تبیان، دستیار زندگی
در متون تاریخى و روایى مى‏خوانیم که حضرت تفاوتى بین برده و غیربرده نمى‏گذاشت و خود نیز در اجراى احکام، طعم شیرین حق مساوات و عدالت را به دیگران مى‏چشانید؛ که حتى در جمع مسلمانان، جایگاه پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ناپیدا بود و هر زمانى در مجلس مى‏نشست
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهى به راهبردهاى ارزشى پیامبر اکرم در مسیر وحدت اسلامى(2)

پیامبر اکرم

2 - راهبردهاى قومى و میهنى

الف) نفى نژادپرستى و قومیت‏گرایى

یکى دیگر از راه‏حل‏هایى که پیامبر مکرم اسلام ‏صلى الله علیه و آله در مسیر بنیانگذارى وحدت امت اسلامى به کار مى‏گرفت، نفى نژادپرستى، قومیت‏گرایى و تبعیض‏هاى ناروا و ناپسند بود.

شکستن ارزش هاى جاهلى:

مبارزه پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله با برده‏دارى آن زمان که همراه افزایش تدریجى قدرت سیاسى و اجتماعى حضرت با قاطعیت روزافزونى نیز توام بود، بهترین شاهد است. این جنبش، بخشى از حرکت‏هاى عدالت‏خواهى پیامبر صلى الله علیه و آله در برابر ظلم آشکار آن دوره به شمار مى‏آید چرا که حضرت به دنبال تاسیس جامعه فلاح‏پسند دینى و پایه‏گذارى حزب رستگاران است که: «الا ان حزب الله هم المفلحون‏» (مجادله /22) و نیک، از قرآن آموخته که فلاح و سعادت با ظلم و شقاوت قابل جمع نیست: «... انه لایفلح الظالمون‏». (انعام /35)

یکى از تلاش‎هاى پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و  آله در دوره ابتدایى حضور ده ساله مکه مکرمه، گسستن مبانى نظام ارزشى حاکم بر جامعه جاهلى آن زمان بود. در بافت پیوندهاى عشیره‏اى؛ بردگان و کنیزکان بدون اذن صاحبان خود، حق هیچ‏گونه تصمیم‏گیرى مستقل و یا اظهار مشارکت اجتماعى خاص نداشتند. اجازه برده‎ها در پذیرش یا عدم پذیرش معتقدات دینى خویش نیز به دست ‏خود آنان نبوده است.

دعوت فرهنگى پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله به توحید، و نیز دعوت ارزشى حضرت به ایجاد تعلق دینى و حب اجتماعى توحیدى، سبب شد تا زمینه شکستن چنین تبعیض‏هاى ظالمانه‏اى فراهم گردد، معیارهاى جاهلى روابط نسبى از بین ‏رفته و در نهایت افراد، بدون وابستگى قومى و قوم‏گرایى به دین جدید بگرایند چرا که: «لاعصبیة فى الاسلام‏».

حاصل توفیق پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله در به کارگیرى این راه، مسلمان شدن افرادى از عشیره‏ها و قبایل متعدد مشرکین و تمرد آنان از قوانین نظام قبیله‏اى و سپس، پیوستن به صفوف مؤمنان بود. این روش، علاوه بر تاثیرگذارى «ارزشى و اجتماعى‏» یعنى ایجاد یاس و وحشت در دل مشرکان و ویران شدن اصول ارزش حاکم، زمینه‏اى براى زایش نظام اجتماعى جدید پدید آورد.

ارزش مساوات توحیدى:

بعدها پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله در قالب فرمان، ارشاد یا نصیحت، مسلمان‎ها را رهنمون به آزادسازى بردگان مى‏سازد و خود نیز چنین مى‏کند و این فرمان «خداى‏» بود که ایمان به خود و آخرت و پیامبران را با بخشش مال در جهت آزادى انسان‎هاى دیگر هم‎سنگ مى‏داند: «.. ولکن البر من آمن بالله والیوم الآخر والملئکة والکتاب والنبیین و اتى المال على حبه ذوى القربى و ... و فى الرقاب و ...» (بقره /177)

حضرت، افرادى مانند «زید بن حارثه‏» را فرمانده سپاه اسلام، «بلال حبشى‏» را مؤذن ویژه قرار مى‏دهد و از «سلمان فارسى‏» ایرانى تجلیل مى‏کند و به او مقام و منزلت والا مى‏بخشد تا به این ترتیب هم با تبعیض‏هاى موجود به مبارزه برخیزد: «من اعتق مؤمنا اعتقه الله العزیز الجبار... «و هم به تدریج ارزش تقوا را ملاک منصب‏ها و منزلت‏هاى اجتماعى، معرفى نماید که: «ان اکرمکم عندالله اتقیکم...» (حجرات /13)

پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله آشکارا اعلام مى‏کرد آن غلام حبشى و این سید قریشى (هر دو) در نزد من یکسان هستند و بدین‏سان آن حضرت را منادى به حق مساوات توحیدى دانسته‏اند. چه این که: «کلکم لآدم و آدم من تراب لیس لعربى على عجمى فضل الا بالتقوى‏». (1)

به هر حال رعایت تساوى و عدالت توسط پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله که دقیقا در برابر ظلم و تبعیض‏هاى رایج قرار داشت، از مؤثرترین راهکارهاى ایجاد وحدت اسلامى در جامعه آسیب‏دیده آن روزگار بود.

در متون تاریخى و روایى مى‏خوانیم که حضرت تفاوتى بین برده و غیربرده نمى‏گذاشت و خود نیز در اجراى احکام، طعم شیرین حق مساوات و عدالت را به دیگران مى‏چشانید؛ که حتى در جمع مسلمانان، جایگاه پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ناپیدا بود و هر زمانى در مجلس مى‏نشست افراد ناشناس به سادگى نمى‏توانستند حضور رسول ‏الله ‏صلى الله علیه و آله را نزد مردم بیابند. اوج درخشش این مساوات‏طلبى حتى در چشمان مبارک رسول رحمت نیز نمایان بود که: «کان رسول ‏الله یقسم لحظاته بین اصحابه، ینظر الى ذا و ینظر الى ذا بالسویة‏». (2)

البته شکى نیست که همه این آداب الهى در جلب حمایت توده مردم بسیار مؤثر بوده است. حضرت در یک تمثیل گویا مى‏فرماید: «ان الناس من عهد آدم الى یومنا هذا مثل اسنان المشط لا فضل للعربى على العجمى ولا للاحمر على الاسود الا بالتقوى.» (3)

این سیره با درایتى خاص و تدبیرى موشکافانه در دوران حکومت پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه و آله نیز دنبال مى‏شود تا همواره نقش خود را به عنوان یکى از ابزارهاى ارزشى وحدت‏ساز ایفا کند. پیامبر صلى الله علیه و آله درصدد است تا همه پایه‏هاى نابرابرى‏هاى جاهلى را از میان بردارد و بازگشت‏ به عهد جاهلیت و پسند احکام غیرالهى را ناممکن سازد که: «افحکم الجاهلیة یبغون...» (مائده/50)

رسول الله ‏صلى الله علیه و آله خود، آغازگر این حرکت ‏بزرگ اجتماعى - ارزشى است و از هر رخدادى در جهت القا و تثبیت روح مساوات و عدالت انسانى در جامعه نوپاى آن زمان بهره مى‏برد. در جایى به زیبایى تمام مى‏فرماید: «ان الله یکره من عبده ان یراه ممیزا بین اصحابه‏». (4)

پیامبر اکرم

بدین‏ترتیب مى‏توان نتیجه گرفت: نفى قومیت‏گرایى و هر نوع تعصب ناپسند جاهلى، همیشه مدنظر پیامبر گرامى اسلام‏ صلى الله علیه و آله بوده است و هشدارهاى حضرت نیز به کسانى که حسب و نسب را ملاک افتخارات و ارزش‎ها مى‏دانستند، در تاریخ اسلام ثبت ‏شده است:

«سلمان فارسى در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله نشسته بود. عده‏اى از بزرگان اصحاب نیز حاضر بودند و سخن از اصل و نسب به میان آمد هر کسى درباره اصل و نسب خود چیزى مى‏گفت تا این که از سلمان سؤال کردند... او گفت: انا سلمان بن عبدالله، کنت ضالا فهدانى الله عزوجل بمحمد، کنت عائلا فاغنانى الله بمحمد و کنت مملوکا فاعتقنى الله بمحمد. سپس پیامبر صلى الله علیه و آله وارد شدند و سلمان گزارش جریان را به حضرت رساند. رسول اکرم ‏صلى الله علیه و آله به آن جماعت که همه از قریش بودند فرمود: یا معشر قریش ان حسب الرجل دینه و مروئته خلقه و اصله عقله. (5)

همچنین در روایت دیگرى، افتخار و فخرفروشى بر محور تعصبات قومى را از آتش جهنم مى‏شمارد: «لیدعن رجال فخرهم باقوام انما هم فحم من فحم جهنم...»(6)

در همین ردیف باید بر زندگى بسیار ساده پیامبر عزیز صلى الله علیه و آله اشاره کرد که به نقل امیرالمؤمنین ‏علیه‏السلام حتى اجازه نصب پرده‏اى با نقش و نگار معمولى را بر در خانه خود نمى‏دهد. این امر، بهترین شاهد و عالى‏ترین زمینه براى جذب انسان‎هاى محرومیت کشیده آن زمان و عامل تحقق وحدت دینى بود. به نقل صحابه آن حضرت: «کان رسول‏ الله ‏صلى الله علیه و آله خفیف المؤونة.‏»

زیباترین تعبیر پیرامون نقش ارزشى پیامبران همان است که در نهج‏البلاغه مى‏خوانیم: «مع قناعة تملا القلوب والعیون غنى و خصاصة تملا الابصار و الاسماع اذى‏.»(7)

حمایت از محرومین:

در جهت نفى تعصبات قومى، خط مشى حمایت از محرومین و بیچارگان نیز قرار دارد. این گروه که عمدتا بردگانى از مردان و زنان‏اند طبق قوانین حاکم، زیر پوشش حمایتى هیچ قوم و قبیله‏اى نبودند و لذا از کلیه حقوق اجتماعى و سیاسى محروم مى‏شدند و به دلیل ساخت ‏سیاسى خاص دوران جاهلى و نیز ناتوانى‏هاى گوناگون این افراد، امکان پى‏ریزى جامعه‏اى مستقل را هم نداشتند.

در چنین شرایطى، مخالفت پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله با تبعیض‏ها و قوم‏گرایى‏ها و از سوى دیگر، حمایت از محرومان، سبب جذب این گروه به اسلام و پیامبر صلى الله علیه و آله مى‏شد و بدین‏ترتیب گروه کثیرى بر محور رسول خدا صلى الله علیه و آله وحدت اجتماعى و سیاسى پدید مى‏آوردند. در واقع، محتواى فکرى دعوت حضرت در اعلام اصالت تقوا و کرامت انسانى و نیز مقتضاى عملکرد او، نقش یک ابزار پویا براى ایجاد وحدت اسلامى نوین را ایفا کرد.

این اعلام حمایت و جانبدارى که به تدریج دامنه پوشش آن نیز گسترده مى‏شد، توانست نیروهاى خسته و گریزان، ستم‏دیده و درگیر تردیدهاى فکرى را به مرکزى واحد هدایت کند و پایه‏هاى وحدت دینى را استوار سازد.

ب) نقش بیت‏الله

با نظرى به رویدادهاى تاریخ اسلام بعضى راه‏حل‏هاى دیگر نیز به چشم مى‏آید که در آنها به نحوى از ظرفیت و مقتضیات موجود جامعه آن زمان در جهت تحقق وحدت اسلامى بهره‏بردارى شده است.

در این ‏باره تاثیر کعبه مکرمه و کیفیت استفاده پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله از آن به عنوان یکى از ابزارهاى ارزشى وحدت‏ساز شایان توجه است چه این که: «ان اول بیت وضع للناس للذى ببکة مبارکا و هدى للعالمین.‏» (آل‏عمران /96)

پیامبر صلى الله علیه و آله از موقعیت مکانى مکه و فرصت زمانى ایام حج در مقطعى که تمام مردم جزیرة‏العرب به آن جا مى‏آمدند بهره مى‏برد تا دعوت توحیدى خود را به مهتران و بزرگان قبایل ارائه دهد. در متون تاریخى نام قبیله‏هاى «بنى‏حنیفه‏»، «کنده‏»، «بنى‏صعصعه‏»، «کلب‏» و دیگران را در فراخوان حضرت مى‏بینیم و حتى گرایش مردم یثرب به اسلام هم از طریق همین تدبیر در استفاده از موقعیت ‏خانه خدا و موسم حج‏ بوده است: «جعل الله الکعبة البیت الحرام قیاما للناس.‏» (مائده /97)

میزان کارآمدى این عامل در تمایل و کشش توده‏ها به سوى پیامبر به قدرى بود که کفار و مشرکان را کاملا در موضع انفعالى قرار مى‏داد. آن گونه که پیش از آغاز مراسم براى جلوگیرى از شعاع نفوذ پیام نبى‏ صلى الله علیه و آله به مشورت مى‏پرداختند تا مناسب‏ترین شیوه‏هاى تبلیغى و روانى را براى تغییر اذهان مخاطبان و مردم به کار گیرند. شعارهاى روانى - سیاسى آنها این بود: «و قالوا یا ایها الذى نزل علیه الذکر انک لمجنون.‏» (حجر/6)

و مهم این است که در تبلیغاتشان، روح تعصب‏هاى نژادى و قومى موج مى‏زد: «و یقولون ائنا لتارکوا الهتنا لشاعر مجنون‏». (صافات /36)

3 - راهبردهاى اجتماعى و فردى

الف) حمیت عربى و حس مشترک

بهره‏بردارى پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله از اخلاق و خصوصیات روحى عرب جاهلى در جهت اهداف توحیدى و به ویژه تحقق وحدت اسلامى، یکى دیگر از راهبردهاى ارزشى به شمار مى‏آید.

ظرفیت‏هاى روحى جامعه آن زمان در تمامى شرایط اجتماعى خاص خود تنیده شده بود و پیوندى مستحکم با پیشینه تاریخى‏اش داشت؛ سعى پیامبر صلى الله علیه و آله این بود که قابلیت‏ها را به سمت مطلوبیت‏هاى موردنظر هدایت کند و به نوعى، آمیزه‏هاى اخلاقى نوینى به وجود آورد. بدین‏سان پیامبر عزیز از این امکانات اخلاقى و روحى براى پدیدآورى یک همگرایى دینى و استحکام علایق مشترک اعراب در جهت آرمان‎هاى امت واحده استفاده مى‏کند.

روحیه تعصب و حمیت عربى، تعهد و وفاى به عهد و پیمان، شجاعت و دلاورى یا میهمان‏نوازى، نمایانگر شاخصه‏هاى اجتماعى اعراب جاهلى شده است: «اذ جعل الذین کفروا فى قلوبهم الحمیة حمیة الجاهلیة...» (فتح /26)

و در همین حرکت پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه و آله اصلاح و بهسازى ارزش‎هاى حاکم در چارچوب نظام ارزشى اسلام را یکى از کلیدهاى رویکرد اتحاد اسلامى مى‏داند. به این صورت که تعصب به قوم و قبیله، حفظ و بزرگداشت منزلت عشیره و رؤسا و بزرگان آن و نیز واکنش در حمایت از افراد طایفه (که معمولا به نحو صریح یا ضمنى توام با گونه‏اى تعهد و پیمان بود) بارها و بارها در تاریخ اسلام سبب حمایت از حضرت در مواضع مختلف و اصولا، زمینه تشکیل اولین وحدت سیاسى و علنى اسلام تلقى مى‏گردد. پیامبر صلى الله علیه و آله خود مى‏فرمود: «ما نالت منى قریش شیئا اکرهه حتى مات ابوطالب.» (8)

به هر حال، چنین بیعت‏هایى نه تنها در محدوده داخلى که بیشتر در تعهد قبایل نسبت ‏به یکدیگر نیز کاربرد داشت و طبق رسوم جاهلى تا زمان اعلام انصراف هم‏پیمان یا هم‏پیمانان به قوت خود باقى مى‏مانده است. و پیامبر صلى الله علیه و آله نیز از همین طریق دیگران را دعوت به اسلام مى‏کرد و در طول تاریخ مکرر بین حضرت و افراد یا گروهى از یاران، پیمان‎هاى گوناگونى منعقد مى‏گردید که تکرار آن حاصلى جز فراگیرى دامنه وحدت اسلامى نداشت. شبیه آنچه در «عقبه اولى‏»، «عقبه ثانیه‏»، «بیعت در غزوه بدر»، «بیعت رضوان‏» و غیر آنها روى داد.

شجاعت و دلیرى اعراب که ریشه در وضعیت‏ خاص آن جامعه و نیز مسایل جغرافیایى و طبیعى داشت، هیچ‏گاه به صورت مطلق از ناحیه پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه و آله مطرود و مذموم دانسته نشد بلکه این روحیه ‏خاص نیز در مسیر اصلاح و امور پسندیده و صحیح قرار گرفت. و بدون تردید این امر در گسترش حاکمیت ‏سیاسى اسلام که فقط در طى ده سال، بیش از هشتاد غزوه و سریه را در پرونده خود جاى داده، تاثیر بسزایى داشته است.

حضرت، در جنگ‎هاى بسیارى ضمن تجلیل و تمجید از روحیه شجاعت و سلحشورى سربازان اسلام، ارزشمندى آن را در محدوده عبادت و تقواى الهى مورد سنجش و مقایسه قرار مى‏داد و بدین‏سان شیوه تعدیل و تصحیح ویژگى‏هاى اخلاقى اعراب را برمى‏گزید مانند: «ضربة على یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین‏» از سوى دیگر، پیامبر صلى الله علیه و آله در تقویت و اصلاح روحیه مهمان‏نوازى اعراب نیز مى‏کوشد که این نیز سبب جذب فزونتر افراد به قلمرو مسلمانان است.

پیامبر اکرم‏ صلى الله علیه و آله مسلمین را امر به سخاوت و بخشش اموال و انفاق دارایى‏هاى خود مى‏کرد بر مبناى: «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون...«(آل ‏عمران /92) و خود مى‏فرمود: «فاحسنوا صحبة السلام بالسخاء...» نیز در دوره اولیه تکون جامعه اسلامى از انصار مى‏خواست مهاجران را مورد حمایت قرار دهند و مسلمانان مدنى هم با توجه به همان روحیه خاص اجتماعى، (که اکنون صبغه دینى هم پیدا کرده بود) چنین کردند تا آن جا که براى اسکان مهاجران در خانه‏هاى خود به قرعه‏کشى روى آوردند: «والذین تبوء و الدار والایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم ولا یجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا و یؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون‏». (حشر /9)

بدین‏ترتیب بهره‏ورى پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله از این ظرفیت روحى که با صحه گذاشتن و تعدیل دینى همراه بود، سبب شد تا وحدت اسلامى، هر روز با اقتدار بیشترى همراه باشد و به مرور زمانى، تسرى یابد. البته نزد اسلام، اصل تعدد در ملیت و اقوام نفى نمى‏شود اما ستیزه‏جویى و ایجاد تشتت در وحدت سیاسى و وفاق عمومى جامعه اسلامى نیز مورد قبول نیست. چه این که: «انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا...» (حجرات /13) بدین ‏ترتیب چنانچه تعصب در مسیر پایبندى بر غیر حق و تهى شدن از ارزش‎هاى دینى و انسانى و تنها به صرف تکیه بر قومیت و ملى‏گرایى باشد، مورد پذیرش دین و پیامبر اسلام ‏صلى الله علیه و آله نیست: «لیس منا من دعى الى عصبیة‏». (9)

ب) آداب اخلاقى

پیامبر گرامى اسلام ‏صلى الله علیه و آله یکى از اهداف عالى رسالت ‏خود را اتمام اخلاق نیک و تکمیل فضایل الهى و اخلاقى انسان مى‏داند که: «انى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق‏» (10) و بر این بنیان یکى از موارد دیگرى که مى‏توان در زیرمجموعه راهبردهاى ارزشى پیامبر صلى الله علیه و آله در جهت ایجاد زمینه وحدت اسلامى یاد کرد، نحوه رفتار فردى و آداب خاصى است که از آن حضرت در متون تاریخى آورده‏اند چه این که: «و انک لعلى خلق عظیم.‏» (قلم /4)

برخوردهاى پرجاذبه:

اخلاق نرم و خوى پر جاذبه رسول حق همواره یکى از مهمترین ابزارهاى ارزشى وحدت دینى و فرونشاندن اختلاف‏ها و نزاع‎ها و جذب انسان‎هاى پاک‏سرشت‏ بوده است: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک...» (آل‏عمران/159)

رویدادهاى تکان‏دهنده تاریخ اسلام آن چنان آشکار و گویاست که هیچ نیازى به ترجمان تحلیلى ندارند چه این که: «الم نشرح لک صدرک‏» (شرح /1) یکى از هزاران: فردى به نام «غورث بن الحارث‏» در برابر پیامبر صلى الله علیه و آله شمشیر در دست گرفت و گفت: «من ینجیک منى‏»، رسول خدا صلى الله علیه و آله مى‏فرماید: «الله‏». لرزه بر اندام او افتاد و شمشیر از دست ‏بینداخت. سپس، پیامبر او را آزاد کرد. همین شخص هر جا مى‏رود مى‏گوید: «جئتکم من عند خیر الناس‏.» (11)

و به واقع عنوان: «اطهر المطهرین شیمة و اجود المستمطرین دیمة...» (12) تنها بر او زیبنده بود. این سلوک و اخلاق نیکوى الهى است که او را اسوه حسنه و نمونه برتر انسان کامل مى‏دانند تا آن جا که محبت معجزه‏آساى او سبب مى‏شد مخالفان سرسختش به صف دوستان مؤمن سوق یابند (13) و این آداب الهى، محور جمع و وحدت دلها قرار گیرد. دعوت فطرى پیامبر صلى الله علیه و آله جان تشنه هر حق‏خواهى را مجذوب او مى‏ساخت و این، نیکوترین ابزار براى دمیدن روح وحدت دینى بود.

پیوندهاى خانوادگى:

در ردیف آداب ویژه پیامبر مى‏توان به فلسفه پیوندهاى خانوادگى حضرت اشاره‏اى کوتاه کرد. بدون تردید با توجه به جایگاه خاص نظام قبیله‏اى در جامعه آن روز، یکى از آثار اجتماعى این امر ایجاد الفت، پیوند بین قبایل، و وحدت لایه‏هاى اجتماعى بوده است. این نوع پیوندهاى قبیله‏اى (به نوعى) بدیل حلف‏هاى قانونى و رسمى شناخته مى‏شود و پیش از اسلام نیز ازدواج‏هاى متقابل، دشمنى‏ها را به دوستى تبدیل مى‏ساخت. به عنوان نمونه ازدواج پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله با «جویریه دختر حارث‏» از طایفه بنى‏مصطلق بود که مسلمانان، به سبب این خویشاوندى، بقیه اقوام او را آزاد کردند و در نهایت تمام طایفه او به اسلام پیوستند و یا ازدواج حضرت با «صفیه دختر حى بن اخطب یهودى‏»، سردار بنى‏قریظه که پس از اسارت، همسرى پیامبر خدا را در برابر آزادى و الحاق به خانواده خود برمى‏گزیند و در آخر، به همراه گروهى از اقوام، اسلام مى‏آورند.

4 - امت اسلامى و وحدت دینى

این بحث را با نظرى به رسالت امت اسلامى در تداوم رحمت نبوى تا تحقق وحدت اسلامى، به پایان مى‏بریم:

«وحدت‏»، جوهره قوام، پایدارى و حیات هستى است و پیامبران، مامور و سرپرست احیاى رحمت مطلقه الهى در دنیاى انسانى:

برگ و ساز کائنات از وحدت است                               اندرین عالم حیات از وحدت است (اقبال لاهورى)

و محمد خاتم ‏صلى الله علیه و آله، پیامبر وحدت و رسول رحمت: «و جعلنى رسول الرحمة و رسول الملاحم‏». (14)

رحمت واسعه الهى، با او جریان یافته: «و اطیعوا الله والرسول لعلکم ترحمون‏» (آل‏عمران/132) و امت‏ بشرى حول خاتمیت او گرد مى‏آیند: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین‏» (احزاب /40) و با این همه، چشمه جوشان رحمت الهى است که: «فبما رحمة من الله لنت لهم...» (آل‏عمران /159)

نداى وحدت او، صداى وحدت‏طلبى تمامى انبیاى الهى است و این آهنگ شیرین در حلقوم مبارک او به کمال نهایى خود مى‏رسد:

نام احمد نام جمله انبیاست                                      چون که صد آمد نود هم پیش ماست (مولوى)

او آخرین پیامبران از سلسله منادیان رحمت و وحدت الهى است؛ «تقدم در غایت و تاخر در نوبت دارد یعنى: «لولاک لما خلقت الافلاک.‏»

و از این‏رو، به تمام شاخ و برگ‏هاى این شجره طیبه؛ رنگ، عطر، و میوه حیات ابدى مى‏بخشد و با خاتمیت او، درخت نبوت الهى معنا مى‏یابد که: «ما من نبى آدم و من سواه الا تحت لوائى‏» (15)

آدم و نوح و خلیل و موسى و عیسى                          آمده مجموع در ظلال محمد (سعدى)

و از این پس، امت محمدى او؛ «امة مرحومة‏» و «امة آخرون السابقون‏»، و نیز، آخرین نخبگانى‏اند که پذیراى حضور اویند؛

و بى‏شک امت محمد صلى الله علیه و آله رسالت گسترش دعوت او را تا توسعه امت واحده الهى در پهنه ارض به دوش دارند چرا که: «کنتم خیر امة اخرجت للناس...» (آل‏عمران /110) و همانانند که برگزیدگان خدایند و غیر آنان، زیانکاران: «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرین‏.» (آل‏عمران /85)

به آرزوى روزى که وحدت اسلامى، راهى براى پیوند جوامع اسلامى، به امت واحده الهى گردد و دعوت «امت‏» با دعوت «خداى‏»، همسان که: «والله یدعوا الى دارالسلام و یهدى من یشاء الى صراط مستقیم‏». (یونس /25) آن افق روشن و درخشان که پیامبر وحدت براى امت عزیز اسلام به زیبایى تمام ترسیم نمود و شایسته: «فطوبى لک یا محمد ولامتک‏». (16)

طریقى که وحدت امت را زمینه احیاى امت واحده مى‏دانست چرا که احیاء امت واحده را با جوهره اقامه دین (تقوا و عبودیت الهى) همردیف شمرده: «... ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون‏» (انبیاء /92) و از سویى، اقامه دین حق (در سلسله انبیاء) را نیز به وحدت مى‏پیوندد: «شرع لکم من الدین ما وصى به نوحا والذى اوحینا الیک ما وصینا به ابراهیم و موسى و عیسى ان اقیموا الدین ولا تتفرقوا فیه...» (شورى /13)

و بدون تردید استجابت و پذیرش نداى «پیامبر وحدت‏» به وحدت دینى، قبول و احیاى حیات ابدى انسانى و الهى امت اوست که: «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم‏» (انفال /24) و این دستور قطعى الهى است که: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول ولاتبطلوا اعمالکم‏» (محمد /33) دستورى که تخلف از آن، تباهى و سیاهى آشکارا، به دنبال دارد: «و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبینا». (احزاب /36)

و به این ترتیب؛ امت واحده، راهى است تا تفوق تمام: «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله و کفى بالله شهیدا.» (فتح /26) و سپس تسرى این حقیقت نهفته الوهى به همه وجدان‏هاى خفته که: «محمد رسول الله‏» (فتح /29)

و در نهایت از حال تا آینده امت واحده فرایندى است‏ به میزان یک اراده جمعى یک تمایل معمولى و نیز صبرى استوار و پایدار: «یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر والصلوة ان الله مع الصابرین‏» (بقره /153) و آن گاه پیامد آب حیات وعده الهى: «فاصبر ان وعد الله حق‏» (روم/60)

این رهیافتى است که به جاى مقصد، مسیر، و مایه‏هاى درونى، بیشتر نیازمند همگرایى اراده و تمایلات وحدت‏طلبانه مسلمانان جهان حول محور جمع و نظام بخشیدن به آن است.

امر حق را حجت و دعوى یکى است           خیمه‏هاى ما جدا دلها یکى است

از حجاز و چین و ایرانیم ما                        شبنم یک صبح خندانیم ما (اقبال لاهورى)

و آینده روشن، از آن مؤمنان مجاهدى است که نور وحدت مى‏نشانند و کمال آن مى‏افشانند چه این ‏که: «یریدون ان یطفئوا نور الله بافواههم و یابى الله الا ان یتم نوره و لو کره الکافرون‏» (توبه/32) و آنگاه خشنود از سپاس الهى: «و رضوان من الله اکبر ذلک هو الفوز العظیم‏». (توبه/72)

پیامبر اکرم

نتیجه‏گیرى

وحدت امت همواره یکى از آرمان‎هاى دینى پیامبران توحیدى قلمداد مى‏شده و بر این بنیان، یکى از محورهاى مهم دعوت پیامبر اکرم ‏صلى الله علیه و آله نیز پى‏ریزى شاکله‏هاى پیدایش آن بوده است.

تحلیل رویدادهاى تاریخ اسلام گویاى آن است که در جهت تلاش‎هاى «سیاسى‏» و «فرهنگى‏» حضرت براى تحقق این هدف، «راهبردهاى ارزشى‏» نیز کارآیى خاص داشته‏اند تا آن جا که با شناخت دقیق ظربفیت‏هاى اجتماعى حاکم بر جامعه، ابزارهایى برگزیده شده تا زمینه پذیرش و گرایش همگانى را به سوى ایجاد وحدت امت متمایل گرداند.

طرح پیمان‏نامه ملى مدینه بهترین راه براى ایجاد یک وحدت عمومى و القاى روحیه همبستگى دینى بود و در همین راستا پیمان ویژه مسلمین، راهکارى مذهبى براى پیوند روح برادرى به حساب مى‏آمد. استفاده از راهبردهاى ملى و مذهبى تنها مى‏توانست پایه‏هاى استوارى اجتماعى جامعه را نمایان سازد؛ اما، در این میان مبارزه با نژادپرستى و قوم‏گرایى و یا به کارگیرى عاقلانه موقعیت‏ها و مکان‎هاى تجمع عمومى نیز، از جمله راهکارهاى قومى و میهنى لازم جهت دستیابى به وحدت‏طلبى شمرده مى‏شد و با این همه، بهره‏گیرى پیامبر صلى الله علیه و آله از ظرفیت‏هاى اخلاق اجتماعى و نیز توان اخلاق فردى، امرى قابل توجه است.

بدین‏ترتیب، یکى از ضرورى‏ترین راه‎هاى پى‏ریزى وحدت دینى در امت ‏بزرگ اسلامى، هماهنگى اراده‏ها و تمایلات ارزشى جوامع بر بنیاد همانند سازى ابزارهاى سه‏گانه فوق است؛ یعنى: «راهبردهاى ملى و مذهبى‏»، «قومى و میهنى‏» و نیز «اجتماعى و فردى‏».

پى‏نوشت‏ها:

1- یعقوبى، احمدبن ابى یعقوب: تاریخ یعقوبى، لیدن،1883م، جلد 2، ص‏110.

2- کلینى رازى، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق: الاصول من الکافى، تهران، دارالکتب الاسلامیه،1363، جلد 8، ص‏268.

3- بحارالانوار، جلد22، ص‏348.

4- مطهرى، مرتضى، سیره نبوى، تهران، انتشارات صدرا،1367، به نقل از «هدیه الاحباب‏» داستان روایت را آورده است.

5- مطهرى، مرتضى، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، انتشارات صدرا، 1362، ص‏75 و76.

6- سنن ابى‏داوود، جلد 2، ص‏624 به نقل منبع پیشین، ص‏74.

7- نهج‏البلاغه، ترجمه دکتر سیدجعفر شهیدى، تهران، انتشارات سهامى عامل، 1371، خطبه 192، ص‏215.

8- تاریخ پیامبر اسلام، ص‏168.

9- بحارالانوار،جلد73، ص‏283.

10- همان، جلد16، ص‏210.

11- البخارى، محمد بن اسماعیل، صحیح البخارى، چهار جلدى، بیروت، دارالمعرفة للطباعة والنشر، بى‏تا، جلد 2، ص‏539.

12- نهج‏البلاغه، خطبه 105.

13- پاره‏اى مورخان داستانى از کافرى خشن و معاند نقل مى‏کنند که به خانه پیامبرصلى الله علیه وآله به مهمانى رفت و در نهایت‏با ایمان خارج شد. این جریان نمونه جالبى از همین تاثیر اخلاقى و الهى خاص پیامبر رحمت است. نگاه کنید: زرین‏کوب، عبدالحسین، بحر در کوزه، تهران، علمى،1367، ص‏104 و 105.

14- شیخ صدوق، ابوجعفر، معانى‏الاخبار، تصحیح على‏اکبر غفارى، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات،1399 ق، ص‏51.

15- بحر در کوزه، ص‏115.

16- معانى‏الاخبار، ص‏51.

یادآورى: جهت رعایت اختصار، بسیارى از پاورقى‏هاى توضیحى، تفسیرى یا معرفى منابع حذف گردید.

منبع:

فصلنامه مشکوة، شماره 60، سیدحسین حسینى

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.