تبیان، دستیار زندگی
سبط اكبر رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) چنان می‏دید كه جنگ شروع شود، به شكست نظامیان عراق می‏انجامد و معاویه بدین بهانه همه‏دوستان اهل بیت(علیه‌السلام) را خواهد كشت. از اینرو فرمود: انی خشیت ان یجتث المسلمون عن وجه الارض فاردت ان یكون للدین ناعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

صلح امام حسن(علیه‌السلام) ضامن بقای اسلام

امام حسن

زندگی سراسر افتخار امام مجتبی(علیه‌السلام) جلوه‏های زیبا و پرشكوهی داشت. او در روز پانزدهم رمضان سال سوم هجری پا به عرصه وجود گذاشت.

هفت‏سال در دامن پرفیض رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) از چشمه‏های زلال نبوت بهره برد. وحی الهی فكر و اندیشه او را شكل داد و اعماق جانش را جهت‏بهره دهی به اسلام و مسلمانان آماده ساخت. سپس سی‏سال حوادث تلخ و شیرین بعد از رحلت پیامبر وی را از تجربه‏های گران بهره‏مند ساخت. در سال چهلم هجرت، هدایت كشتی اسلام، در سخت‏ترین موقعیت، به عهده او گذاشته شد. آن امام معصوم(علیه‌السلام) با كمترین آسیب و تلفات امت اسلامی را رهبری كرد، توطئه‏های بزرگ و خطرناك بنی‏امیه را نقش بر آب ساخت، مانع نابودی اسلام و برنامه‏های حیات بخش آن شد و پیش بینی پیامبر خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را تحقق بخشید.

بر خورد زیبای امام حسن(علیه‌السلام) در قصه صلح افتخار بزرگی در تاریخ اسلامی بر جای گذاشت. نویسندگان و تحلیل گران بسیاری به آن پرداخته و ابعاد گوناگون آن را بررسی كرده‏اند. گروهی همانند شیخ راضی آل یاسین(ره) كتابی در 374 صفحه تدوین كرده، آن را «صلح الحسن‏» نامیده‏اند و جمعی نیز در صفحات بیشتر یا كمتر به ترسیم تلاشهای این سرور جوانان بهشت پرداختند.

بیعت ‏یكپارچه مردم كوفه و نمایندگان قبیله‏های مختلف در مسجد كوفه در روز بیست و یكم ماه رمضان سال چهلم هجرت بعد از شهادت مولی الموحدین(علیه‌السلام) وحشت‏بزرگی در دل معاویه و حاكمان شام پدید آورد. آنان احساس كردند توطئه ترور آن بزرگمرد به طرفداران اهل بیت عصمت و طهارت عزمی راسخ‏تر بخشید و آنان را در استمرار راه خویش مصمم‏تر ساخت.

معاویه، با شنیدن اخبار فوق، یاران و نزدیكان خویش همچون عمروعاص، قیس بن اشعث، ولید بن عقبه و عتبة بن ابی‏سفیان و... را فرا خواند، نشستی تشكیل دادو درباره چگونگی برخورد با حكومت تازه پای امام حسن (علیه‌السلام) و براندازی آن با آنان به مشورت پرداخت او گفت: چنانچه اندیشه‏ای اساسی جهت ‏براندازی حكومت علوی نكنید، برای همیشه با تهدید مواجه خواهیم بود. پس از سخنان معاویه شورا برگزار شد. رهاورد این نشست تصمیم‏های زیر بود كه بتدریج جامه عمل پوشید:

1- فرستادن جاسوس جهت اغتشاش و آشوب و ایجاد نا امنی.

2- تطمیع و تهدید نیروهای ارشد نظامی و لشكریان امام مجتبی(ع) مانند عبیدالله بن عباس و قیس بن سعد.

3- ارسال گشتیهای رزمی در اكیپهای كوچك و بزرگ جهت ضربه زدن و ایجاد رعب و وحشت در مرزهای حكومت علوی مانند حمله به بسر بن‏ارطاة و كشتن عبدالرحمان و قثم دو فرزند كوچك عبید الله بن عباس در شهرهای یمن یا مكه.

4- شایعه صلح قبل از تحقق آن و تبلیغات گسترده در این زمینه.

5- انتشار شایعه‏های بی‏اساس چون كشته شدن قیس بن سعد بن عباده و افراد دیگر،

6- شایعه پناهندگی بعضی از شخصیت‏های سیاسی، نظامی حكومت امام حسن مجتبی،

7- جنگ روانی تمام عیار علیه كارگزاران صالح و متعهد و دلسوز آن حضرت در شهرهای مختلف.

8- فعال شدن ستون پنجم و نیروهای وابسته اموی و افراد ناراضی در شهرهای كوفه، كربلا، بغداد، مكه، مدینه.

امام حسن

توطئه‏های فوق سبب شد تا حكومت تازه نفس امام مجتبی(علیه‌السلام) گرفتار مقابله و برخورد با آنان گردد، از برنامه ریزهای دراز مدت و جابجایی نیروهای خسته و ناتوان و غیر علاقه‏مند منصرف شود و نتواند شالوده محكمی را پی‏ریزی كند. از سوی دیگر، طولانی شدن معركه صفین به مدت هیجده ماه و كشته شدن حدود 70 هزار تن در لیلة الهریر و فقدان نیروهای ارزشمند و صحابه بزرگ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) مانند عمار یاسر، هاشم مرقال، ثابت‏بن قیس، ذوالشهادتین و...، كه سابقه‏ای درخشان در تاریخ اسلام داشتند، و از همه مهمتر شهادت امیرمؤمنان در فرو پاشی شیرازه حكومت تاثیر بسزا داشت.

مورخان گفته‏اند:36 تن از رزمندگان غزوه بدر، كه آخرین ستارگان تابناك ایمان و عقیده از زمان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بودند، در نبردهای جمل، نهروان و صفین به شهادت رسیدند كه ضربه‏ای كوبنده بر پیكر لشگریان عراق بود.

امام مجتبی(علیه‌السلام) فرمود: سوگند به خدا، من حكومت و خلافت را تسلیم معاویه نكردم، مگر بدان سبب كه یارانی برای نبرد با او نیافتم. چنانچه همراهانی می‏داشتم، شب و روز با وی(معاویه) جنگ می‏كردم و (آنقدر) به نبرد علیه او ادامه می‏دادم تا خداوند بین ما حكم كند.

سبط اكبر رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) چنان می‏دید كه جنگ شروع شود، به شكست نظامیان عراق می‏انجامد و معاویه بدین بهانه همه‏دوستان اهل بیت(علیه‌السلام) را خواهد كشت. از اینرو فرمود:

انی خشیت ان یجتث المسلمون عن وجه الارض فاردت ان یكون للدین ناعی

من ترسیدم ریشه مسلمانان از روی زمین كنده شود، خواستم، برای پاسداری و حفاظت از دین، نگاهبانی باقی بماند. و در جای دیگر فرمود: فصالحت‏بقیا علی شیعتنا خاصة من القتل، فرایت دفع هذه الحروب الی یوم ما فان الله كل یوم هو فی‌شان

حفاظت‏شیعه از نابودی و كشته شدن، مرا ناگزیر به مصالحه ساخت. پس مناسب دیدم جنگ را به روزی دیگر واگذارم. تكلیف انسان براساس اوامر الهی هر روز به گونه‏ای است و باید آن را انجام دهد.

به نوشته مورخان در سال 41 ه.ق، در یكی از ماههای ربیع الاول یا ربیع الثانی و یا جمادی الاولی، معاویه به وسیله عبدالله بن عامر و عبدالرحمان بن سمره نامه‏ای به عنوان قرارداد صلح، برای حسن بن علی(علیه‌السلام) فرستاد. این نامه كاملا سفید بود و فقط در بالای آن یك خط نوشته شده بود، ان اشترط فی هذه الصحیفة التی ختمت اسفلها ما شئت فهو لك، این نامه را در خصوص قرارداد صلح فرستادم. من آن را امضأ كرده‏ام هر شرطی را كه شما می‏خواهید و صلاح می‏دانید در آن بنویسید. مورد قبول من است.

در پایان نامه، جهت اطمینان بیشتر سوگندهای بزرگی یاد كرد، به امضای همه بزرگان دربارش رساند.

نامه فوق به دو گونه نقل شده، ما به جهت اختصار به نقل دوم می‏پردازیم كه بندهای آن به صورت جداگانه ذكر شده است.

ماده اول: واگذار كردن حكومت ‏به معاویه به شرط آن كه بر اساس كتاب خدا و سنت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و سیره و روش خلفای شایسته عمل كند.

ماده دوم: خلافت‏ بعد از معاویه از آن حسن بن علی(علیه‌السلام) است و چنانچه حادثه‏ای برای او پیش آمد و او موفق نشد، حكومت از آن حسین(علیه‌السلام) است و معاویه حق ندارد، بعد از خود جانشین تعیین كند.

ماده سوم: دشنام دادن و نفرین به امیرمؤمنان(علیه‌السلام) در قنوت نماز ترك شود و كسی از آن حضرت جز به نیكی یاد نكند،

ماده چهارم: همه مردم از هر رنگ و نژادی كه هستند و در هر جا زندگی می‏كنند، باید از امنیت كامل برخوردار باشند و آنچه در گذشته انجام داده‏اند، مورد عفو قرار گیرد افراد به بهانه‏های واهی مورد تعقیب واقع نشوند و با مردم عراق به خشونت رفتار نگردد.

ماده پنجم: یاران و شیعیان علی(علیه‌السلام) در هر جا هستند، در امان باشند و به آنها تعرضی نشود و جان و مال و ناموس و فرزند ایشان از امنیت كامل برخوردار باشد. معاویه باید از تعقیب و سوء قصد به آنها بپرهیزد، حقوق هر صاحب حقی را به خودش برساند و آنچه در دست‏یاران علی(علیه‌السلام) است‏باز پس گرفته نشود.

ماده ششم: هرگز علیه امام حسن و برادرش امام حسین(علیه‌السلام) و هیچ یك از خاندان اهل بیت(علیه‌السلام) آشكارا و نهان توطئه‏ای نكند(ستمی و آزاری نرساند) و در هیچ نقطه‏ای از روی زمین برای آنان وحشتی ایجاد نكند.

ماده هفتم: در حضور معاویه اقامه شهادت نشود و معاویه حق ندارد خود را امیرمؤمنان بنامد.

ماده هشتم: از بیت المال كوفه، مبلغ پنج میلیون درهم مستثناست، آن مبلغ ربطی به قرار داد صلح ندارد. معاویه باید بدهی‏های بیت المال را بپردازد و بر اوست هر سال مبلغ دو میلیون درهم به برادرم حسین بدهد. بنی‏هاشم را در بخشش‏ها و عطاها بر بنی عبد شمس ترجیح دهد و هر سال یك میلیون درهم جهت فرزندان شهدای جنگ‏های جمل و صفین و به آنانی كه در ركاب امیرمؤمنان(علیه‌السلام) به شهادت رسیده‏اند، داده شود، و این مبلغ باید از مالیات مربوط به دارابجرد باشد.

شروط فوق در نامه‏های رسمی امضأ نشده، رد و بدل گردید. معاویه از شام به مسكن آمد و قرارداد صلح در آنجا به صورت علنی و رسمی در حضور بسیاری از مردم، خوانده شد، بعضی از مورخان گفته‏اند: عقد صلح در «بیت المقدس‏» و یا «ادرح‏» اجرا گردید. این دو قول قوت چندانی ندارد، زیرا مسكن محل تجمع نیروهای نظامی دو طرف بود و فرماندهان عالی رتبه نیز حضور داشتند.

امام حسن

بندهای قرارداد مصالحه. كه از سوی سبط اكبر پیامبر مطرح شده، دارای امتیازات بسیاری است كه در هر زمان، جایگاه والای سیاسی - الهی خود را باز می‏كند و منشور اصلاح و انقلاب تدریجی را پی‏ریزی می‏نماید. امام(علیه‌السلام)، در این قرارداد، كوشید پرده از چهره معاویه بردارد و تبلیغات دروغینی كه جهت تثبیت موقعیت اجتماعی او انجام گرفته، خنثی كند.

بند اول: اعمال و كردار وی را مخالف قرآن و سیره پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و خلفای صالح دانسته و از وی خواسته است تا بعد از واگذاری حكومت، برنامه‏های آینده خویش را بر اساس قرآن و روش پیامبر قرار دهد.

بند دوم: به موقت‏بودن حكومت معاویه اشاره می‏كند و اینكه او نمی‏تواند سرنوشت آینده مسلمانان را بر عهده گیرد، بلكه آینده از آن خود یا برادرش حسین(علیه‌السلام) و یا شورایی از مسلمانان است كه خط و مشی را تعیین می‏كنند.

بند سوم: بیانگر كینه معاویه به اهل بیت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) است او آغازگر سب و نفرین علیه شخصیتی همچون علی بن ابی‏طالب(علیه‌السلام) بود.

بند چهارم: بر بی‏تقوایی، ستمگری و نژاد پرستی معاویه اشاره می‏كند و از او تعهد می‏گیرد امنیت را برقرار سازد و متعرض مردم، بویژه مردم عراق و علاقه‏مندان به اهل بیت(علیه‌السلام) نگردد، زیرا بسیاری از آنان حامی و یاور پدرش علی(علیه‌السلام) بودند.

بند پنجم: خواستار حفاظت و امنیت ویژه‏ای برای یاران علی(علیه‌السلام) است و سپس تصریح می‏كند: بر معاویه است پاكباختگانی چون حجربن عدی، میثم تمار، عمرو بن حمق و... را ارج نهد و حقشان را ادا كند، نه اینكه، به خاطر حق‏گویی، آنان را تعقیب كند و ترس و وحشت را حاكم سازد.

بند ششم: تاكیدی است‏بر دو بند پیشین و هشداری است‏بر ترك توطئه آشكار و پنهانی حاكمان شام علیه امام و اهل بیت(علیه‌السلام)، زیرا آنان مشعل هدایت این امتند و معلوم بود كه معاویه و بنی امیه برای رسیدن به اهداف شوم خود خست‏سراغ آنان را خواهند گرفت.

امام مجتبی(علیه‌السلام) در بند هفتم، بالاترین ضربه روحی را بر پیكر معاویه و بنی‏امیه وارد كرده است، زیرا:

اولا: اقامه شهادت باید نزد افراد عادل، مطمئن و مورد وثوق انجام گیرد و معاویه از این خصال نیك به دور است. مرحوم مجلسی در این باره می‏نویسد: شهادت باید نزد حاكم عادل و قاضی فصل(تمیز دهنده بین حق و باطل) اقامه شود و درباره او اطمینان حاصل شود كه حق را احیا و با باطل مبارزه می‏كند.

امام با آوردن این قیدها خواسته است، معاویه را فاقد صفات مذكور معرفی كند.

ثانیا: اگر معاویه خود را امیرالمؤمنین نداند، مسلم امام(علیه‌السلام) كه خود یكی از افراد مؤمن است، تحت ولایت و سرپرستی او نخواهد بود، به همین ترتیب، دیگر افراد متدین، متعهد و دلسوز شیعه پس در آن صورت او حقی بر گردن هیچ مؤمنی پیدا نخواهد كرد.

اما بند هشتم، كه در برگیرنده مسایل مالی، بیت المال، پرداخت‏سالانه به حسین بن علی(علیه‌السلام) و پرداخت‏بدهی‏های حضرت و رسیدگی به بازماندگان شهدای صفین و جمل است، از اساسی‏ترین شروط قرارداد صلح به شمار می‏آید.

علامه باقر شریف قرشی شرط هشتم قرارداد صلح را غیر واقعی می‏داند، زیرا طبق استدلال ایشان، بیت المال در اختیار امام مجتبی(علیه‌السلام) بود و درخواست معنا ندارد و دیگر اینكه این بند با سیره امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) كه بیت المال را هر شب می‏روبید، سازگار نیست. در پاسخ باید گفت: اولا: امام(علیه‌السلام) با این حركت، صداقت‏خویش را ثابت كرد و برای همیشه از اتهام اختلاس بیت المال رهایی یافت و هیچ كس نتوانست آن حضرت و برادرش و دیگر دست اندركاران حكومتش را متهم كند.

ثانیا: مگر می‏شود مملكتی كه گرفتار جنگ‏های پرهزینه‏ای همچون صفین و جمل و... بود و پیوسته به اسب، شتر، لباس و شمشیر و سپر و نیزه نیاز داشت پشتوانه‏ای در بیت المال نداشته باشد؟ آنهم جنگی كه بیش از هشتاد هزار نیرو و جنگجو در آن شركت جسته است.

ثالثا: سیره علی(علیه‌السلام) افزون كردن بیت المال است «توفیر فیئكم علیكم‏» به طوری كه پشتوانه‏ای قوی برای مسلمانان باشد و فئ غنائم، مالیات و زكوات را شامل می‏شود.

رابعا: صدقات و حق فقرا، كه علی بن ابی‏طالب(علیه‌السلام) آن را نگه نمی‏داشت و به فقرا می‏رساند و سعی می‏كرد چیزی از آن را نگاه ندارد، جزئی از بیت المال عمومی كشور بود نه همه آن.

و اما در مورد درخواست 2000000 درهم در سال برای حسین(علیه‌السلام)، باید توجه داشت كه این مبلغ برای مصرف شخصی خود امام حسین(علیه‌السلام) نبوده، بلكه جهت فقرا و درماندگان هزینه می‏شد، زیرا خانواده‏های فقیر و آبرومندی در كوفه بودند كه غیر از امام و برادرش(علیه‌السلام) كسی آنها را نمی‏شناخت.

نكته قابل توجه اینكه چون دین و بدهكاری امام مجتبی(علیه‌السلام) مربوط به بیت المال بوده از این رو پرداختنش را به معاویه محول می‏كند.

بنابراین، روشن شد كه شرایط و موراد صلحنامه بسیار دقیق و اساسی بود و بأ;ء درایت و پیش بینی امام مجتبی(علیه‌السلام) انجام گرفته است.

قرارداد مصالحه و اعلان آن، چنانچه در پانزدهم ربیع الاول سال 41 ه.ق انجام گرفته باشد، خلافت و حاكمیت آن حضرت پنج ماه و 24 روز به طول انجامیده است و اگر در 25 ربیع الآخر واقع شده باشد، حكومت آن حضرت هفت ماه و چهار روز طول كشیده است. و بالاخره اگر 25 جمادی الاولی باشد، هشت ماه و چهار روز شده است.

احمد زمانی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.