نگاهى به راهبردهاى ارزشى پیامبر اکرم در مسیر وحدت اسلامى(2)
2 - راهبردهاى قومى و میهنى
الف) نفى نژادپرستى و قومیتگرایى
یکى دیگر از راهحلهایى که پیامبر مکرم اسلام صلى الله علیه و آله در مسیر بنیانگذارى وحدت امت اسلامى به کار مىگرفت، نفى نژادپرستى، قومیتگرایى و تبعیضهاى ناروا و ناپسند بود.
شکستن ارزش هاى جاهلى:
مبارزه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با بردهدارى آن زمان که همراه افزایش تدریجى قدرت سیاسى و اجتماعى حضرت با قاطعیت روزافزونى نیز توام بود، بهترین شاهد است. این جنبش، بخشى از حرکتهاى عدالتخواهى پیامبر صلى الله علیه و آله در برابر ظلم آشکار آن دوره به شمار مىآید چرا که حضرت به دنبال تاسیس جامعه فلاحپسند دینى و پایهگذارى حزب رستگاران است که: «الا ان حزب الله هم المفلحون» (مجادله /22) و نیک، از قرآن آموخته که فلاح و سعادت با ظلم و شقاوت قابل جمع نیست: «... انه لایفلح الظالمون». (انعام /35)
یکى از تلاشهاى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در دوره ابتدایى حضور ده ساله مکه مکرمه، گسستن مبانى نظام ارزشى حاکم بر جامعه جاهلى آن زمان بود. در بافت پیوندهاى عشیرهاى؛ بردگان و کنیزکان بدون اذن صاحبان خود، حق هیچگونه تصمیمگیرى مستقل و یا اظهار مشارکت اجتماعى خاص نداشتند. اجازه بردهها در پذیرش یا عدم پذیرش معتقدات دینى خویش نیز به دست خود آنان نبوده است.
دعوت فرهنگى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به توحید، و نیز دعوت ارزشى حضرت به ایجاد تعلق دینى و حب اجتماعى توحیدى، سبب شد تا زمینه شکستن چنین تبعیضهاى ظالمانهاى فراهم گردد، معیارهاى جاهلى روابط نسبى از بین رفته و در نهایت افراد، بدون وابستگى قومى و قومگرایى به دین جدید بگرایند چرا که: «لاعصبیة فى الاسلام».
حاصل توفیق پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در به کارگیرى این راه، مسلمان شدن افرادى از عشیرهها و قبایل متعدد مشرکین و تمرد آنان از قوانین نظام قبیلهاى و سپس، پیوستن به صفوف مؤمنان بود. این روش، علاوه بر تاثیرگذارى «ارزشى و اجتماعى» یعنى ایجاد یاس و وحشت در دل مشرکان و ویران شدن اصول ارزش حاکم، زمینهاى براى زایش نظام اجتماعى جدید پدید آورد.
ارزش مساوات توحیدى:
بعدها پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله در قالب فرمان، ارشاد یا نصیحت، مسلمانها را رهنمون به آزادسازى بردگان مىسازد و خود نیز چنین مىکند و این فرمان «خداى» بود که ایمان به خود و آخرت و پیامبران را با بخشش مال در جهت آزادى انسانهاى دیگر همسنگ مىداند: «.. ولکن البر من آمن بالله والیوم الآخر والملئکة والکتاب والنبیین و اتى المال على حبه ذوى القربى و ... و فى الرقاب و ...» (بقره /177)
حضرت، افرادى مانند «زید بن حارثه» را فرمانده سپاه اسلام، «بلال حبشى» را مؤذن ویژه قرار مىدهد و از «سلمان فارسى» ایرانى تجلیل مىکند و به او مقام و منزلت والا مىبخشد تا به این ترتیب هم با تبعیضهاى موجود به مبارزه برخیزد: «من اعتق مؤمنا اعتقه الله العزیز الجبار... «و هم به تدریج ارزش تقوا را ملاک منصبها و منزلتهاى اجتماعى، معرفى نماید که: «ان اکرمکم عندالله اتقیکم...» (حجرات /13)
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آشکارا اعلام مىکرد آن غلام حبشى و این سید قریشى (هر دو) در نزد من یکسان هستند و بدینسان آن حضرت را منادى به حق مساوات توحیدى دانستهاند. چه این که: «کلکم لآدم و آدم من تراب لیس لعربى على عجمى فضل الا بالتقوى». (1)به هر حال رعایت تساوى و عدالت توسط پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله که دقیقا در برابر ظلم و تبعیضهاى رایج قرار داشت، از مؤثرترین راهکارهاى ایجاد وحدت اسلامى در جامعه آسیبدیده آن روزگار بود.
در متون تاریخى و روایى مىخوانیم که حضرت تفاوتى بین برده و غیربرده نمىگذاشت و خود نیز در اجراى احکام، طعم شیرین حق مساوات و عدالت را به دیگران مىچشانید؛ که حتى در جمع مسلمانان، جایگاه پیامبر خدا صلى الله علیه و آله ناپیدا بود و هر زمانى در مجلس مىنشست افراد ناشناس به سادگى نمىتوانستند حضور رسول الله صلى الله علیه و آله را نزد مردم بیابند. اوج درخشش این مساواتطلبى حتى در چشمان مبارک رسول رحمت نیز نمایان بود که: «کان رسول الله یقسم لحظاته بین اصحابه، ینظر الى ذا و ینظر الى ذا بالسویة». (2)
البته شکى نیست که همه این آداب الهى در جلب حمایت توده مردم بسیار مؤثر بوده است. حضرت در یک تمثیل گویا مىفرماید: «ان الناس من عهد آدم الى یومنا هذا مثل اسنان المشط لا فضل للعربى على العجمى ولا للاحمر على الاسود الا بالتقوى.» (3)
این سیره با درایتى خاص و تدبیرى موشکافانه در دوران حکومت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز دنبال مىشود تا همواره نقش خود را به عنوان یکى از ابزارهاى ارزشى وحدتساز ایفا کند. پیامبر صلى الله علیه و آله درصدد است تا همه پایههاى نابرابرىهاى جاهلى را از میان بردارد و بازگشت به عهد جاهلیت و پسند احکام غیرالهى را ناممکن سازد که: «افحکم الجاهلیة یبغون...» (مائده/50)
رسول الله صلى الله علیه و آله خود، آغازگر این حرکت بزرگ اجتماعى - ارزشى است و از هر رخدادى در جهت القا و تثبیت روح مساوات و عدالت انسانى در جامعه نوپاى آن زمان بهره مىبرد. در جایى به زیبایى تمام مىفرماید: «ان الله یکره من عبده ان یراه ممیزا بین اصحابه». (4)
بدینترتیب مىتوان نتیجه گرفت: نفى قومیتگرایى و هر نوع تعصب ناپسند جاهلى، همیشه مدنظر پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله بوده است و هشدارهاى حضرت نیز به کسانى که حسب و نسب را ملاک افتخارات و ارزشها مىدانستند، در تاریخ اسلام ثبت شده است:
«سلمان فارسى در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله نشسته بود. عدهاى از بزرگان اصحاب نیز حاضر بودند و سخن از اصل و نسب به میان آمد هر کسى درباره اصل و نسب خود چیزى مىگفت تا این که از سلمان سؤال کردند... او گفت: انا سلمان بن عبدالله، کنت ضالا فهدانى الله عزوجل بمحمد، کنت عائلا فاغنانى الله بمحمد و کنت مملوکا فاعتقنى الله بمحمد. سپس پیامبر صلى الله علیه و آله وارد شدند و سلمان گزارش جریان را به حضرت رساند. رسول اکرم صلى الله علیه و آله به آن جماعت که همه از قریش بودند فرمود: یا معشر قریش ان حسب الرجل دینه و مروئته خلقه و اصله عقله. (5)
همچنین در روایت دیگرى، افتخار و فخرفروشى بر محور تعصبات قومى را از آتش جهنم مىشمارد: «لیدعن رجال فخرهم باقوام انما هم فحم من فحم جهنم...»(6)
در همین ردیف باید بر زندگى بسیار ساده پیامبر عزیز صلى الله علیه و آله اشاره کرد که به نقل امیرالمؤمنین علیهالسلام حتى اجازه نصب پردهاى با نقش و نگار معمولى را بر در خانه خود نمىدهد. این امر، بهترین شاهد و عالىترین زمینه براى جذب انسانهاى محرومیت کشیده آن زمان و عامل تحقق وحدت دینى بود. به نقل صحابه آن حضرت: «کان رسول الله صلى الله علیه و آله خفیف المؤونة.»
زیباترین تعبیر پیرامون نقش ارزشى پیامبران همان است که در نهجالبلاغه مىخوانیم: «مع قناعة تملا القلوب والعیون غنى و خصاصة تملا الابصار و الاسماع اذى.»(7)
حمایت از محرومین:
در جهت نفى تعصبات قومى، خط مشى حمایت از محرومین و بیچارگان نیز قرار دارد. این گروه که عمدتا بردگانى از مردان و زناناند طبق قوانین حاکم، زیر پوشش حمایتى هیچ قوم و قبیلهاى نبودند و لذا از کلیه حقوق اجتماعى و سیاسى محروم مىشدند و به دلیل ساخت سیاسى خاص دوران جاهلى و نیز ناتوانىهاى گوناگون این افراد، امکان پىریزى جامعهاى مستقل را هم نداشتند.
در چنین شرایطى، مخالفت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با تبعیضها و قومگرایىها و از سوى دیگر، حمایت از محرومان، سبب جذب این گروه به اسلام و پیامبر صلى الله علیه و آله مىشد و بدینترتیب گروه کثیرى بر محور رسول خدا صلى الله علیه و آله وحدت اجتماعى و سیاسى پدید مىآوردند. در واقع، محتواى فکرى دعوت حضرت در اعلام اصالت تقوا و کرامت انسانى و نیز مقتضاى عملکرد او، نقش یک ابزار پویا براى ایجاد وحدت اسلامى نوین را ایفا کرد.
این اعلام حمایت و جانبدارى که به تدریج دامنه پوشش آن نیز گسترده مىشد، توانست نیروهاى خسته و گریزان، ستمدیده و درگیر تردیدهاى فکرى را به مرکزى واحد هدایت کند و پایههاى وحدت دینى را استوار سازد.
ب) نقش بیتالله
با نظرى به رویدادهاى تاریخ اسلام بعضى راهحلهاى دیگر نیز به چشم مىآید که در آنها به نحوى از ظرفیت و مقتضیات موجود جامعه آن زمان در جهت تحقق وحدت اسلامى بهرهبردارى شده است.
در این باره تاثیر کعبه مکرمه و کیفیت استفاده پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از آن به عنوان یکى از ابزارهاى ارزشى وحدتساز شایان توجه است چه این که: «ان اول بیت وضع للناس للذى ببکة مبارکا و هدى للعالمین.» (آلعمران /96)
پیامبر صلى الله علیه و آله از موقعیت مکانى مکه و فرصت زمانى ایام حج در مقطعى که تمام مردم جزیرةالعرب به آن جا مىآمدند بهره مىبرد تا دعوت توحیدى خود را به مهتران و بزرگان قبایل ارائه دهد. در متون تاریخى نام قبیلههاى «بنىحنیفه»، «کنده»، «بنىصعصعه»، «کلب» و دیگران را در فراخوان حضرت مىبینیم و حتى گرایش مردم یثرب به اسلام هم از طریق همین تدبیر در استفاده از موقعیت خانه خدا و موسم حج بوده است: «جعل الله الکعبة البیت الحرام قیاما للناس.» (مائده /97)
میزان کارآمدى این عامل در تمایل و کشش تودهها به سوى پیامبر به قدرى بود که کفار و مشرکان را کاملا در موضع انفعالى قرار مىداد. آن گونه که پیش از آغاز مراسم براى جلوگیرى از شعاع نفوذ پیام نبى صلى الله علیه و آله به مشورت مىپرداختند تا مناسبترین شیوههاى تبلیغى و روانى را براى تغییر اذهان مخاطبان و مردم به کار گیرند. شعارهاى روانى - سیاسى آنها این بود: «و قالوا یا ایها الذى نزل علیه الذکر انک لمجنون.» (حجر/6)
و مهم این است که در تبلیغاتشان، روح تعصبهاى نژادى و قومى موج مىزد: «و یقولون ائنا لتارکوا الهتنا لشاعر مجنون». (صافات /36)
3 - راهبردهاى اجتماعى و فردى
الف) حمیت عربى و حس مشترک
بهرهبردارى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از اخلاق و خصوصیات روحى عرب جاهلى در جهت اهداف توحیدى و به ویژه تحقق وحدت اسلامى، یکى دیگر از راهبردهاى ارزشى به شمار مىآید.
ظرفیتهاى روحى جامعه آن زمان در تمامى شرایط اجتماعى خاص خود تنیده شده بود و پیوندى مستحکم با پیشینه تاریخىاش داشت؛ سعى پیامبر صلى الله علیه و آله این بود که قابلیتها را به سمت مطلوبیتهاى موردنظر هدایت کند و به نوعى، آمیزههاى اخلاقى نوینى به وجود آورد. بدینسان پیامبر عزیز از این امکانات اخلاقى و روحى براى پدیدآورى یک همگرایى دینى و استحکام علایق مشترک اعراب در جهت آرمانهاى امت واحده استفاده مىکند.
روحیه تعصب و حمیت عربى، تعهد و وفاى به عهد و پیمان، شجاعت و دلاورى یا میهماننوازى، نمایانگر شاخصههاى اجتماعى اعراب جاهلى شده است: «اذ جعل الذین کفروا فى قلوبهم الحمیة حمیة الجاهلیة...» (فتح /26)
و در همین حرکت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله اصلاح و بهسازى ارزشهاى حاکم در چارچوب نظام ارزشى اسلام را یکى از کلیدهاى رویکرد اتحاد اسلامى مىداند. به این صورت که تعصب به قوم و قبیله، حفظ و بزرگداشت منزلت عشیره و رؤسا و بزرگان آن و نیز واکنش در حمایت از افراد طایفه (که معمولا به نحو صریح یا ضمنى توام با گونهاى تعهد و پیمان بود) بارها و بارها در تاریخ اسلام سبب حمایت از حضرت در مواضع مختلف و اصولا، زمینه تشکیل اولین وحدت سیاسى و علنى اسلام تلقى مىگردد. پیامبر صلى الله علیه و آله خود مىفرمود: «ما نالت منى قریش شیئا اکرهه حتى مات ابوطالب.» (8)
به هر حال، چنین بیعتهایى نه تنها در محدوده داخلى که بیشتر در تعهد قبایل نسبت به یکدیگر نیز کاربرد داشت و طبق رسوم جاهلى تا زمان اعلام انصراف همپیمان یا همپیمانان به قوت خود باقى مىمانده است. و پیامبر صلى الله علیه و آله نیز از همین طریق دیگران را دعوت به اسلام مىکرد و در طول تاریخ مکرر بین حضرت و افراد یا گروهى از یاران، پیمانهاى گوناگونى منعقد مىگردید که تکرار آن حاصلى جز فراگیرى دامنه وحدت اسلامى نداشت. شبیه آنچه در «عقبه اولى»، «عقبه ثانیه»، «بیعت در غزوه بدر»، «بیعت رضوان» و غیر آنها روى داد.
شجاعت و دلیرى اعراب که ریشه در وضعیت خاص آن جامعه و نیز مسایل جغرافیایى و طبیعى داشت، هیچگاه به صورت مطلق از ناحیه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مطرود و مذموم دانسته نشد بلکه این روحیه خاص نیز در مسیر اصلاح و امور پسندیده و صحیح قرار گرفت. و بدون تردید این امر در گسترش حاکمیت سیاسى اسلام که فقط در طى ده سال، بیش از هشتاد غزوه و سریه را در پرونده خود جاى داده، تاثیر بسزایى داشته است.
حضرت، در جنگهاى بسیارى ضمن تجلیل و تمجید از روحیه شجاعت و سلحشورى سربازان اسلام، ارزشمندى آن را در محدوده عبادت و تقواى الهى مورد سنجش و مقایسه قرار مىداد و بدینسان شیوه تعدیل و تصحیح ویژگىهاى اخلاقى اعراب را برمىگزید مانند: «ضربة على یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین» از سوى دیگر، پیامبر صلى الله علیه و آله در تقویت و اصلاح روحیه مهماننوازى اعراب نیز مىکوشد که این نیز سبب جذب فزونتر افراد به قلمرو مسلمانان است.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مسلمین را امر به سخاوت و بخشش اموال و انفاق دارایىهاى خود مىکرد بر مبناى: «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون...«(آل عمران /92) و خود مىفرمود: «فاحسنوا صحبة السلام بالسخاء...» نیز در دوره اولیه تکون جامعه اسلامى از انصار مىخواست مهاجران را مورد حمایت قرار دهند و مسلمانان مدنى هم با توجه به همان روحیه خاص اجتماعى، (که اکنون صبغه دینى هم پیدا کرده بود) چنین کردند تا آن جا که براى اسکان مهاجران در خانههاى خود به قرعهکشى روى آوردند: «والذین تبوء و الدار والایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم ولا یجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا و یؤثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون». (حشر /9)
بدینترتیب بهرهورى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از این ظرفیت روحى که با صحه گذاشتن و تعدیل دینى همراه بود، سبب شد تا وحدت اسلامى، هر روز با اقتدار بیشترى همراه باشد و به مرور زمانى، تسرى یابد. البته نزد اسلام، اصل تعدد در ملیت و اقوام نفى نمىشود اما ستیزهجویى و ایجاد تشتت در وحدت سیاسى و وفاق عمومى جامعه اسلامى نیز مورد قبول نیست. چه این که: «انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا...» (حجرات /13) بدین ترتیب چنانچه تعصب در مسیر پایبندى بر غیر حق و تهى شدن از ارزشهاى دینى و انسانى و تنها به صرف تکیه بر قومیت و ملىگرایى باشد، مورد پذیرش دین و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نیست: «لیس منا من دعى الى عصبیة». (9)
ب) آداب اخلاقى
پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله یکى از اهداف عالى رسالت خود را اتمام اخلاق نیک و تکمیل فضایل الهى و اخلاقى انسان مىداند که: «انى بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» (10) و بر این بنیان یکى از موارد دیگرى که مىتوان در زیرمجموعه راهبردهاى ارزشى پیامبر صلى الله علیه و آله در جهت ایجاد زمینه وحدت اسلامى یاد کرد، نحوه رفتار فردى و آداب خاصى است که از آن حضرت در متون تاریخى آوردهاند چه این که: «و انک لعلى خلق عظیم.» (قلم /4)
برخوردهاى پرجاذبه:
اخلاق نرم و خوى پر جاذبه رسول حق همواره یکى از مهمترین ابزارهاى ارزشى وحدت دینى و فرونشاندن اختلافها و نزاعها و جذب انسانهاى پاکسرشت بوده است: «فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک...» (آلعمران/159)
رویدادهاى تکاندهنده تاریخ اسلام آن چنان آشکار و گویاست که هیچ نیازى به ترجمان تحلیلى ندارند چه این که: «الم نشرح لک صدرک» (شرح /1) یکى از هزاران: فردى به نام «غورث بن الحارث» در برابر پیامبر صلى الله علیه و آله شمشیر در دست گرفت و گفت: «من ینجیک منى»، رسول خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید: «الله». لرزه بر اندام او افتاد و شمشیر از دست بینداخت. سپس، پیامبر او را آزاد کرد. همین شخص هر جا مىرود مىگوید: «جئتکم من عند خیر الناس.» (11)
و به واقع عنوان: «اطهر المطهرین شیمة و اجود المستمطرین دیمة...» (12) تنها بر او زیبنده بود. این سلوک و اخلاق نیکوى الهى است که او را اسوه حسنه و نمونه برتر انسان کامل مىدانند تا آن جا که محبت معجزهآساى او سبب مىشد مخالفان سرسختش به صف دوستان مؤمن سوق یابند (13) و این آداب الهى، محور جمع و وحدت دلها قرار گیرد. دعوت فطرى پیامبر صلى الله علیه و آله جان تشنه هر حقخواهى را مجذوب او مىساخت و این، نیکوترین ابزار براى دمیدن روح وحدت دینى بود.
پیوندهاى خانوادگى:
در ردیف آداب ویژه پیامبر مىتوان به فلسفه پیوندهاى خانوادگى حضرت اشارهاى کوتاه کرد. بدون تردید با توجه به جایگاه خاص نظام قبیلهاى در جامعه آن روز، یکى از آثار اجتماعى این امر ایجاد الفت، پیوند بین قبایل، و وحدت لایههاى اجتماعى بوده است. این نوع پیوندهاى قبیلهاى (به نوعى) بدیل حلفهاى قانونى و رسمى شناخته مىشود و پیش از اسلام نیز ازدواجهاى متقابل، دشمنىها را به دوستى تبدیل مىساخت. به عنوان نمونه ازدواج پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با «جویریه دختر حارث» از طایفه بنىمصطلق بود که مسلمانان، به سبب این خویشاوندى، بقیه اقوام او را آزاد کردند و در نهایت تمام طایفه او به اسلام پیوستند و یا ازدواج حضرت با «صفیه دختر حى بن اخطب یهودى»، سردار بنىقریظه که پس از اسارت، همسرى پیامبر خدا را در برابر آزادى و الحاق به خانواده خود برمىگزیند و در آخر، به همراه گروهى از اقوام، اسلام مىآورند.
4 - امت اسلامى و وحدت دینى
این بحث را با نظرى به رسالت امت اسلامى در تداوم رحمت نبوى تا تحقق وحدت اسلامى، به پایان مىبریم:
«وحدت»، جوهره قوام، پایدارى و حیات هستى است و پیامبران، مامور و سرپرست احیاى رحمت مطلقه الهى در دنیاى انسانى:
برگ و ساز کائنات از وحدت است اندرین عالم حیات از وحدت است (اقبال لاهورى)
و محمد خاتم صلى الله علیه و آله، پیامبر وحدت و رسول رحمت: «و جعلنى رسول الرحمة و رسول الملاحم». (14)
رحمت واسعه الهى، با او جریان یافته: «و اطیعوا الله والرسول لعلکم ترحمون» (آلعمران/132) و امت بشرى حول خاتمیت او گرد مىآیند: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین» (احزاب /40) و با این همه، چشمه جوشان رحمت الهى است که: «فبما رحمة من الله لنت لهم...» (آلعمران /159)
نداى وحدت او، صداى وحدتطلبى تمامى انبیاى الهى است و این آهنگ شیرین در حلقوم مبارک او به کمال نهایى خود مىرسد:
نام احمد نام جمله انبیاست چون که صد آمد نود هم پیش ماست (مولوى)
او آخرین پیامبران از سلسله منادیان رحمت و وحدت الهى است؛ «تقدم در غایت و تاخر در نوبت دارد یعنى: «لولاک لما خلقت الافلاک.»
و از اینرو، به تمام شاخ و برگهاى این شجره طیبه؛ رنگ، عطر، و میوه حیات ابدى مىبخشد و با خاتمیت او، درخت نبوت الهى معنا مىیابد که: «ما من نبى آدم و من سواه الا تحت لوائى» (15)
آدم و نوح و خلیل و موسى و عیسى آمده مجموع در ظلال محمد (سعدى)
و از این پس، امت محمدى او؛ «امة مرحومة» و «امة آخرون السابقون»، و نیز، آخرین نخبگانىاند که پذیراى حضور اویند؛
و بىشک امت محمد صلى الله علیه و آله رسالت گسترش دعوت او را تا توسعه امت واحده الهى در پهنه ارض به دوش دارند چرا که: «کنتم خیر امة اخرجت للناس...» (آلعمران /110) و همانانند که برگزیدگان خدایند و غیر آنان، زیانکاران: «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الاخرة من الخاسرین.» (آلعمران /85)
به آرزوى روزى که وحدت اسلامى، راهى براى پیوند جوامع اسلامى، به امت واحده الهى گردد و دعوت «امت» با دعوت «خداى»، همسان که: «والله یدعوا الى دارالسلام و یهدى من یشاء الى صراط مستقیم». (یونس /25) آن افق روشن و درخشان که پیامبر وحدت براى امت عزیز اسلام به زیبایى تمام ترسیم نمود و شایسته: «فطوبى لک یا محمد ولامتک». (16)
طریقى که وحدت امت را زمینه احیاى امت واحده مىدانست چرا که احیاء امت واحده را با جوهره اقامه دین (تقوا و عبودیت الهى) همردیف شمرده: «... ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون» (انبیاء /92) و از سویى، اقامه دین حق (در سلسله انبیاء) را نیز به وحدت مىپیوندد: «شرع لکم من الدین ما وصى به نوحا والذى اوحینا الیک ما وصینا به ابراهیم و موسى و عیسى ان اقیموا الدین ولا تتفرقوا فیه...» (شورى /13)
و بدون تردید استجابت و پذیرش نداى «پیامبر وحدت» به وحدت دینى، قبول و احیاى حیات ابدى انسانى و الهى امت اوست که: «یا ایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم» (انفال /24) و این دستور قطعى الهى است که: «یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول ولاتبطلوا اعمالکم» (محمد /33) دستورى که تخلف از آن، تباهى و سیاهى آشکارا، به دنبال دارد: «و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبینا». (احزاب /36)
و به این ترتیب؛ امت واحده، راهى است تا تفوق تمام: «هو الذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله و کفى بالله شهیدا.» (فتح /26) و سپس تسرى این حقیقت نهفته الوهى به همه وجدانهاى خفته که: «محمد رسول الله» (فتح /29)
و در نهایت از حال تا آینده امت واحده فرایندى است به میزان یک اراده جمعى یک تمایل معمولى و نیز صبرى استوار و پایدار: «یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر والصلوة ان الله مع الصابرین» (بقره /153) و آن گاه پیامد آب حیات وعده الهى: «فاصبر ان وعد الله حق» (روم/60)
این رهیافتى است که به جاى مقصد، مسیر، و مایههاى درونى، بیشتر نیازمند همگرایى اراده و تمایلات وحدتطلبانه مسلمانان جهان حول محور جمع و نظام بخشیدن به آن است.
امر حق را حجت و دعوى یکى است خیمههاى ما جدا دلها یکى است
از حجاز و چین و ایرانیم ما شبنم یک صبح خندانیم ما (اقبال لاهورى)
و آینده روشن، از آن مؤمنان مجاهدى است که نور وحدت مىنشانند و کمال آن مىافشانند چه این که: «یریدون ان یطفئوا نور الله بافواههم و یابى الله الا ان یتم نوره و لو کره الکافرون» (توبه/32) و آنگاه خشنود از سپاس الهى: «و رضوان من الله اکبر ذلک هو الفوز العظیم». (توبه/72)
نتیجهگیرى
وحدت امت همواره یکى از آرمانهاى دینى پیامبران توحیدى قلمداد مىشده و بر این بنیان، یکى از محورهاى مهم دعوت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز پىریزى شاکلههاى پیدایش آن بوده است.
تحلیل رویدادهاى تاریخ اسلام گویاى آن است که در جهت تلاشهاى «سیاسى» و «فرهنگى» حضرت براى تحقق این هدف، «راهبردهاى ارزشى» نیز کارآیى خاص داشتهاند تا آن جا که با شناخت دقیق ظربفیتهاى اجتماعى حاکم بر جامعه، ابزارهایى برگزیده شده تا زمینه پذیرش و گرایش همگانى را به سوى ایجاد وحدت امت متمایل گرداند.
طرح پیماننامه ملى مدینه بهترین راه براى ایجاد یک وحدت عمومى و القاى روحیه همبستگى دینى بود و در همین راستا پیمان ویژه مسلمین، راهکارى مذهبى براى پیوند روح برادرى به حساب مىآمد. استفاده از راهبردهاى ملى و مذهبى تنها مىتوانست پایههاى استوارى اجتماعى جامعه را نمایان سازد؛ اما، در این میان مبارزه با نژادپرستى و قومگرایى و یا به کارگیرى عاقلانه موقعیتها و مکانهاى تجمع عمومى نیز، از جمله راهکارهاى قومى و میهنى لازم جهت دستیابى به وحدتطلبى شمرده مىشد و با این همه، بهرهگیرى پیامبر صلى الله علیه و آله از ظرفیتهاى اخلاق اجتماعى و نیز توان اخلاق فردى، امرى قابل توجه است.
بدینترتیب، یکى از ضرورىترین راههاى پىریزى وحدت دینى در امت بزرگ اسلامى، هماهنگى ارادهها و تمایلات ارزشى جوامع بر بنیاد همانند سازى ابزارهاى سهگانه فوق است؛ یعنى: «راهبردهاى ملى و مذهبى»، «قومى و میهنى» و نیز «اجتماعى و فردى».
پىنوشتها:
1- یعقوبى، احمدبن ابى یعقوب: تاریخ یعقوبى، لیدن،1883م، جلد 2، ص110.
2- کلینى رازى، ابوجعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق: الاصول من الکافى، تهران، دارالکتب الاسلامیه،1363، جلد 8، ص268.
3- بحارالانوار، جلد22، ص348.
4- مطهرى، مرتضى، سیره نبوى، تهران، انتشارات صدرا،1367، به نقل از «هدیه الاحباب» داستان روایت را آورده است.
5- مطهرى، مرتضى، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، انتشارات صدرا، 1362، ص75 و76.
6- سنن ابىداوود، جلد 2، ص624 به نقل منبع پیشین، ص74.
7- نهجالبلاغه، ترجمه دکتر سیدجعفر شهیدى، تهران، انتشارات سهامى عامل، 1371، خطبه 192، ص215.
8- تاریخ پیامبر اسلام، ص168.
9- بحارالانوار،جلد73، ص283.
10- همان، جلد16، ص210.
11- البخارى، محمد بن اسماعیل، صحیح البخارى، چهار جلدى، بیروت، دارالمعرفة للطباعة والنشر، بىتا، جلد 2، ص539.
12- نهجالبلاغه، خطبه 105.
13- پارهاى مورخان داستانى از کافرى خشن و معاند نقل مىکنند که به خانه پیامبرصلى الله علیه وآله به مهمانى رفت و در نهایتبا ایمان خارج شد. این جریان نمونه جالبى از همین تاثیر اخلاقى و الهى خاص پیامبر رحمت است. نگاه کنید: زرینکوب، عبدالحسین، بحر در کوزه، تهران، علمى،1367، ص104 و 105.
14- شیخ صدوق، ابوجعفر، معانىالاخبار، تصحیح علىاکبر غفارى، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات،1399 ق، ص51.
15- بحر در کوزه، ص115.
16- معانىالاخبار، ص51.
یادآورى: جهت رعایت اختصار، بسیارى از پاورقىهاى توضیحى، تفسیرى یا معرفى منابع حذف گردید.
منبع:
فصلنامه مشکوة، شماره 60، سیدحسین حسینى