تبیان، دستیار زندگی
موسیقی سربداران ، نقطه عطفی در موسیقی فیلم قسمت اول مصاحبه اشاره: در بخش اول گفت و گو با فرهاد فخرالدینی خاطرات ورود او به دنیای موسیقی و آغاز كارش را خوانده اید.در بخش دوم صحبت های او را پیرامون چگونگی شكل گیری اركستر سمف...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفت و گو با فرهاد فخرالدینی: (قسمت دوم)

موسیقی سربداران ، نقطه عطفی در موسیقی فیلم

قسمت اول مصاحبه

اشاره: در بخش اول گفت و گو با فرهاد فخرالدینی خاطرات ورود او به دنیای موسیقی و آغاز كارش را خوانده اید.در بخش دوم صحبت های او را پیرامون چگونگی شكل گیری اركستر سمفونیك و ساخت موسیقی برای فیلم ها و مجموعه های تلویزیونی، خواهید خواند.

* حال چه طور شد سر از رشته موسیقی درآوردید؟

_ این هم اتفاقی بود. یك روز با دوستانم از جلوی هنرستان موسیقی می گذشتیم. دوستانم مرا تشویق كردند و گفتند تو كه موسیقی را به این خوبی بلدی در امتحان ورودی دوره عالی شركت كن، می خواهیم ببینیم قبول می شوی یا نه. قبول نكردم چون داشتم مقدمات سفر به آلمان برای ادامه تحصیل را مهیا می كردم. اما دوستانم دست بردار نبودند. تا این كه بالاخره در امتحان ورودی ثبت نام كردم و امتحان دادم. وقتی نتایج آمد با ناباوری دیدم قبول شده ام. تعجب كردم فكر می كردم حتما اشتباهی پیش آمده. اما بعد از قبولی، تحصیل در خارج را رها كردم و در ایران موسیقی را در ادامه دادم.

* هم دوره ای هایتان چه كسانی بودند؟

_ فرامرز پایور، حبیب الله صالحی، آقای گلپایگانی نوازنده ویلون كه متاسفانه در جوانی فوت شد، افلیا پرتو، دكتر خوشنام و چند نفر دیگر كه امروز همگی افراد مطرحی در موسیقی هستند. جالب این جاست كه همان ترم اول شاگرد اول شدم، آن جا بود كه فهمیدم كتاب هایی كه در كتابخانه ملی خوانده ام، چقدر مفید بوده و چه قدر در پیشرفتم به من كمك كرده است. جا دارد این جا از استادان خوبم دكتر بركشلی، ملیك اصلانیان و دكتر خاچیك یادی كنم كه خیلی چیزها از آنها آموخته ام. علاوه بر این دوستان زیادی هم داشتم، كه خیلی چیزها از آنها یاد گرفتم. یكی از دوستان خوبم مصطفی پورتراب بود كه با او از سال دوم تحصیل در هنرستان هم تدریس می كردم.

* از چه سالی در هنرستان تدریس كردید؟

_ از سال 42 تدریس را شروع كردم و از همان دوران همكاری ام با اركستر برنامه گل های رادیو هم شروع شد. در اركستر گل ها، رهبرمان روح الله خالقی و جواد معروفی بودند. در چند اركستر دیگر هم نوازنده ویلون و ویولا بودم تا این كه كم كم علاقه مند شدم خودم هم قطعاتی برای اركستر بنویسم. هم برای هنرهای زیبا و هم برای رادیو قطعاتی از خودم را اجرا كردم.

* رهبری اركستر را از چه زمانی شروع كردید؟

_ در رادیو گاهی اوقات اركستر را رهبری می كردم. مرتضی حنانه، فریدون ناصری و معروفی وقتی كاری را خودم تنظیم می كردم، ترجیح می دادند، اركستر را هم خودم رهبری كنم. در واقع در رادیو هم مثل هنرستان از یك طرف همكارشان بودم و از یك طرف رهبرشان. گاهی با هم ساز می زدیم گاهی اداره می كردم تا این كه اركسترهای رادیو و تلویزیون در هم ادغام و یك اركستر بزرگ به اسم «اركستر رادیو تلویزیون ملی ایران» تشكیل شد. رهبری این اركستر در ابتدا با فریدون ناصری بود، گاهی مواقع رهبری آن را من هم انجام می دادم. بعد رهبری اركستر را بر مرتضی حنانه واگذار كردند، در این دوران و بیش از گذشته اركستر را رهبری كردم. مواقعی هم كه لازم بود قطعات برنامه گل ها ضبط شود، بیشتر رهبری ها به خواست آقای معروفی با من بود. البته این كار با ترفندهای زیبا و پنهانی انجام می شد. آنها می خواستند رهبری را به من واگذار كنند. اما این مساله را كم كم و با زیركی انجام دادند. یك بار قطعه ای برای گل ها نوشته بودم، تمرین اول با اركستر را آقای معروفی انجام داد اما دفعه دوم كه قرار بود قطعه ضبط شود، آقای معروفی نیامد و این، كاملا حساب شده بود. آقای معروفی زنگ زد و گفت نمی توانم بیایم و آقای فخرالدینی خودشان رهبری كنند. بعد از این كه قطعه ضبط شد آقای معروفی آمد و گفت: «خیالم راحت شد. دیگه تا شما هستی، روی سكوی رهبری نخواهم آمد. دنبال رهبر مناسبی می گشتم و حالا آسوده شدم.»

كم كم صحبت این شد كه اركستر بزرگ رادیو تلویزیون باید یك رهبر ثابت داشته باشد،‌ آن زمان آقای حنانه، معروفی، ناصری و من اركستر را راهبری می كردیم. در رای گیری، همه حتی رهبران دیگر هم به من رای دادند. در هر حال از سال 1352 تا 1358 سمت رهبری این اركستر را بر عهده داشتم و كارهای زیادی با آن ضبط كردم و انجام دادم و آن سابقه بعدها باعث شد كه از من به عنوان رهبر اركستر موسیقی ملی استفاده شود.

* آن زمان ساخت موسیقی فیلم را هنوز شروع نكرده بودید.

_ زمان انقلاب فرهنگی دانشگاه، هنرستان و هنركده تعطیل شد و از سال 58 هم به خواست خودم از رادیو بیرون آمدم. چون آن طور كه می خواستم نمی توانستم كار كنم. محدودیت هایی بود كه دیدم از عهده اش بر نمی آیم و نمی توانم تحمل كنم. به این ترتیب فعالیت هایم كم شد، منی كه آدم خیلی فعالی بودم، یك باره بیكار شدم، نمی دانستم باید چه كار كنم. این دوران خوشبختانه مصادف شد با پیشنهاد آقای محمد علی نجفی برای ساخت موسیقی مجموعه «سربداران» و این اولین كار برای تلویزیون بود. البته قبلا برای چند فیلم مثل «شوهر آهو خانم» موسیقی نوشته بودم، كه از آن هم خاطرات زیادی دارم. اما ساخت موسیقی برای سریال سربداران خیلی خوب و راحت بود. از همان ابتدا به آقای نجفی گفتم موسیقی این سریال خیلی پرزحمت و پرهزینه است و ایشان قبول كرد تا آخر هم هر كمكی كه می توانست انجام داد تا كار بهتر ارائه شود. در واقع می خواستم برای این مجموعه به گونه ای موسیقی بسازم كه تا آن موقع كار نشده بود. خوشبختانه بعد از اتمام كار دیدم كه موسیقی سربداران می تواند نقطه عطفی در موسیقی فیلم محسوب شود، و تا پیش از آن از لحاظ اركستراسیون و ظرافت های كار موسیقی هیچ فیلمی به آن نمی رسید. بعدها موسیقی سربداران، ابن سینا و چند كار دیگر به صورت سوئیت سمفونیك در آمد و توسط اركسترهای بزرگ جهان اجرا شد. بر خلاف سربداران، ساخت موسیقی سریال «امام علی» خیلی مرا آزار داد چون به هیچ عنوان حاضر نبودند برای موسیقی هزینه بدهند. و من برای این كه از اركستر بزرگ و نوازندگان خوب استفاده كنم صدمه زیادی خوردم. اما شما می بینید كه موسیقی امام علی چقدر بازتاب داشت. روی پیام گیر تلفن ها در رادیو، تلویزیون و خیلی جاها از آن استفاده می شود. اما برآورد و ارزشی كه برای موسیقی داشتند كم بود. اما من چون نمی خواستم، نتیجه كار بد باشد، به خودم خیلی فشار آوردم، چرا كه از نظر ضبط و امكانات در مضیقه بودم.

* سریال های دیگری كه كار كردید چطور؟

_ ابن سینا، روزی روزگاری، روشن تر از خاموشی هم از سریال هایی بودند كه خاطرات خوبی از آنها دارم و خودم هم زحمت زیادی برای آنها كشیدم و سعی كردم در نوع خودشان بهترین باشند.

* برای ساخت موسیقی فیلم چه خصوصیت هایی را در نظر می گیرید؟

_ در سینما و در موسیقی فیلم ما نباید انتظار داشته باشیم كه از موسیقی به طور مطلق لذت ببریم. موسیقی فیلم زمانی موفق است كه فضای تصویر را توصیف كند. برای یك صحنه خشن، دلخراش و چندش آور به موسیقی زیبا نمی توان فكر كرد، بیشتر باید شبیه همان تصویر باشد اما در یك قطعه موسیقی شما به زیبایی ها می اندیشید. البته این موسیقی خشن وقتی در جای خودش قرار می گیرد، زیبا به نظر می آید، چون از جنس تصویر است. یا مثلا در فیلم بعضی جاها موسیقی باید حقیر باشد، مثلا در موسیقی امام علی (ع) جایی چادر نشین هایی در حال توطئه چینی هستند، در این صحنه احساس كردم این ها به جای حرف زدن قدقد می كنند و حرف های بی بها می زنند، پس موسیقی ای كه برای آن در نظر گرفتم، همین حالت را داشت و نشان می داد كه آنها مشغول دسیسه اند حتی برای ضبط هم سعی كردم این قطعه كیفیت مطلوبی نداشته باشد. در موسیقی فیلم گاهی باید پا به پای صحنه ها و موضوع فیلم بالا و پایین رفت. باید به جنبه های مختلف موضوع توجه كرد تا به یك بیان درست رسید.

* برگردیم سر خاطراتتان، پس بعد از این كه تحصیل دوره عالی موسیقی را شروع كردید از ادامه تحصیل در خارج از كشور منصرف شدید؟

_ طی دوران تحصیل، چند نفر از استادانم، آنقدر خوب به من توجه كردند و آنقدر پیشرفتم خوب بود كه فكر كردم، كجا بروم، بهتر از اینجا. از طرفی موسیقی را دوست داشتم، اما هرگز فكر نمی كردم بتوانم آن را به طور حرفه ای دنبال كنم و درس بخوانم، همیشه فكر می كردم یا پزشكی می خوانم یا كشاورزی. اما زمانی كه شرایط مهیا شد، موسیقی را ادامه دادم. به هر حال محیط و فضای آن دوران آنقدر برایم جذاب بود كه از سفر به خارج منصرف شدم.

* این طور كه شما می گویید شروع موسیقی، انتخاب ساز و رهبری اركستر و ساخت موسیقی فیلم همه خیلی اتفاقی پیش آمده است و شما برایش

برنامه ریزی خاصی نداشته اید._ بلكه كاملا اتفاقی بود. هیچ وقت در زندگی فكر نكردم، چه كاره خواهم شد. باور كردنی نیست اتفاقاتی كه در زندگی ام افتاده با برنامه ریزی بلند مدت نبوده است. در واقع هدفمند جلو نرفتم. اصلا تصور نمی كردم، اولین فارغ التحصیل هنرستان عالی موسیقی شوم و در تمام ترم ها هم شاگرد اول، همه اش اتفاقی بود. مثلا دوست داشتم نوازنده رادیو باشم، بعدها، نه تنها نوازنده رادیو، بلكه رهبر اركستر آن هم شدم.

* یعنی اگر پدرتان در نوجوانی ویلون دستتان نمی داد، حالا معلوم نبود، شما موزیسین بودید یا خیر.

_ بله، اگر آن زمان پدرم تشویقم نمی كرد، معلوم نبود چه كاره می شدم. اما خوب، شاید هم زندگی باید همین طور باشد. در هر حال این دوران ها را گذرانده ایم و حالا هم داریم، گذشته را تماشا می كنیم. كسی چه می داند و چه كسی می تواند قطعا بگوید در آینده چه پیش خواهد آمد.

* همیشه فكر می كردم، شكل گیری اركستر موسیقی ملی همواره دغدغه شما بوده است.

_ من هم مثل همه ایرانی ها دوست داشتم، اركستری با صدای ایرانی وجود داشته باشد كه بتواند با مردم ایران انس و الفتی خاص پیدا كند. اما خودم اقدام به تشكیلش نكردم، و به آن دعوت شدم. قبل از این ها هم تجربه هایی در زمینه تشكیل چنین اركستری وجود داشت از اولین كسانی كه چنین تجربه ای را پشت سر گذاشتند آقای علی نقی وزیری بود، بعد از آن روح الله خالقی و دیگران كه در این زمینه زحمت كشیدند.

من هم چون چند سالی كه رهبر اركستر رادیو تلویزیون بودم و تجربه این كار را پیدا كرده بودم از من خواستند كه این اركستر را تشكیل بدهم و البته تشكیل آن كار آسانی نبود. متاسفانه وقتی اعضای اركستر انتخاب شدند، به علت مشكل مالی اركستر تشكیل نشد. بعد در دوره وزارت آقای مهاجرانی دوباره این موضوع پیگیری شد و آقای خاتمی هم همكاری های لازم را كرد و حالا حدود 5 سال است اركستر تشكیل شده است.

* مشكلات شما در این اركستر چیست؟

_ اركستر ملی باید خوراك خودش را تأمین كند. مثل لوكوموتیوی است كه باید اول ریلش را كار بگذارد تا بتواند روی آن حركت كند. این طور نبود كه قطعاتش از قبل آماده باشد، ما تمام این قطعات را جمع آوری و تهیه كردیم. اركسترهای ملی اكثراً رپرتوار ندارند و باید برایشان چیزهایی تولید كرد. خوشبختانه با همكاری دوستان توانسته ایم این مشكل را حل كنیم و تا به حال هم وضعیت بدی نداشتیم.

* از اركستر و اداره آن بیشتر بگویید.

_ نكته ای كه باید به آن اشاره كنم و بعضی از دوستان متاسفانه به آن توجه ندارند، این است كه اركسترهای این چنینی نیاز به تخصص های خاصی دارند و هر كسی نمی تواند چنین اركستری را تشكیل بدهد و كار كند. این فرد باید هم از موسیقی ایرانی شناخت داشته باشد و هم با اصول موسیقی غرب و موسیقی جهانی آشنا باشد. كمبود یك كدام از اینها كار را با مشكل مواجه می كند. در بیان موسیقی ایرانی تكنیك خاصی وجود دارد، مثلا نوازنده ای كه با ساز ویلون نوای اصیل موسیقی ایرانی اجرا می كند، باید تكنیك خاصی در نوازندگی داشته باشد. هر نوازنده ویلونی نمی تواند مثل او عمل كند، پس شناخت لازم است. «یهودی منوهین» از بهترین نوازندگان ویلون دنیاست، او روزی در یك كنفرانس كه برای موسیقی در وزارت فرهنگ و هنر تشكیل شده بود، ادعا كرد می تواند موسیقی ایرانی را هم اجرا كند. در واقع او با راوی شانكار نوازنده مشهور هندی برنامه های متعددی برگزار كرده بود و فكر می كرد حالا هم می تواند موسیقی ایرانی اجرا كند.

دوستان به او گفتند به این سادگی ها نیست و نمی تواند این موسیقی را اجرا كند. البته دوستان زمان اجرا كمی شیطنت كردند، مثلا از رحمت الله بدیعی خواستند ویلون را شكل خاصی كوك «زنگ شتر» صبا را با آن اجرا كند. این كوك با كوك ویلون فرق دارد. رحمت الله بدیعی شروع به نواختن كرد و بعد از آن نوبت منوهین شد. او با چنین كوكی آشنایی نداشت و نتوانست بزند. فكر كنید در جمعی كه موسیقی دان های بزرگ دنیا بودند، از نواختن باز ماند. یك قطعه دیگر خواست، پیش درآمد دشتی موسی خان معروفی را روی تخته نوشتند، كه از آسان ترین پیش درآمدهاست. اما باز هم وقتی به تغییر پرده ها رسید، نتوانست آن را حس كند. بالاخره منوهین پذیرفت كه نمی تواند بزند و گفت این موسیقی شناخت می خواهد و نواختن آن كار هر كسی نیست.

درباره رهبری اركستر هم همین طور است فرض كنید اگر رهبر اركستر گل های آن زمان به جای روح الله خالقی یكی از رهبران بزرگ دنیا مثلا كارایان بود، فكر می كنید نتیجه ای بهتر از خالقی می گرفت. ما هرگز نباید بپذیریم، كارآیی او می توانست بهتر از خالقی باشد. این بی انصافی هایی است كه نسبت به خالقی ها داریم. موسیقی ایرانی رهبری خاص خودش را دارد، و با رهبری كه برای اركستر سمفونیك دنیا شناخته شده، تفاوت می كند. شما نمی توانید تكنیك ویلون و گیتار را روی سه تار پیاده كنید. سه تار یك ساز عرفانی است، سازی كه باید با آن نغمه های لطیف نواخت. این ساز برای اجرای نغمه های خشن ساخته نشده است. این توقع كه از سه تار، یك صدا دهی غیر ایرانی در بیاورند، بی معنی است. موسیقی ایرانی یك بیان خاص لازم دارد، اركستر موسیقی ملی یك نوای خاص دارد و باید به این موضوع توجه كرد. نوای این اركستر نسبت به نوای اركسترهای سمفونیك دیگر متفاوت است و نباید انتظار داشته باشیم همان صدادهی در این اركستر هم باشد، تركیبات سازی شان متفاوت است. تركیبات صوتی بلند و پرحجم، مربوط به سازهای برنجی است كه اگر در لا به لای موسیقی ایرانی قرار بگیرد، موسیقی ایرانی را شكننده می كند. صداهایی كه با موسیقی ایرانی همراه می شود، باید از لطافت خاصی برخوردار باشد. هارمونی ای كه در موسیقی ایرانی هست، باید نسبت به موسیقی غرب متفاوت باشد، همان طور كه مقام های ما نسبت به آنها متفاوت و متنوع تر هستند. اركستر موسیقی ملی بیشتر به این بیان و به نواهایی می پردازد كه می تواند برای بیان موسیقی مناسب باشد.

* حالا بعد از این پنج سال، چه احساسی دارید. فكر می كنید كارهایی را كه می خواستید انجام داده اید.

_ از نتیجه كار به نسبت 5 سال راضی هستم. خوانندگانی كه با این اركستر كار می كنند، از نظر اجرای صحنه ای جزو بهترین ها هستند و نوازندگان كارشان را خیلی خوب انجام می دهند. اجرای روی صحنه كار آسانی نیست. كار با اركستر موسیقی ملی ایران، تجربه خاصی می خواهد، امیدوارم در آینده بتوانیم از حضور خوانندگان دیگر هم بهره مند شویم. و علاقه مندان آنها هم شاهد همكاری خواننده مورد علاقه شان با اركستر باشند.

این اركستر با ایثار و از خودگذشتگی تشكیل شده و به دردها و مشكلات آن باید توجه كرد نه این كه مدام جلویش سنگ بیندازند كه حركتش را كند یا متوقف كند. توقعی كه از اركستر ملی داریم، باید از توقعی كه از اركستر سمفونیك داریم متفاوت باشد.