رسول خدا را خشمگین ساخت و به او فرمود: می‌خواهی با پول‌هایت مرا فریب دهی؟! (8)

ایثار و گذشت

پس از اقامه نماز جماعت، پیامبر خدا از حال پیرمردی که لباس‌های کهنه به تن داشت جویا شد. او گفت: گرسنه‌ام، غذایم ده؛ برهنه‌ام؛ مرا بپوشان؛ فقیرم، به من کمک مالی کن. پیامبر رحمت به بلال فرمود: او را به منزل فاطمه‌ام راهنمایی کن.

پیرمرد همان خواسته‌ها را از فاطمه طلب کرد، فاطمه که مانند شوهر و پدرش سه روز می‌شد که غذا نخورده بود، پوست گوسفندی را که حسن و حسین روی آن می‌خوابیدند، به وی داد. پیرمرد گفت: چگونه درد گرسنگی خویش را با آن درمان کنم؟ فاطمه گردنبندش را در آورد و تقدیم به وی کرد و فرمود: امید آن که خداوند بجای آن چیزی بهتر از آن به تو دهد.

حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: خدا را گواه می‌گیرم، از رسول خدا شنیدم که می‌فرمود: علی بهترین کسی است که او را جانشین خود قرار می‌دهم، علی امام و خلیفه بعد از من است و دو فرزندم حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین، پیشوایانی پاک و امامانی نیک شمرده می‌شوند. اگر از آنان فرمان برید شما را هدایت می‌کنند و اگر مخالفت کنید تا روز قیامت جدایی و اختلاف بر شما چیره می‌شود.

پیرمرد به مسجد آمد و ماجرا را برای پیامیر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بیان کرد. اشک شوق در چشمان رسول خدا حلقه زد. عمار برخاست و با اجازه رسول خدا آن را خرید. پیرمرد گفت؛ در  برابر آن نان و گوشتی می‌‌خواهم تا گرسنگی‌ام بر طرف شود، ردایی یمانی که مرا بپوشاند و پولی که با آن به خانواده‌ام  برسم. عمار بیشتر از آنچه خواسته بود به وی داد. آن گاه پیامیر خدا رو به پیرمرد کرد و فرمود: آیا سیر شدی و پوشانیده گشتی؟ گفت: آری، پدر و مادرم به فدای تو، رسول خدا فرمود: اینک برای فاطمه به خاطر احسانش دعا کن.

آن‌گاه پیامبر خدا رو به اصحاب کرد و برای آنها از فضائل و کمالات فاطمه سخن گفت:

عمار برخاست و گردنبند حضرت زهرا را با مشک خوشبو ساخت و در پارچه‌ای یمانی پیچید و به غلامش داد و گفت: ای رسول خدا این غلام و گردنبند هدیه‌ای است از من به شما.

پیامبر (پذیرفت و) به غلام  فرمود: نزد فاطمه برو و گردنبند را به او ده، تو نیز از آن او هستی.

(غلام به محضر فاطمه شرفیاب شد) حضرت زهرا گردنبند را گرفت و غلام را نیز در راه خدا آزاد کرد.(9)

آری آن گردنبند با برکت گرسنه‌ای را سیر کرد. برهنه‌ای را پوشانید، فقیری را بی‌نیاز نمود و بنده‌ای را آزاد ساخت و بالاخره نزد صاحبش برگشت.

داستان ایثار زهرا و علی و دو فرزند معصومشان (حسن و حسین) علیهم ‌السلام که سه شب متوالی افطاری خویش را به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند و در ‌شأن آنان سوره «هل آتی» نازل شد. و ماجرای پیراهن شب عروسی که حضرت زهرا آن را به زنی مستمند بخشید و ... همه گوشه‌ای از ایثارگری‌های آن بانوی با عظمت است.

امام حسن علیه‌السلام فرمود: مادرم در یک شب جمعه در محراب عبادتش، عبادت می‌کرد. شنیدم که برای مردان و زنان مومن دعا می‌کند و آنها را یکی یکی نام می‌برد ولی برای خود هیچ چیز از خدا نمی‌خواهد. گفتم: مادرم چرا برای خودت دعا نمی‌کنی؟ فرمود: فرزندم! اول همسایه، سپس اهل خانه «الجار ثم الدار.»(10)

تجلیل از شهدا

زهرای داغدار، بر سر مزار شهدای احد به ویژه عموی پدرش، حضرت حمزه می‌آمد و گوهر اشک خویش را تقدیم می‌کرد و با بزرگداشت نام و یاد شهدا به همگان اعلام می‌کرد که با عافیت‌طلبی، سرپییچی از انجام دادن تکالیف و دور نگه داشتن خویش از آتش حادثه نمی‌توان اسلام را حفظ کرد. باید چون این شهیدان به معرکه پا نهاد و با خدا معامله کرد. زهرای صبور و تنها می‌خواست با اشک خویش غربت اسلام را فریاد کند و بگوید: ای گروه غفلت زده، بیدار شوید که ارزش‌های شما را تباه و فرهنگ خویش را حاکم ساختند. می‌خواست بگوید: نگذارید اسلام به دست نااهلان و نامحرمان افتد.

              "سیدعلیرضا جعفری"

پانوشت‌ها:

1- بحارالانوار، ج 43، ص 84

2- علل‌ الشرائع، ج 1، ص 215

3- امالی صدوق، ص 100

4- صحیفه نور، ج 4، ص 192

5- صحیفه نور، ج 4، ص 232

6- الغدیر، ج 1، ص 197 و ج 2، ص 318

7- بحارالانوار، ج 43، ص 87

8- العوالم، ج 11، ص 292

9- بحارالانوار، ج 43، ص 56

10- بحارالانوار، ج 43، ص 81

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.